/ میرحسین موسوی  چه می‌گوید که این گونه چشم‌ها براق و گوش‌ها تیز شده است؟

/ آیا مصاحبه‌ی عبدی پاسخی برای رادیکآل‌ها و مقاله‌نویسان اخبار روز است؟

/ منظور کروبی از این حرف در مورد اعدام‌های سال ۱۳۶۷ چیست؟

/ ایران در فروش نفت خود با مشکل یافتن مشتری روبرو است

 

 

۱

موسوی برای خوئینی‌ها و کروبی و خاتمی چه تعریف می‌کند که این گونه جلب توجه کرده است. آیا از خبرها و گزارش‌های تازه در باره‌ی فشار بر زندانیان یا وجود زندان‌های مخفی دیگر یا قربانیان گمنام‌ دیگر سرکوب‌های پس از انتخابات می‌گوید؟ آیا از فشارهای بیشتر بر خود و خانواده‌اش می‌گوید؟ آیا آمار و ارقامی درونی به دستش افتاده که وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور و «رو آب بودن بنیان‌های مدیریت مملکت » را فاجعه‌بارتر از آنی که می‌نماید بازتاب می‌دهد؟ آیا ...عکس دیشب در مراسم عروسی پسر میردامادی، رهبر مشارکت گرفته شده. جوان آنلاین، از نشریات وابسته به سپاه هم آن را منتشر کرده، یعنی که ما همه‌ جا حاضریم!

 

 

 

 

۲

عباس عبدی در این مصاحبه گویی که مضموناً  پاسخی به رادیکال‌ها و مقاله‌های انتشار‌یافته در اخبار روز می‌دهد.

من با همه‌ی بخش‌های صحبت‌ عبدی موافق نیستم، به خصوص که اعوجاج هم در دیدگاه‌هایش در طول این سال‌ها زیاد بوده است. مثلاً در آستانه انتخابات منشور حقوق بشر کروبی را به قول خودش طوری تنظیم کرده بود که برای اجرا نباشد، بلکه صرفاً افزایش انتظارات و توقعات را در پی داشته باشد. حال اما ایرادی که در عین تایید جنبش سبز به این جنبش می‌گیرد، متعادل نبودن خواست‌هایش در برخی دوره‌هاست. باری با توجه به این که مواضع عباس عبدی در دوره‌هایی با استقبال خوب «رادیکا‌ل‌ها» مواجه بوده است، خواندن این مصاحبه هم به خصوص برای همین رادیکال‌ها شاید خالی از فایده نباشد:

http://www.rahesabz.net/story/15528/

اریخ انتشار: ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۹, ساعت ۱۱:۴۲ قبل از ظهر

عباس عبدی: قدرت جنبش سبز در کتک خوردن است نه کتک زدن

نیلوفر زارع

    جرس:هزاران هزار هوادار جنبش سبز که با مهر سکوت بر لب و دستانی به علامت پیروزی بالا رفته، نخستین تجمع های اعتراضی پس از انتخابات ریاست جمهوری را سامان دادند منادیان مبارزه بدون خشونت علیه وضع موجود بودند. آنها با اعتراض مسالمت آمیز خود نگاه خیره مردمانی از سراسر جهان را متوجه خود کردند و وقتی که حکومت با گلوله های سربی سنگفرش خیابان ها را از خون معترضان رنگین کرد باز سنگر آنان سکوت بود و شعارشان " رای من کجاست؟"

 

حکومت اما به شکل روزافزون سرکوبهایش را شدت داد و به موازات آن شعارهای معترضان نیز رادیکال تر شد.خیابان ها از روزها پیش از برگزاری تجمع های اعتراضی به قرق نیروهای امنیتی درآمد. عکس های معترضان خیابانی برای شناسایی روی سایت های حامی حکومت قرار گرفت. ماشین بازداشت فله ای مخالفان روی دور تند رفت و این سوال کلیدی را در ذهن مخالفان وضع موجود پدید آورد که در چنین شرایطی چگونه می توان اعتراض علیه حکومت را علنی کرد و به مبارزه مسالمت آمیز نیز وفادار ماند؟ این پرسش و پرسش هایی دیگر درباره مبارزه مسالمت آمیز در جنبش سبز را با "عباس عبدی تحلیل گر نام آشنای اصلاح طلب درمیان گذاشتیم. عبدی علیرغم آن که رهبران جنبش سبز را به دلیل تاکید بر استراتژی مبارزه مسالمت آمیز تحسین می کند اما معتقد است که این جنبش تاکتیک های متناظر با استراتژی خود را نداشته است و از همین رو در بزنگاه هایی مانند تجمع 13 آبان و روز عاشورا از استراتژی خود تخطی کرده است. نگاه آسیب شناسانه او به مبارزه مسالمت آمیز در جنبش سبز حاوی ریزبینی هایی است که می تواند در مبارزات پیش روی هواداران جنبش سبز موثر واقع شود.عبدی بر این باورست که مبارزه كردن گرچه يك فضيلت است، اما نیازمند عقلانیت خاص خود هم هست.عبدی قدرت منتقدين را در مظلوميت آنان می داند كه مي‌تواند سركوب‌گرترين افراد را هم شكست دهد.او می گوید" كليه كساني كه خود را طرفدار اين جنبش مي‌دانند بايد صادقانه رفتار كنند. آنان اگر آقاي موسوي يا كروبي را قبول دارند، حتماً سعي كنند در چارچوب‌هاي اعلاني آنان اقدام كنند، نه اينكه كارهاي خودشان را به نام جنبش سبز انجام دهند، البته هر کسی حق دارد كه مخالف اين دو نفر و سياست‌ها و خط‌ مشي‌هاي آنان باشد، و مي‌تواند جرياني را براساس ايده‌هاي خود تشكيل دهد و اقدام كند، اما نمي‌تواند ماهيت اين دو نفر و همراهان آنان را قلب كند، اين كار عوارض زيادي براي فضاي سياسي ايران دارد، ضمن اينكه هيچ نتيجه مثبتي از آن حاصل نخواهد شد."متن کامل این مصاحبه به شرح زیر است:

 

اقای عبدی،رهبران جنبش سبز بارها بر استراتژي پيگيري مبارزات از راه‌هاي مسالمت‌آميز تأكيد كرده‌اند و از هواداران جنبش خواسته‌اند كه تحت هيچ شرايطي به شيوه‌هاي خشن متوسل نشوند. با اين حال حكومت تقريباً تمام ابزارهاي مبارزه مسالمت‌آميز نظير احزاب، نهادهاي غيردولتي، رسانه‌هاي مستقل و تجمع‌هاي خياباني را از مخالفان خود گرفته است و اجازه علني شدن اعتراض‌ها را نمي‌دهد. در چنين شرايطي مبارزه مسالمت‌آميز چه معنايي مي‌تواند داشته باشد؟

 

پرسش بسيار خوبي است. در درجه اول، باید گفت؛ درست است كه رهبران جنبش سبز بارها بر اين استراتژي تأكيد كرده‌اند، اما فراموش نكنيم كه هر جنبش به جز استراتژي نيازمند تاكتيك‌هاي مناسب و متناظر نيز هست. هم‌چنين بايد از تاكتيك‌هاي مخالف استراتژي جلوگيري کرد. بنابراين انتظار مي‌رفت كه با صراحت بيشتري توضيح داده مي‌شد كه تاكتيك‌هاي جاري در سطح جنبش تا چه حد مطابق و همسو با اين راهبرد هست؟ و به طور مشخص و حتي مكرر اعلام مي‌شد كه كدام يك از شيوه‌هاي جاري برخلاف اين راهبرد است و از فعالان جنبش خواسته مي‌شد كه به طور صريح و روشن از اين روش‌ها پرهيز كنند.

 

اما قسمت دوم پرسش شما، نشان‌دهنده آن است كه توجه كافي به اساس و بنيان راهبرد پرهيز از خشونت نشده است. اين قسمت سوال چنين القا مي‌كند كه پرهيز از خشونت و رفتار مسالمت‌آميز تا وقتي است كه از سوي حكومت راه‌ها بسته نشود يا سركوب صورت نگيرد، و اگر چنين سياستي از سوي حكومت اعمال شود، راهي ديگر جز مواجهه و بروز خشونت براي منتقدين باقي نمي‌ماند. اين همان درك خطايي است كه منجر به بروز خشونت در جنبش مي‌شود. زيرا راهبرد پرهيز از خشونت، برمبناي رفتار حكومت اتخاذ نمي‌شود كه تداوم آن منوط به رفتار خاصي از جانب حكومت باشد. اگر حكومتي راه‌هاي اعتراض مسالمت‌آميز را باز بگذارد و سركوبي هم صورت ندهد، چنين رژيمي قاعدتاً تا حد قابل قبولی دموكراتيك خواهد بود و معترضين نمي‌توانند در ذيل چنين رژيمي شعار دموكراسي‌خواهي بدهند. بنابراين وقتي كه شعار معترضين هر رژيمي تحقق دموكراسي است، معناي ملازم آن اين است كه آن رژيم، دموكراتيك نيست، و چنين رژيمي راه‌هاي عادي انتقاد را مي‌بندد و سركوب هم شيوه جاري خواهد بود، البته حد و حدود اعمال سركوب يا بستن راه‌هاي انتقاد برحسب رژيم‌هاي غير دموكراتيك متفاوت است، اما اين سياست، به عنوان سياست محوري چنین حکومتی در برخورد با منتقدين است. بنابراين وقتي عده‌اي شعار دموكراسي‌خواهي را از طريق جنبش ضد خشونت در جامعه‌اي مي‌دهند، از ابتدا اين فرض را پذيرفته‌اند كه حكومت در مواجهه با آنان دست به سركوب و انسداد مي‌زند، و لذا نمي‌توانند با مشاهده سركوب و با استناد به آن راهبرد ضد و پرهيز از خشونت خود را تغيير دهند.

 

به علاوه به محض آن كه اين راهبرد تغيير كند، به معناي آن است كه شعار دموكراسي‌خواهي قلب خواهد شد، زيرا برحسب تجربه و تحليل ثابت شده كه با شيوه‌هاي خشونت‌طلبانه نمي‌توان به تحقق دموكراسي اميدي داشت، حتي گروههایي كه صادقانه ادعاي دموكراسي دارند، هنگامي كه وارد فاز خشونت مي‌شوند، دموكراسي را در روابط دروني خود هم تحمل نمي‌كنند، چه رسد در روابط با ديگران. نكته ديگر اينكه به خشونت كشاندن هر جنبش دموكراسي‌خواهي، خواست اوليه و مهم جناح‌هاي خشونت‌طلب حكومت‌هاي مخالف آنان است، زيرا كه با چنين اقدامي از يكسو شعار دموكراسي‌خواهي مخالفان را در عمل خدشه‌دار مي‌كند و از سوي ديگر بسياري از حاميان آنان را منفعل و در مراحلی حتي آنان را با جنبش مخالف مي‌كند، و بالاخره جناح های خشن حکومتها منتقدین آرام خود را وارد ميدان مبارزه‌اي مي‌كنند كه خودشان دست برتر را در این میدان دارند. ضمن آن كه خشن شدن مبارزه در جناح حكومت نيز عناصر اقتدارگرا و خشونت‌طلب را تقويت مي‌كند.

 

اصولا از نظر شما معنای عمل خشونت‌آميز چيست؟ آيا ترور و اقدام مسلحانه از سوي مخالفان، تنها مصداق‌هاي عمل خشونت‌آميز است؟ آيا آتش زدن ساختمان‌ها و حمله به پليس و درگيري نيز مصداق عمل خشونت‌آميز است؟ و آيا اَعمال خشونت‌آميز فقط به اين موارد محدود مي‌شود؟

 

باید تاکید کرد که عمل خشونت‌آميز شامل گفتار و رفتار مي‌شود. هم‌چنين مي‌تواند كنش باشد، يا واكنش خشونت‌آميزي باشد. بخشي از اين اعمال دقيقاً عيني است، مثل ترور، آتش زدن و ضرب و جرح، و نيز كلمات و شعارهايي كه واجد الفاظ تند و تيز يا تحقير و تمسخر باشد، اما برخي ديگر از اعمال خشونت‌آميز، عرفي و نسبي است و برحسب موقعيت، تعيين مصداق مي‌شود. از اعمال گروه اول به طور مطلق بايد پرهيز كرد. اما اعمال گروه دوم را بايد به عرف اهل سياست واگذار كرد. در اتفاقات رخ داده پس از انتخابات هر دو گروه از اعمال ديده مي‌شود گرچه در 25 خرداد و سپس 30 خرداد به معناي دقيق مواردي قابل ذكر از اين رفتار ديده نمي‌شود، اما با گذشت زمان و عدم كنترل و نظارت بر حضور خياباني و نيز حضور شبكه‌هاي ارتباطي مستقل از مديريت جنبش، اين رفتارها به مرور افزايش يافت و در 13 آبان سال 1388 وارد فازي ديگر شد که نهایت آن اتفاقات عاشورا بود.

 

مهم‌ترين مصداق تخطي از راهبرد خشونت‌گريزي، در شعارهاي مرگ بر فلان و بهمان و نيز اشاعه دروغ هايي به نام جنبش سبز بود، سپس شعارهاي ديگر از جمله تمسخر و توهين و... به اين موارد اضافه شد. روشن است كه پاسخ متناظر و قابل انتظار اين شعارها از سوی حکومت چيست؟ ممكن است كه گفته شود که بدون این موارد هم رفتارهاي خشونت‌آميز طرف مقابل در هر حال ادامه مي‌يافت، همچنان كه قبل از اين شعارها هم بود. اين استدلال بي‌پايه است. زيرا طرف مقابل هزينه‌هاي سنگيني را براي خشونت‌هاي خود قبل از اين شعار مي‌پردازد و هنوز هم در حال پرداختن هزینه آن رفتارها است، اما براي اقدامات خشونت‌آميزش در برابر اين شعارها هزينه چنداني نمي‌پردازد، بلكه اين اقدامات را مجوز خشونت‌های خود تلقي مي‌كند. اين استدلال مثل اين است كه يك نفر در خيابان به ناحق توي گوش كسي بزند، بعد هم فرد مضروب انواع و اقسام فحش‌ها را نثارش كند، و بيشتر كتك بخورد، بعد بگوييم چرا فحش دادي تا كتك بخوري؛ بگويد، او كه در هر حال مي‌زد! اگر كتك اوليه بي‌دليل و محكوم بود و از نظر ناظر بيروني و حتي دوستان فرد ضارب، قابل دفاع نبود، در حالت فحش دادن، كتك‌هاي بعدي چنين وضعي را ندارند و چه بسا قابل انتظار هم تلقي شوند.

 

مشكلي كه در اين نحوه رفتار وجود داشت، اين بود كه برخي از منتقدينِ حاضر در خيابان‌ها به منطق طرف مقابل پناه بردند و فكر كردند كه قدرت واقعی از باتوم يا از لوله تفنگ بيرون مي‌آيد در حالي كه قدرت منتقدين، در كتك زدن نبود، بلكه در كتك خوردن آنان بود. ضربه‌اي كه رخدادهاي به غايت ظالمانه و فاجعه‌بار كهريزك و كوي دانشگاه و مجتمع سبحان به طرف مقابل وارد كرد، و صفوف آنان را به هم ريخت و موازنه قوا را به نفع منتقدين و حس همبستگي و اتحاد را ميان آنان بهبود بخشید مقايسه كنيد با شعاري مثل جمهوري ايراني كه جز تبعات منفي، نتيجه ديگري نداشت و به سرعت هم فراموش شد. قدرت منتقدين در مظلوميت آنان است كه مي‌تواند سركوب‌گرترين افراد را هم شكست دهد. در همان زمان عكسي منتشر شد كه تعدادي از زنان جلوي مهاجمان را گرفته‌اند تا پليس را كتك نزنند و برخي دوستان هم آن را نشانه فرهيختگي و مسالمت‌آميز بودن جنبش مي‌دانستند، در حالي كه اين تصوير عكس آن را نشان مي‌داد، زيرا به معناي آن بود كه عده‌اي در حال حمله و زدن پليس هستند و اين همان بازتولید خشونت در نزد منتقدین بود، و جلوگيري كردن بانوان، فرع بر اين واقعيت در آن تصوير است. فراموش نكنيم كه در 17 شهريور سال 1357، نيروي مسلح تير مستقيم به روي تظاهركنندگان گشود، اما به علت تسلط رهبري جنبش بر رفتار، اجازه مقابله به مثل داده نشد، و اتفاقاً معلوم شد كه قدرت آن جنبش در كشتن نبود، بلكه در حضور عادي و با دستان خالي بود.

 

همچنین شعارها و رفتارهايي هست كه ذاتاً خشونت‌بار تلقي نمي‌شوند، اما عرفاً مي‌تواند زمينه ساز واكنش‌هاي خشونت‌آميز از طرف مقابل و درگير كردن جنبش در دايره بسته خشونت شود، از اين رفتارها هم بايد پرهيز كرد، اما تعيين مصداق آنها قدري مشكل‌تر است و نيازمند وجود آزادي بيان در ميان هواداران جنبش است. شايد گفته شود كه اين آزادي وجود دارد، اما واقعيت اين است كه آزادي فقط از طريق بستن مطبوعات و فيلتر كردن سايت‌ها نيست كه محدود مي‌شود، بايد كوشيد كه از زدن انگ به ديگران پرهيز كرد، اخيراً در يكي از نوشته‌هاي منتشره ديدم كه به جاي نقد نظر يكي دو نفر از منتقدان فضای سیاسی فعلی، چنان انگي به آنها زده بودند كه از صدتا سانسور مستقيم هم بدتر است. اين فضا موجب مي‌شود كه عقلاي سياسي از سخن گفتن پرهيز كنند، و در غياب تعامل آنان عرف مذكور هم شكل نگيرد و افراد باقيمانده در ميدان سیاست در مسيري حركت كنند كه در نهايت جز خشونت چيز ديگري را بازتوليد نمی كنند.

 

قسمت آخر سوال براي من خيلي عجيب است، زيرا معنادار بودن مبارزه مسالمت‌آميز و خشونت‌گريزي، ربطي به مقدمات مربوط در سوال ندارد، بلكه راهبردي مستقل از رفتار حكومت‌هاست. اين سياست(خشونت گریزی) هم استراتژي است و هم تاكتيك. استراتژي است، به دليل آنكه فقط از اين طريق مي‌توان به دموكراسي درون‌زا رسيد، و تاكتيك است، زيرا موثرترين شيوه براي خنثي كردن سياست‌هاي خشن طرف مقابل است. من با اطمينان و جرأت مي‌گويم اگر دست‌اندركاران جنبش قادر بودند كه جلوي رفتارهاي تحريك‌آميز از سوي طرفداران خود را بگيرند و در برابر دروغ هايي كه به اسم جنبش منتشر شد، موضع‌گيري مي‌كردند، و مانع طرح شعارهايي كه فراتر از اهداف اوليه بود مي‌شدند، قطعاً دستاوردهاي امروز جنبش مذكور چنان ملموس و چشمگير بود كه فضاي متفاوتي را تجربه مي‌كرديم. قدرت اصلي منتقدين در كاربرد اين استراتژي و تاكتيك بود، اما به دلايل متعددي كه فعلاً مجال بحث آنها نيست، روند ديگري را شاهد بوديم كه از دي ماه سال 1388 با واكنش رهبران جنبش تا حد زيادي اين مسأله تعديل شد.

 

بنابراين تداوم موثر و مفيد جنبش سبز، منوط به رعايت كامل اصول حاكم بر مبارزه مسالمت‌آميز و خشونت‌پرهيز است اين ضوابط در شعارهاي خشونت‌زا، در صداقت بيان و پرهيز از دروغ، و نيز رفتار خشن بايد رعايت شود در غير اين صورت در هر سه زمينه تفاوت چنداني با طرف مقابل خود نخواهند داشت و فقط نوع شعارها و مورد دروغ‌ها و نوع رفتارهاي خشن و فاعلان و مفعولان خشونت متفاوت خواهد بود و در اصل ماجرا تغيير حاصل نمي‌شود.

 

من يك بار هم در اين زمينه يادداشتي نوشتم و توضيح دادم كه استناد به مقوله "دفاع مشروع" در امر سياست به كلي بي‌پايه و عجيب است و جز بازتوليد خشونت نتيجه ديگري ندارد، اما متأسفانه برخي از دوستان مجموعه آموزه‌هاي دو دهه خود را يك باره فراموش مي‌كنند و درصدد توجيه رفتارهایي برمي‌آيند كه به بازتوليد خشونت در طرف حكومت ختم مي‌شود.

 

استراتژيست‌هاي جنبش سبز اعتقاد داشتند كه تأكيد بر مبارزه مسالمت‌آميز عليه وضع موجود دست حكومت را براي انجام رفتارهاي خشن مي‌بندد و مي‌تواند حاشيه امنيتي براي معترضان ايجاد كند اما طي ماه‌هاي پس از انتخابات شاهد برخوردهاي امنيتي شديد عليه هواداران جنبش سبز بوديم. آيا استراتژيست‌هاي جنبش در پيش‌بيني عكس‌العمل حكومت دچار خطا شده بودند؟

 

گمان مي‌كنم كه سوال بايد تكميل شود. تأكيد بر مبارزه مسالمت‌آميز فقط براي آن نيست كه دست حكومت را در رفتارهاي خشن مي‌بندد، اين یک نتيجه صرفا تاكتيكي و جنبی (گرچه مهم)از اين سياست است. اين سياست هدف مهمتری دارد و آن پر هزینه كردن اعمال خشونت براي حكومت‌هاست و اتفاقاً در ايران چنين وضعي رخ داد، و اگر جريان اجتماعي موجود آن طور كه در پاسخ اول توضيح دادم طي مسير مي‌كرد، قطعاً نتيجه بهتري مي‌گرفت. اما اين كه آيا در پيش‌بيني عكس‌العمل حكومت دچار خطا شده بودند، پاسخ از جهتي مثبت است. زيرا اگر آنان تصور مي‌كردند كه مردم را مي‌شود در خيابان آورد و آب از آب تكان نخورد و واكنشي نبينند، معلوم مي‌شود كه نگاه درستي به ساختار حكومت نداشته‌اند، و اين خطا در اصل نحوه ورود اين مجموعه هم در انتخابات مشهود است و من اخيراً در مصاحبه با روز‌آنلاين اين مورد را اشاره كرده‌ام (با عنوان : درجه حرارت سياسي جامعه بالاتر رفته است)، كه براي پرهيز از اطاله كلام از تكرار آن موارد در اينجا خودداري مي‌كنم.

 

آقای عبدی، تجمع‌هاي اوليه هواداران جنبش سبز پس از انتخابات رياست جمهوري تحت نام «راهپيمايي سكوت» انجام مي‌گرفت و هدف اين بود كه اعتراض‌ها به مدني‌ترين شيوه ممكن ابراز شود اما با برخوردهاي خشن امنيتي، سكوت هواداران جنبش شكست و شعارها طي يك روند چند ماه به شدت راديكال شد. آيا مي‌توان تغيير جهت تجمع‌هاي پس از انتخابات از راهپيمايي سكوت به راهپيمايي‌هايي با شعارهاي راديكال را تغييري در استراتژي مبارزه مسالمت‌آميز قلمداد كرد يا اين كه راديكال شدن شعارها را هم مي‌توان بخشي از مبارزه مسالمت‌آميز دانست؟

 

قطعاً اين را نمي‌توان به معناي تغيير استراتژي دانست. زيرا تغيير استراتژي برخلاف تغيير تاكتيك، يك امر زمان‌بر و طولاني‌مدت است كه بايد به الگوي فكري و رفتاري يك مجموعه تبديل شود و امكان ندارد كه در مدت كوتاهي اين تغيير رخ دهد. اين اتفاق عمدتاً ناشي از عدم كنترل و نظارت و تسلط بر حضور خيابانی جوانان و مردم‌ بود. بنابراين راديكال شدن فضاي خياباني نه محصول تغيير راهبرد بود و نه ناشي از تغيير تاكتيك، كه هر دو تغيير مستلزم پيش‌زمينه‌هايي است، ضمن اينكه نه در سخنان آقاي موسوي و نه آقاي كروبي هيچ كدام چنين تغييري را نمي‌بينيد. اين تفاوت، محصول جريان خودبخودي و بدون نظارت در حضور خياباني است كه از ابتدا هم معلوم بود كه چنين سرنوشتي خواهد داشت.

 

در جريان تجمع روز عاشورا درگيري‌هايي ميان هواداران جنبش سبز با مأموران امنيتي روي داد و برخي از هواداران جنبش در مقابل خشونت مأموران دست به مقابله زدند. با اين حال تفسير تحليلگران جنبش از اتفاق‌هاي آن روز يكسان نبود. گروهي اعتقاد بر اين داشتند كه اعضاي جنبش سبز بايد از مقابله به مثل اجتناب مي‌كردند و تحت هر شرايطي به خصلت مسالمت‌آميز بودن مبارزه پايبند مي‌ماندند. گروهي هم با استناد به اين كه معترضان در اين روز از خود دفاع كردند درگيري آنها با مأموران را به معناي نقض مبارزه مسالمت‌آميز ندانستند. با توجه به اين تحليل‌هاي متفاوت آيا مي‌توان اين گونه برداشت كرد كه تفسير واحدي از محدوده مبارزه مسالمت‌آميز وجود ندارد؟

 

كساني كه به دفاع مشروع استناد جستند، هيچ شناختي از مقوله دفاع مشروع ندارند (ارجاع مي‌دهم به مقاله خشونت و دفاع مشروع در هفته‌نامه ايران‌دخت و در تارنمای خودم یعنی "آینده"). برخي از اين افراد سال‌هاي سال در مذمت خشونت نوشته‌اند، اما به يك باره توجيه‌گر خشونت شدند. مثال آنان شبيه آن مسلماني است كه پس از سال‌ها فعاليت تبليغي مسيحي شد و به كليسا رفت، در وسط مراسم كليسا برق قطع شد و سپس برق آمد، و او يك باره، صلوات فرستاد. ظاهراً برق سياست در ايران قطع و وصل شد و اين افراد در همان تله‌اي افتادند كه جناح‌هاي خشونت طلب حكومت براي آنان تدارك ديده بودند، موارد زيادي از اتفاقات روز عاشورا و حتي روزهاي قبل را نقل مي‌كنند كه مويد اين ايده است كه شروع راديكال شدن جريان در طرف تظاهركنندگان عمدتاً محصول برنامه‌ريزي عوامل نفوذي عناصر تندروي طرف مقابل بوده است.

 

خشونت‌هايي كه از سوي مأموران حكومت عليه هواداران جنبش سبز به كار گرفته شده، برخي ناظران را نسبت به آينده مبارزات مسالمت‌آميز نگران كرده است. با توجه به ديدي كه شما نسبت به جامعه ايراني داريد آيا امكان كشيده شدن هواداران جنبش سبز به استفاده از ابرازهاي خشونت‌آميز در مبارزات آينده وجود دارد؟

 

همان طور كه گفتم ناظران معتبر در ايران به واسطه اعمال خشونت از طرف حكومت، مبارزه مسالمت‌آميز را زير سوال نبرده‌اند و فكر هم نمي‌كنم زمينه‌ مفید و موثر دیگري جز مبارزه بری از خشونت، براي انجام يك مبارزه نظام‌مند در ایران وجود داشته باشد، بروز اين رفتارهای بی قاعده و محرک خشونت، بيشتر ناشي از انفعال و بي‌نظارتي بر نيروهايي است كه به صورت خودجوش و فاقد تشكيلات در خيابان وارد مي‌شوند.

 

هواداران جنبش سبز شيوه‌هايي چون ديوارنويسي، اسكناس‌نويسي، استفاده از دستبندها و شال‌هاي سبز را به عنوان راه‌هاي ديگر مبارزه مسالمت‌آميز طي ماه‌هاي پس از انتخابات تجربه كرده‌اند. به نظر شما اين شيوه‌ها تأثير قابل توجهي در روند مبارزه عليه وضع موجود دارد؟

 

من در موقعيتي نيستم كه درباره تاكتيك‌هاي اتخاذ شده به صورت ايجابي اظهار نظر كنم، اما به نظرم بايد سطح جنبش سياسي را بسيار فراتر از اين امور دانست. ديوارنويسي و اسكناس خراب كردن، چيزي نيست كه افتخاري براي تاكتيك‌هاي سياسي باشد. هر چند این رفتارها قابل فهم است اما مهم‌ترين كاري كه مي‌بايست صورت مي‌گرفت، رفتن راهي براي باز كردن درهاي گفتگو و تفاهم و سازش بود و الا نوشتن يك جمله روي اسكناس بي‌زبان فقط مي‌تواند يك جوان را اقناع كند و ديگر هيچ. و البته انعکاس فرهنگ وندالیستی در عرصه سیاسی هم محسوب می شود و این که ما هم مثل قدرتمداران به خود اجازه می دهیم که در هر چیزی دست ببریم فقط به این دلیل که فکر می کنیم خوب است و اهداف ما را پیش می برد!! فارغ از اين نكته مبارزه كردن گرچه يك فضيلت است، اما نیازمند عقلانیت خاص خود هم هست. مبارزه كردن مثل كشاورزي است كه بسته ای متشکل از توجه به كيفيت آب و زمين و بذر و نوبت آب دادن و كود و سم و... است ، و نمي‌توان به يك عنصر از این بسته قناعت کرد. به دليل آن كه تحليل من به طور مبنايي با روند وضع جاري متفاوت است، فعلاً از پرداختن به جزييات نظرم در اين مورد پرهيز مي‌كنم.

 

در اوج مبارزات سال گذشته برخي از تحليلگران منتظر اين بودند كه هواداران جنبش اعتصاب‌هاي عمومي و عدم همكاري با دولت را به عنوان شكل غايي مبارزه مسالمت‌آميز آغاز كنند. به عقيده شما چه عواملي باعث شد كه هواداران جنبش سبز علي‌رغم نارضايتي فزاينده نسبت به وضع موجود چنين شيوه‌هايي را در دستور كار قرار نداده‌اند؟

 

پاسخ كوتاه آن است كه حضور تا همين حد هم براي بسياري غير مترقبه بود، چه رسد به اين كه بيش از اين را انتظار داشته باشند. اين خطاي تحليلي از آنجا ناشي مي‌شود كه از يك سو ارزيابي درستي از آرايش نيروها ندارند و از سوي ديگر درك دقيقي از افراد حاضر در دو سوي جنبش ندارند. وقتي كه خط‌ دهي رسانه‌اي از هزاران كيلومتر آن طرف‌تر است كه هم به لحاظ جغرافيايي و هم به لحاظ ذهني و هم به لحاظ ارتباطي و سياسي از فضاي ايران دور است، نتيجه‌اي بهتر از اين برداشت‌ها حاصل نخواهد شد.

 

بسياري از تحليلگران بر اين عقيده‌اند كه تأكيد بر مبارزه مسالمت‌آميز در جنبش سبز برگرفته از تجربه‌اي است كه در جريان انقلاب اسلامي به دست آمده است. به عقيده اين تحليلگران خشونتي كه از سوي انقلابيون آن زمان عليه حكومت به كار گرفته شد به رواج شيوه‌هاي خشن در جمهوري اسلامي انجاميد و هواداران جنبش سبز نيز با آسيب‌شناسي مبارزات خشن انقلابي بر مبارزه مسالمت‌آميز تأكيد دارند. به نظر شما تجربه مبارزات دوره انقلاب اسلامي تا چه حد در تأكيد جنبش سبز به استفاده از شيوه‌هاي مسالمت‌آميز تاثير داشته است؟

 

تأكيد بر مبارزه مسالمت‌آميز، آموزه‌اي ناشي از كليت مبارزات مبتني بر خشونت در دهه‌هاي شصت و هفتاد ميلادي است. هم‌چنين تجربيات مثبتي كه در دهه هشتاد و نود ميلادي در مبارزه مسالمت‌آميز حاصل شد. بازخواني تجربه گاندي و نيز رفتار ماندلا و مبارزات لهستان و رخدادهاي قبل از آن در اسپانيا و پرتقال و... نشان داد كه مي‌توان شيوه موثرتري را به جای شیوه های خشونت ورزانه براي رسيدن به اهداف برگزيد. البته در دوران اصلاحات هم اين شيوه موثر بود، فقط عملكرد و فهم ناقص آقاي خاتمي در كاربرد آن اصول و نيز بي‌توجهي دولت ايشان به مسأله درآمدهاي نفتي و تزريق آن به بودجه دولت، موجب شد كه از يك سو اين شيوه به درستي اجرا نشود، و از سوي ديگر ساختار اقتصادي با افزايش درآمدهاي نفتي تغييرات جدي پيدا كند و راه را براي انحراف از مسير دموكراتيك فراهم نمايد.

 

در مجموع و علي‌رغم تمام اينها آينده جنبش سبز را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

 

به نظر من حكومت اشتباه فاحشي مرتكب می شود اگر فكر مي‌كند اين جريان تمام شده است، و يا اگر هم تمام نشده با فشار و سرکوب بيشتر حل خواهد شد. البته اين اشتباه تصور فقط در بخشي از جناح حاكم است و گروهي ديگر از آنان شديداً نگران هستند و اين نگراني را بايد محترم شمرد و به نحوي رفتار كرد كه نوعي بازسازي رفتاري در سياست حاكم صورت گيرد و کشور از مسیر خطرناکی که در پیش دارد برگردد. از اين نظر عميقاً معتقدم كه اگر جنبش سبز بيش از هميشه از رفتارهايي كه در اين جنبش، موجب تقويت خشونت در طرف مقابل مي‌شود پرهيز كند (پرهيز از دروغ به اسم جنبش، پرهيز از هر شعار راديكال و بي‌مبنا و خشونت زا، پرهيز از هر اقدام عملي خشونت‌آميز) قطعاً آينده اميدبخشي را بايد براي كشور انتظار كشيد، چون ترديدي ندارم كه اين شيوه از يك سو موجب انفعال جريان خشونت‌طلب حاكم مي‌شود، و از سوي ديگر زمينه را براي پذيرش مطالبات به حق جنبش از جمله رعايت قانون، بسط و رعايت آزادي‌ها و انتخابات نسبتاً آزاد فراهم خواهد كرد. براي اين كار كليه كساني كه خود را طرفدار اين جنبش مي‌دانند بايد صادقانه رفتار كنند. آنان اگر آقاي موسوي يا كروبي را قبول دارند، حتماً سعي كنند در چارچوب‌هاي اعلاني آنان اقدام كنند، نه اينكه كارهاي خودشان را به نام جنبش سبز انجام دهند، البته هر کسی حق دارد كه مخالف اين دو نفر و سياست‌ها و خط‌مشي‌هاي آنان باشد، و مي‌تواند جرياني را براساس ايده‌هاي خود تشكيل دهد و اقدام كند، اما نمي‌تواند ماهيت اين دو نفر و همراهان آنان را قلب كند، اين كار عوارض زيادي براي فضاي سياسي ايران دارد، ضمن اينكه هيچ نتيجه مثبتي از آن حاصل نخواهد شد.

 

 

۳

مهدی کروبی در نامه دیروز خود به موسوی اردبیلی، در باره‌ی اشاره‌ی دادستان به موافقت آیت‌الله خمینی با اعدام‌های ۱۳۶۷ و  آگاهی و عدم اعتراض موسوی به عنوان نخست‌وزیر در آن زمان، نوشته است:

«مصيبت‌بارترين مساله‌اي كه اخيرا مطرح شده است و براي اولين بار چنين روندي را شاهد بوديم، اينكه در روزهاي اخير دادستان محترم تهران براي توجيه اقدام تشكيلات قضايي در رابطه با اعدام 5 نفر از شهروندان ايراني و در پاسخ به مواضع كانديداهاي معترض انتخابات و به‌ويژه در رد سخنان نخست‌وزير زمان امام به سال 67 اشاره كرده و اعلام مي‌كند كه چرا آقاي موسوي در آن زمان به اعدام‌هايي كه با حكم حضرت امام صورت گرفت اعتراض نكردند. ايشان همان حرفي را مي‌زند كه دشمن مي‌گويد. تاكنون كسي در اين باره اين گونه حرف نزده است، چرا كه تاكنون هيچگاه ريز آن قضايا بررسي نشده و چرايي آن مشخص نيست و هنوز ماجرا در ابهام قرار دارد و معلوم نيست كه تا چه اندازه امام در اين ماجرا دخالت داشته‌اند»

http://www.rahesabz.net/story/15839/

 

 

۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۹, ساعت ۱۰:۰۳ بعد از ظهر

کروبی: ملت ایران، تحقیر شده است

در نامه به آیت الله موسوی اردبیلی اعلام شد

جرس: مهدی کروبی در نامه ای به آیت الله العظمی موسوی اردبیلی با انتقاد شدید از شرایط حاکم بر قوه قضائیه ، مجلس و دولت گفت: متاسفانه برخی نمایندگان مجلس به عنوان وکیل الدوله و نماینده نهادهای امنیتی و نظامی و "پیاده نظام چکمه پوشان" ایفای نقش می کنند... قوه قضائیه به عنوان ابزار حاکمیت و نهاد های امنیتی و نظامی تبدیل شده است و هیچ زمانی به اندازه اکنون نیروهای نظامی و امنیتی در دستگاه قضا حضور نداشته اند و از طرف دیگردستگاه قضا به نهادی برای ایجاد ارعاب و بازداشت تبدیل شده است... رئیس دولت ایران با رفتارهای عجیب وغریب و منحصر به فرد و عطشی که برای سفر خارجی دارد موجب تحقیر ملت ایران در دنیا شده است.

 

به گزارش سحام نیوز، متن کامل این نامه بدین شرح است:

بسمه تعالی


حضرت آيت‌الله العظمي حاج سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي


با سلام و احترام


در روزگار سختي به سر مي‌بريم و مي‌دانم كه حضرتعالي بهتر از من نسبت به شرايط آگاه هستيد و بارها شنيده‌ام كه با بيان مطالبي متفاوت نگراني‌هاي خودتان را مطرح كرده‌ايد. اين روزها حتي بسياري به‌عنوان مأمن و پناهگاه به منزل شما مراجعه كرده‌اند و از برخوردهايي كه با عزيزانشان مي‌شود با شما سخن گفته‌اند و البته مي‌دانم كه حضرتعالي نيز بسيار از اين شرايط ناراحت شده و اقداماتي را براي پيگيري قضايا داشته‌ايد. مطلع شده‌ام در اين راستا ديدارهايي داشته‌ايد و به گفت‌وگو براي حل قضايا پرداخته‌ايد. با اطلاع از اين شرايط تصميم بر آن گرفتم تا از جايگاه يكي از دلسوزان اين نظام و كشور با نگارش نامه‌اي نگراني‌هايم را با شما در ميان گذارم.


آنچه كه موجب شد حضرتعالي مخاطب نامه اينجانب قرار گيريد، تلاش‌هايتان براي شكل‌گيري نظام در كنار بنيانگذار آن و نقش مهمتان در استقرار نظام به‌عنوان يكي از اعضاي شوراي انقلاب، اولين دادستان كل كشور، رياست قوه قضائيه و ديوان عالي كشور پس از شهيد بهشتي و حضور در جايگاه امامت جمعه تهران براي سال‌هاي متمادي و مهم‌تر از همه وداع با قدرت براي رونق بخشيدن به حوزه‌هاي علميه بوده است كه همگي به‌خصوص قرار گرفتن در جايگاه مرجعيت ايجاب مي‌كند كه از يك طرف به عنوان وظيفه شرعي و از طرف ديگر احساس مسووليت نسبت به نظامي كه هم در استقرار و هم تثبيت آن نقش موثري داشته‌ايد، براي عبور از فضاي فعلي و نجات كشور از طريق انتقال واقعيت‌هاي جامعه به بزرگان نظام رسالت خويش را به‌منظور برون‌رفت از فضاي فعلي ايفا نماييد، همچنانكه تاكنون نيز عليرغم همه محدوديت‌ها در اين عرصه تلاش نموده‌ايد.


جناب آقاي موسوي اردبيلي؛ طبيعي است كه هر كشوري همواره با فراز و نشيب‌هايي روبه‌رو است ولي شرايط حساسي كه اكنون كشور ما در آن قرار گرفته است موجب شده است كه يكي از استثنايي‌ترين وضعيت‌ها را در طول تاريخ با آن مواجه باشيم كه بعنوان نمونه به مواردي از آن در عرصه‌هاي مختلف اشاره مي‌نمايم.


1-
قانون اساسي بعنوان ميثاق شهروندان و اداره‌ كنندگان جامعه كه بايد سرلوحه و منشور محكمي براي اداره جامعه تلقي شود و روابط نهادهاي حاكميت با يكديگر و همچنين حاكميت با شهروندان را تنظيم نمايد. بر همين اساس رئيس‌جمهور و نمايندگان در بدو تصدي خود سوگند ياد مي‌نمايند كه پاسدار و حافظ آن بوده و براي اجراي آن تلاش نمايند که امروزه به بوته فراموشي سپرده شده و صحبت از قانون اساسي به‌ويژه فصل مربوط به حقوق ملت در نظر حكومت‌گران به ذنب لايغفري تبديل شده است. چه بسيار از نخبگان ملت به دليل بحث از اين اصول، آزادي آنها سلب و به زندان افتاده‌اند و يا حقوق آنها به نحوي محدود شده است كه از خدمت به كشور در عرصه‌هاي مختلف به بهانه عدم صلاحيت محروم گرديده‌اند. متاسفانه اداره‌كنندگان كشور به جاي توجه به قانون اساسي و برنامه‌ريزي براساس نظرات كارشناسي و تخصصي با تصميمات خلق‌الساعه و استفاده از رمالي و جادوگري و به مسخره گرفتن مقدسات ديني كه جز از آسيب ديدن بنيان‌هاي ديني و معنوي جامعه ارمغاني نداشته، بزرگ‌ترين هزينه را بر كشور، شهروندان و دين روا داشته‌اند.


2-
مهم‌ترين رهاورد انقلاب اسلامي ما خط بطلان كشيدن بر استبداد 2500 ساله شاهنشاهي و حاكميت مردم بر سرنوشت اجتماعي خودشان بوده است كه در اصلي‌ترين شعار انقلاب «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» متبلور بود. متاسفانه برخلاف آنچه كه مشي عملي بنيانگذار نظام بود، يعني حكومت بر قلوب مردم، با سلب بديهي‌ترين آزادي‌هاي مشروع شهروندان و ايجاد جو امنيتي و پليسي در جامعه، آرامش از جامعه سلب شده است به نحوي كه شهروندان به‌خصوص قشر آگاه، نخبگان و دانشگاهي و بدون اغراق همه اقشار جامعه در بدترين وضعيت روحي و رواني و بدون اميد به آينده خود و فرزندانشان گذران زندگي مي‌نمايند.
متاسفانه نمايندگان مجلس شوراي اسلامي كه به تعبير حضرت امام (ره) مي‌بايست در راس امور بوده و از انحراف كشور از مسيري كه قانون اساسي ترسيم نموده جلوگيري نمايند، باتوجه به سازوكارهايي كه در جهت فرمايشي شدن انتخابات توسط شوراي نگهبان اعمال شده است، به جز گروه اندكي از نمايندگان اصلاح‌طلب و اصولگراي منصف كه با درك واقعي از شرايط جامعه دلسوزانه نظرات خود را ابراز مي‌نمايند، به‌عنوان وكيل ‌الدوله و نماينده نهادهاي امنيتي و نظامي و پياده‌نظام چكمه‌پوشان در ايجاد اين فضا، خود نقش موثري را ايفا مي‌نمايند. قوه‌قضائيه كه بايد به‌عنوان قوه‌اي مستقل براساس تصريح قانون اساسي پشتيبان حقوق و آزادي‌هاي مشروع شهروندان باشد و به صورت بيطرفانه براساس اصل بيطرفي دادرس به فصل خصومت پرداخته و در پرونده‌هايي كه يك طرف آن حاكميت است با حضور هيات منصفه و به صورت علني به اتهامات سياسي و مطبوعات رسيدگي نمايد، كه فلسفه آن اين است كه هيات منصفه كه نمايندگي افكار عمومي را برعهده دارد درخصوص مجرميت يا عدم مجرميت و استحقاق تخفيف مجازات يا عدم استحقاق اظهارنظر نمايند، به عنوان ابزار حاكميت و نهادهاي نظامي و امنيتي تبديل شده است. تا جايي كه با كمال تاسف رئيس قوه‌قضائيه به عنوان قاضي القضات، وظيفه خود را دفاع تمام قد از دولت مي‌داند و به آن افتخار مي‌نمايد، غافل از آنكه قانون اساسي تمامي شهروندان حتي شخص رهبر را در مقابل قانون مساوي اعلام كرده است. حال اگر رسالت قوه‌قضائيه دفاع تمام قد از دولت است، پس شهروندان اين كشور كه مورد ظلم و اجحاف حكومت واقع مي‌شوند دعواي خود را بايد به كجا ببرند.


جاي تاسف است كه در شرايط فعلي هيچ مرجع قضايي كه پناهگاه مردم باشد وجود ندارد، گويي كه دستگاه قضا تنها شكل نماديني است كه عنواني از آن باقي مانده و قرار نيست كه مسوولانه و بدون دخالت گرايش سياسي به بررسي مسائل پس از انتخابات بپردازد. حضرتعالي كه از آغاز انقلاب تا پايان دوران حضورتان در سمت‌هاي حكومتي در دستگاه قضايي حضور داشتيد به خوبي مي‌دانيد كه هيچ زماني به اندازه اكنون نيروهاي نظامي و امنيتي در دستگاه قضا حضور نداشته‌اند به طوري كه اختيارات اين قوه را محدود يا سلب كنند. هانطور كه آگاه هستيد در حوادث پس از انتخابات تعداد بسياري از نيروهاي انقلابي و شهروندان تنها به خاطر اعتراض به نتيجه انتخابات بازداشت شده و يا كشته و مجروح شدند و توسط نيروهاي بسيج و لباس شخصي‌ها بسياري از اموال مردم تخريب شد و البته اين روند هنوز ادامه دارد و هر روز بسياري از نيروها احضار و بازداشت مي‌شوند.


به گفته برخي از كساني كه آزاد مي‌شوند بازجوها مي‌گويند كه تعيين حكم در اختيار آنها و نهادهاي ديگر است و قاضي و دستگاه قضايي در اين باره تصميم گيرنده نيست و اكنون به جاي آنكه دستگاه قضايي تامين‌كننده امنيت مردم باشد به نهادي براي ايجاد ارعاب و بازداشت تبديل شده است. شما شاهد وضعيت مطبوعات، دانشگاه‌ها، روحانيون و گروه‌هاي سياسي و صنوف مختلف هستيد كه در خفقان و فشار قرار دارند. برخوردهايي با تعدادي از دراويش صوفي، شيعه اثني عشري كه جزو شهروندان ايران هستند و از حق زندگي در كشور برخوردارند، مي‌شود و به آنها اجازه داده نمي‌شود كه حتي مراسم‌هاي مذهبي‌شان را برگزار كنند و با تهمت و افترا بسياري از آنها را بازداشت كرده و احكام سنگيني برايشان صادر مي‌كنند. آخر اين چه دستگاه قضايي است كه به جاي دفاع از مردم اعم از همه گروه‌ها و اقليت‌هاي ديني، مذهبي و قومي به موازات ديگر نهادها، با آنها برخورد امنيتي و پليسي مي‌كند؟


3-
شما جزو نزديك‌ترين ياران حضرت امام هستيد و از نزديك با آرا و انديشه‌هاي ايشان آشناييد. همان‌طور كه مي‌دانيد حضرت امام سرمايه‌‌اي هستند كه با انگشت تدبير و با جايگاه علمي و معنوي‌شان توانستند اين انقلاب را به پيروزي برسانند، ايشان 15 سال براي به ثمر رسيدن اين انقلاب تلاش و مبارزه كرده و در حالي كه از وطن دور بودند اين نهضت را رهبري كردند. 10 سال در درون اين نظام حضور داشتند و اكنون 21 سال از رحلت ايشان مي‌گذرد. اما متاسفانه در طول اين سال‌ها به جاي آنكه از مواضع و انديشه‌هاي ايشان به صورت جامع سخن گفته شود تا نسل جديد با انديشه‌هاي وي آشنا گردند، متاسفانه از سوي جرياني خاص به صورت گزينشي و بدون توجه به شان نزول سخنان مواضع، آرا و انديشه‌هاي امام خميني براساس سليقه و مصلحت خودشان مطرح مي‌شود. مصيبت‌بارترين مساله‌اي كه اخيرا مطرح شده است و براي اولين بار چنين روندي را شاهد بوديم، اينكه در روزهاي اخير دادستان محترم تهران براي توجيه اقدام تشكيلات قضايي در رابطه با اعدام 5 نفر از شهروندان ايراني و در پاسخ به مواضع كانديداهاي معترض انتخابات و به‌ويژه در رد سخنان نخست‌وزير زمان امام به سال 67 اشاره كرده و اعلام مي‌كند كه چرا آقاي موسوي در آن زمان به اعدام‌هايي كه با حكم حضرت امام صورت گرفت اعتراض نكردند. ايشان همان حرفي را مي‌زند كه دشمن مي‌گويد. تاكنون كسي در اين باره اين گونه حرف نزده است، چرا كه تاكنون هيچگاه ريز آن قضايا بررسي نشده و چرايي آن مشخص نيست و هنوز ماجرا در ابهام قرار دارد و معلوم نيست كه تا چه اندازه امام در اين ماجرا دخالت داشته‌اند و به نظر مي‌رسد كه ايشان براي توجيه عملكرد فعلي دستگاه قضايي در اين شرايط چنين مسائلي را بيان مي‌كند. اگرچه هدف اصلي وي از اين صحبت‌ها تهديد متعرضين به روش حكومتداري آقايان است اما غافل از آنكه كسي كه وارد اين صحنه‌ها شده اين تهديدها برايش ارزشي ندارد و هراسي در ادامه مسير و هدف به خود راه نمي‌دهد.


جاي ‌شگفتي است كه هيچ‌گاه از سوي اين آقايان درباره بعد رحماني، بخشش، قانون‌گرايي و دقت در حفظ حقوق شهروندي كه امام نسبت به آن تاكيد داشتند سخني گفته نمي‌شود؟ چرا كسي درباره فرمان 8 ماده‌اي حضرت امام كه در آن شرايط تدوين شد حرفي نمي‌زند؟ حضرتعالي به خوبي در جريان برخوردي كه حضرت امام با نگارنده نامه اهانت‌آميز و تند نسبت به ايشان كه از سوي يك پيرمرد روحاني نوشته شده بود، آگاهيد. شما در آن زمان رئيس ديوان عالي كشور بوديد. حتما يادتان هست كه در همان زمان وقتي امام در جريان متن نامه قرار مي‌گيرد به شما توصيه مي‌كنند كه مبادا با نويسنده نامه برخوردي شود و تاكيد مي‌كنند كه حرمت نويسنده نگاه داشته شود. چرا هيچ‌گاه از اين موضوع حرفي زده نمي‌شود كه وقتي حضرت امام شنيدند كه براي يكي از مسوولان شنود گذاشته‌اند به شدت ناراحت شدند و گفتند كه بايد فردي كه اين كار را انجام داده است را شلاق بزنند؛ چرا از اين نمي‌گويند كه امام مي‌فرمود اگر كسي به صورت يك زنداني سيلي بزند بايد مجازات شود؛ چرا از تاكيدي كه امام براي رعايت حقوق شهروندان داشتند و تذكراتي كه در اين باره به مسوولان مي‌دادند حرفي زده نمي‌شود. چرا از اينكه حضرت امام دستوري مبني بر عزل يك قاضي به علت تخلفي كه كرده بود دادند و حتي گفتند كه او مجازات شود چيزي گفته نمي‌شود چرا از سعه صدر و تحمل نقد و انتقاد ايشان براي اداره حكومت سخني نمي‌گويند.


چرا نمي‌گويند فردي كه توسط ديگري شكنجه شده بود و مضروب بود وقتي كه فرد شكنجه شده ضارب را دستگير مي‌كند و ضارب در اختيار اوست امام مي‌فرمايند كه تو گرچه توسط اين شخص شكنجه شده‌اي ولي حق هيچگونه برخوردي با او نداري و او را بايد به دستگاه قضايي بسپاري تا دستگاه قضا براي او حكم صادر كند.


بنابراين خوب است كه اگر مواضع امام گفته مي‌شود مواضع واقعي ايشان با ذكر زمان و شان نزول گفته شود تا شناخت واقعي نسبت به وي در اذهان جامعه نقش ببندد.


4-
يكي ديگر از مواردي كه اين روزها موجب تاثر جامعه شده است تخريب چهره‌هاي انقلابي و سرمايه‌هاي نظام است. كاملا مشهود است جرياني كه انديشه امام را برنمي‌تابد چنين با خشونت به ياران نزديك حضرت امام مي‌تازد و حتي بيت امام و چهره‌هاي بزرگ و انقلابي يورش مي‌برند و تخريب مي‌كنند. آيا پس از گذشت سي و يك سال از پيروزي انقلاب اسلامي، ‌جمهوري اسلامي بايد اينگونه از زحمات و تلاش‌ها و ايثارگري‌ها كساني كه خدمت كرده‌اند قدرداني كنند.


5-
در بخش مهم ديگر اداره امور متاسفانه وضع اقتصادي كشور به اندازه‌اي نابسامان است كه قابل گفتن نيست. وضع بانك‌ها، ركود مالي، بيكاري، نابساماني مديريت اقتصادي، بي‌انضباطي مالي، گشاده‌دستي بي‌حد و حدود از جيب ملت، توقف پروژه‌هاي عمراني در بخش‌هاي مختلف به‌ويژه بخش نفت، تورم و گراني بيش از هر زمان ديگر براي همه مردم مشهود است و اين موضوعي است كه حتي متاسفانه دولتي كه از بي‌آلايشي و سادگي سخن مي‌گويد و آن را در بوق و كرنا مي‌كند، هنوز نتوانسته ساده‌ترين گره‌هاي اقتصادي مردم را باز كند و هر روز تنها با طرح مسائلي چون وقوع زلزله، افزايش جمعيت و كوچ از تهران و تعطيلاتي نسنجيده و عجولانه كه بارها اخبار ضد و نقضي درباره آن منعكس مي‌شود به سرگرم كردن خود و مايه نگراني براي مردم مي‌شود. به نظر مي‌رسد كه عدم توفيق دولت در ساماندهي وضع اقتصادي مردم باعث مي‌شود كه آنها به روال هميشه شان در طول سال‌هاي گذشته انگشت اتهام به سوي مسوولان گذشته دراز كنند تا همه تقصيرات را بر گردن آنها بياندازند و در همين شرايط وقتي گزارش‌هاي ديوان محاسبات منتشر مي‌شود تاكيد دارد كه دولت فعلي تنها بيش از 2 هزار تخلف مالي در بودجه سال 85 دارد و برخي از ارقام مفقود است و در همين حال رئيس بازرسي كل كشور گزارش‌هايي نگران‌كننده و مهمي از مفاسد در درون دولت مي‌دهد.


6-
نكته ديگري كه براي مردم شنيدني تلخ است رفتارهاي غيرديپلماتيك رئيس دولت فعلي است؛ عرصه ديپلماتيك در دنيا آداب و رسوم خاصي خود را دارد و رئيس‌جمهور هر كشوري كانون غرور يك ملت است ولي رئيس دولت فعلي ايران با رفتارهاي عجيب و غريب و منحصر به فرد موجب تحقير ملت ايران در دنيا شده است. وي كه عطش سفر خارجي دارد با سخنان خود و مكاتباتي كه هيچ‌گاه به او پاسخ داده نمي‌شوند (تاسف‌بارتر آنكه برخي ملبسين به لباس روحانيت چنين نامه‌هاي سخيفي را با نامه‌هاي پيامبر در صدر اسلام تشبيه مي‌نمايند) موجبات وهن كشور را در عرصه جهاني فراهم كرده است و براي جبران اين ناكامي‌ها با كشف كشورهايي كه جغرافيدانان هم براي پيدا كردن آن بايد با ذره‌بين، آنها را در نقشه جهان پيدا كنند با حاتم‌بخشي‌هايي از جيب ملت تلاش مي‌نمايد كه چنين در افكار عمومي القا نمايند كه از متحداني در دنيا برخوردارند. انعقاد قراردادهايي كه براي ساليان متمادي كشور را متعهد به دولت‌هاي ديگري می نمايد و سرمايه‌گذاري‌هاي ايران در كشورهایی كه منافع چندانی برای کشور ندارد، غيرقابل توجيه و غیر منطقي است. براساس ضرب‌المثل قدیمی چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است.


در پايان از خداوند براي حضرتعالي عافيت و سلامت آرزو نموده و اميدوارم كه اقدامات حضرتعالي به هر نحو كه مصلحت مي‌دانيد، سربلندي ملت بزرگ ايران آسايش، آرامش و امنيت كشور را به معناي واقعي در پي داشته باشد.


مهدی کروبی
30/02/89
 

 

در باره‌ی این نظر کروبی دو سه احتمال را می‌توان مطرح کرد:

/ واقعاً ایت‌الله خمینی در جریان قضایا نبوده است، که شواهد و به خصوص خاطرات منتظری جایی برای درستی این احتمال نمی‌گذارند

/ کروبی نمی‌خواهد باور کند که آیت‌الله خمینی در آن جنایت پای اصلی قضیه و حکم گذار بوده است

/  کروبی همه‌ی قضایا را می‌داند، ولی در مبارزه‌ای که با جناح حاکم درگیر است، می‌کوشد با مبراجلوه‌دادن آیت‌الله خمینی از جنایت سال ۱۳۶۷ آن جناح را در توجیه خشونت‌ورزی‌هایش خلع‌سلاح کند، تلاشی که به سختی قرین توفیق است. به عبارتی دعوی این که سران جنبش سبز بیش‌تر و واقعی تر از جناح حاکم میراث‌دار خط ایت‌الله خمینی هستند، کروبی را هم در قبال اعدام‌های ۱۳۶۷ در وضعیتی متناقض و مخصمه‌آمیز قرار داده است.

شما در باره‌ی سخن کروبی چه حدس و تحلیلی دارید؟

 

۴

اکبر ترکان در مصاحبه‌ای از مشکلات ایران برای یافتن مشتری برای نفت خود سخن می‌گوید، مشکلی که جزیی از تحریم‌های آشکار و نهان است:

http://www.khabaronline.ir/news-63142.aspx

ر: شنبه 1 خرداد 1389 - 06:10:49

Print نسخه چاپی

نفت ایران مشکل جذب خریدار دارد

نفت ایران مشکل جذب خریدار دارد

اقتصاد > انرژی  - گفت‌وگوی خبرآنلاین با علی‌اکبر ترکان معاون اسبق برنامه‌ریزی وزارت نفت

آذرجزایری: از جمله مسوولانی است که در بدترین شرایط نیز با خبرنگاران صادق بوده است .به یاد دارم زمانی را که وی با صراحت از عقب ماندگی ما از قطر در برداشت از پارس جنوبی گفت در حالیکه خود بر مسند مدیریت شرکت نفت و گاز پارس نشسته بود.این صراحت بیان در نهایت باعث شد تا نوذری علی رغم میل باطنیش وی را از مسند معاونت برنامه ریزی وزارت نفت بردارد چرا که صراحت بیان ترکان در خصوص غلط بودن آمارهای سرمایه گذاری نفتی که از سوی مسوولان رده بالای دولت نهم اعلام می شد  در روزهایی که هر یک از کاندیدای ریاست جمهوری سعی داشتند نظر مردم را به خود جلب کنند،جنبه سیاسی پیدا کرد.

علی اکبر ترکان که در سوابق مدیریتی خود تجربه وزارت را نیز به دوش می کشد در حال حاضر در مرکز تحقیقات استراتژیک در اتاقی مشغول به فعالیت است که هیچگونه نشانی از تشریفات اتاق هایی که تا پیش از آن  بر صندلی  مدیریتش تکیه زده بود ندارد .

اتاقی ساده ، میز مدیریتی ساده و مبلمان هایی که نشان می دهد سال ها از عمرشان گذشته اما با این اوصاف همچنان اشتیاق برای ادامه راه مدیریت در نگاه وی موج می زند و شاید امیدی برای برگشتن به دوران گذشته !

مشروح گفت وگوی خبرآنلاین با وی را در ادامه می‌خوانید:

آقای ترکان مساله ای که باعث برکناری شما از معاونت برنامه ریزی نفت شد اظهارنظرهای جنابعالی در خصوص اشتباه بودن آمارهای سرمایه گذاری و بزرگنمایی اجرای پروژه ها بود .هنوز هم بر اظهارات قبلی خود پافشاری دارید؟
فکر می کنم اشاره به وضعیت پارس جنوبی به این سوال شما پاسخ دهد . از بعد از دوره زنگنه هنوز هیچ پروژه ای در این منطقه  فعال نشده است .فازهای 15،16 و 17،18 و 12 که در حال حاضر شاهد آغاز مراحل اجرایی آنها هستید قرارداد تمام  آنها در دوران زنگنه به امضا رسیده است البته باید تاکید کنم فاز 17و18 در روزهای آخر حضور زنگنه در نفت مذاکراتش به پایان رسیده بود و در اوایل دولت نهم به امضا رسید اما با این حال با گذشت این همه سال هنوز نتوانسته ایم فازهای دیگر را به مرحله اجرا برسانیم .بنابراین تنها فازهایی که در حال حاضر در پارس جنوبی فعالند این سه پروژه هستند. برهمین اساس در حال حاضر هیچ یک از قراردادهای دیگر فازهایی که از انها یاد می شود تا کنون به مرحله اجرایی نرسیده اند و هنوز در مرحله قرارداد کاغذی مانده اند و یا پیش پرداخت برای شروع را دریافت نکرده اند .البته اصراری هم بر شروع دیگر پروژه ها هم نیست چرا که اگر وزیر نفت فعلی تنها بتواند این سه پروژه را به تولید برساند خودش کار بزرگی است و بعید می دانم بیشتر ازا ین هم از میرکاظمی انتظاری باشد .

ولی فازهای 5 فاز پارس جنوبی در دولت نهم به بهره برداری رسیده است؟
درست است .در حال حاضر فازهای 6 تا 8 پارس جنوبی به طور کامل در مدار بهره برداری قرار دارند اما فازهای 9و10 پارس جنوبی هنوز به طور کامل وارد مدار بهره برداری نشده اند .در حال حاضر چاه های دریایی این دو فاز به طور کامل تولید نمی کنند به طوریکه از 24 چاه برنامه ریزی شده تنها 4 چاه فعالند و مابقی هنوز به تولید نرسیده اند .همین مساله هم باعث شده که در حال حاضر قطر روزانه بین 7/1 تا 8/1 برابر ما از گاز این میدان برداشت کند .

آقای ترکان یکی دیگر مواردی که شما همیشه به آن نقد داشتید تاکید مقامات دولتی بر حضور مافیای نفتی در نفت بوده ، به نظر شما چرا دولتمردان بر حضور مافیا در نفت اصرار دارند؟مافیایی که تا کنون اسامی و یا دلیلی برای حضورشان اعلام نشده است؟
باید از همان هایی که مدعی هستند پرسید .معتقدم استفاده از کلمه مافیای نفتی یک نوع حملات سیاسی برای محکوم کردن حریف در جامعه است .اینطور نمی شود که سال های سال همینطور به نفت ناسزا بگوییم و اگر واقعا مافیایی وجود دارد باید مراجع امنیتی قضایی کشور این مساله را به طور جدی پیگیری کنند و نتیجه آن را اعلام کنند ولی اینکه هر چند وقت یک بار از این کلمه هر کس به خواهد به نفع خودش برداشت سیاسی کند به نظر نمی رسد روش درستی باشد و باید به این حرفها با پیگیری های جدی قضایی خاتمه داد.

این روزها شاهد موج جدیدی از تغییرات مدیریتی در نفت هستیم .نظر شما در مورد این جابه جایی ها چیست؟
اظهار نظری در این مورد نمی کنم چرا که هیچ منطقی بر این تغییرات حاکم نیست .ظاهرا سیاست فعلی این است که هر کسی را جایی بگذارند که به آن تسلط ندارد .شاهدیم که این روزها کسانی بر مسند معاونت های نفتی می نشینند که هیچ شناختی از نفت ندارند در حالیکه در همین نفت کسانی هستند که توانایی نشستن بر این مسندها را دارند و ضمنا خط فکری آنها به دولت فعلی هم بسیار نزدیک است اما متاسفانه روز به روز حضور غیر نفتی ها در نفت شدت می گیرد .بنابراین شاید بتوان انتصاب های فعلی نفت را اینگونه تشریح کرد : دوران انتصابات افرادی که به کار خودشان مسلط نیستند.

عملکرد فعلی وزارت نفت در حل مشکل نقدینگی پروژه ها از سوی موسسات مالی -اعتباری را چگونه ارزیابی می کنید؟
علائم مثبتی دیده می شود .امسال خوشبختانه کارهای خوبی برای حل مشکل نقدینگی پروژه های نفتی انجام شده است .

اعتبارات نفتی در بودجه عمومی حدود 13 میلیارد دلار تعیین شده و امکان انتشار 12 میلیارد دلار اوراق مشمارکت ارزی و ریالی داده شده است بنابراین امسال مشکلی در این خصوص نخواهیم داشت . ضمن آنکه استفاده از منابع موسسات مالی -اعتباری نیز می تواند بسیار در حل مشکلات نقدینگی نفت مفید واقع شود .بنابراین امسال می توان با خیال راحت پروژه ها را پیش برد چرا که با تمهیداتی که صورت گرفته دیگر مشکل نقدینگی در نفت حداقل برای امسال وجود نخواهد داشت و باید دولتمردان از این فرصت به نحو احسنت استفاده کنند .

فکر می کنید با حل مشکل نقدینگی می توان به تولید روزانه  1/5 میلیون بشکه نفت دست پیدا کنیم؟
کار سختی نیست .اما برای رسیدن به این هدف باید از سه راه استفاده کرد .راه اول نگه داشت ظرفیت تولید از میادین فعلی است.براین اساس در حال حاضر ظرفیت تولید ایران حدود 2/4 میلیون بشکه در روز است که باید تلاش شود این میزان را حفظ کرد .

اما راه دوم ؛ باید تلاش داشت تا میادین جدید چون آزادگان ، یادآوران و ... را به تولید رساند .

و راه سوم تولید ثانویه از میادین فعلی است .در واقع باید ضریب بازیافت از میادین را بالا برد .

قطعا در صورت موفقیت در این سه بخش می توان به طور قطع شاهد افزایش تولید نفت ایران تا پایان برنامه پنجم به مرز 1/5 میلیون بشکه در روز بود در غیراینصورت ایران ظرفیت تولید فعلی خود را هم از دست می دهد .

این روزها بحران های نفتی در اروپا و کاهش تقاضای فصلی نفت باعث شده که قیمت نفت ایران به زیر 65 دلار کاهش یابد .فکر می کنید در شرایطی که ایران بودجه خود را بر نفت 65 دلار بسته است این مساله در دراز مدت ادامه پیدا می کند؟
نفت همیشه قیمت متوسط سالیانه اش مهم است .بنابراین جای نگرانی وجود ندارد .چرا که قطعا نفت به زودی بالاخواهد رفت و مشکل کمبود درامد از این سمت را نخواهیم داشت .بنابراین نمی توان تنها با کاهش قیمت نفت در چند روز ابراز نگرانی کرد.اما نگرانی فعلی فکر می کنم بیشتر به سمت فروش نفت ایران باشد تا قیمت آن .چرا که در حال حاضر ایران مشکل جذب خریدار دارد .در حال حاضر بسیاری از کشورها موانعی را برای ما در بازار نفت به وجود آورده اند که همین امر در دراز مدت نگرانی هایی را برای فروش نفت ایران ایجاد می کند .در حال حاضر تولید نفت ایران پایین آمده که مقداری از آن به دلیل مشکلات بازار و نبود خریدار است .

در حال حاضر یکی از اساسی ترین مشکلات  ما عقب ماندگی از تولید است که باید هر چه زودتر برای این مشکل راه حلی پیدا کرد .در حال حاضر توسعه میادین یادآوران ، آرادگان ، چنگوله ، آذر و ... با تاخیر جدی مواجهند و باید هر چه زودتر به این تاخیر ها سروسامان جدی داد.

برای سوال آخر ؛آینده نفت را چگونه پیش بینی می کنید؟
نفت در سال جاری میلادی قطعا پایین نخواهد آمد و این کاهش قیمت های فعلی مقطعی خواهد بود و به زودی باز هم نفت به دوران اوج خود می رسد اما باید از امروز نگران قیمت نفت در 5 سال آینده بود چرا که در سال های مذکور تمام بازار نفت تحت تاثیر طرح های توسعه ای عراق قرار خواهد گرفت .اگر عراق بتواند به برنامه تولید 11 میلوین بشکه درروز خود تا 5 سال آینده دست یابد که البته امیدواری های زیادی در این خصوص وجود دارد قطعا اولین تولید کننده اوپک خواهد شد و عربستان را پشت سر می گذارد و مازاد عرضه در بازار بوجود خواهد آمد که این مازاد عرضه می تواند قیمت نفت را به شدت تحت تاثیر قرار دهد . همانطور که می دانید که در شرایطی که عرضه نسبت تقاضا در بازار پیشی می گیرد قیمت نفت کاهش می یابد و براین اساس باید نگران قیمت نفت در 5 سال آینده بود.