گنجی که برباد رفت

ابراهيم نبوي

e.nabavi(at)roozonline.com

آقاجان آن احمدی نژاد را ول کنید، او نمی تواند به جنبش سبز لطمه بزند. نهایتا چهار تا کلمه می گوید و مردم می خندند و آخرش هم هیچی به هیچی. تا وقتی که حکومت دارد با حزب الله حرف می زند و قصد تبلیغ روی لایه خاکستری را ندارد، جای نگرانی نیست. یکی این اکبر استاد اسدی را بگیرد که همیشه دو سال دیر متوجه می شود که کجاست و باید چه بگوید. گفتم استاد اسدی؟ نه، ببخشید، منظورم اکبر گنجی بود. البته خیلی هم فرقی نمی کنند، بالاخره هر کدام شان یک جور به منافع ملی لطمه می زنند. این اکبر آقای ما وقتی روزنامه نگاری می کرد و باید به نفع اصلاحات موضع می گرفت، گیر سه پیچ داد به هاشمی که نشسته بود توی شورای تشخیص مصلحت و با عفت خانوم نان و ماست شان را می خوردند. اینقدر زد و زد که هاشمی کشید کنار، خامنه ای هم زد همه نشریات اصلاح طلب را لت و پار کرد. تازه رسید به زندان یادش افتاد که باید از جنبش اصلاحات دفاع کند. پدر آمرزیده، برای چی زدی نابودش کردی که حالا از توی زندان می خواهی دفاع کنی. پنج سال و نیم زندان کشید، تازه یادش افتاد که باید اعتصاب غذا کند. خوب، مرد حسابی! اگر می خواستی اعتصاب غذا کنی که آزادت کنند، باید اولش اعتصاب غذا می کردی، نه بعد از پنج سال و نیم. آخرش به او می گفتند بیا برو بیرون، هنوز دست از اعتصاب غذا نمی خواست بردارد. در زندان هم یک هفته آزادش کردند و از قضای اتفاق همان هفته ای بود که همه اصلاح طلبان به هم نزدیک شده بودند و می خواستند در انتخابات پیروز بشوند. زرتی آمد بیرون و انتخابات را تحریم کرد و رفت دوباره توی زندان. همان موقع که برای یک هفته حساس از زندان بیرونش کرده  بودند یادم هست یک مناظره کرد با مسعود بهنود که عنایت فانی اجرایش می کرد در رادیو بی بی سی، هی این بهنود جز زد که بابا تحریم انتخابات در این موقعیت خطرناک است، اکبرآقای ما  سم زمین کوبید که نخیر ما قله ها داریم که فتح کنیم و وقتی فتح کردیم مجلس خوب خودمان را می سازیم. دیگه مانده بود بهنود با همان ادبش گریه کند و از مردم بخواهد که حرف این قهرمان را گوش نکنید.

 شنیده بود که در این سالها تحریم انتخابات کار خوبی است، گفته بود ما هم بکنیم، بابا جان، آن کار مال پارسال بود، نه امسال. بعد هم که از ایران بیرون آمد، وسط لندن و پاریس و نیویورک مگر کسی از دست اکبر می توانست غذا بخورد؟ فرمان اعتصاب غذای جهانی صادر کرد. آن هم توی لندن. برای چی؟ برای اینکه اگر زندانی ها را آزاد نکنید ما غذا نمی خوریم تا بمیریم. حکومت هم اعلام کرد، خوب بمیرید. بهتر ما. درست وقتی که مردم تصمیم گرفتند برای جلوگیری از ادامه دیکتاتوری در انتخابات سال 88 شرکت کنند، و یک حرکت قانونی بکنند، اعلام نافرمانی مدنی کرد. بعد که مردم شروع کردند به نافرمانی مدنی زرت و زرت رفت خانه بازیگران هالیوود و روشنفکران جهان و شروع کرد به بحث های فلسفی و علمی درباره مبارزه. حالا هم که خامنه ای رفته به قم و احمدی نژاد در بیروت بمب ساعتی حزب الله را راه می انداخت، عدل گیر داده که سبز یعنی چی و ماهیت سبز کدام است؟ من پیشنهاد می کنم این پانصد هزار دلار را از اکبر گنجی بگیرند، به جای یکی از این جایزه هائی که حقش هست و به او می دهند این دفعه  یک تقویم بدهند که سال و ماه و قرن را نشان بدهد، یک نقشه نیویورک هم به او بدهند که بفهمد کجا زندگی می کند، یک ساعت هم به او بدهند که حداقل بفهمد که در چه زمانی زندگی می کند. البته الآن یکی دو هفته ای است که به نظرم اکبر بامزه تر از احمدی نژاد شده. او را که ول نمی کنیم، ولی این یکی را هم می گذاریم توی فهرست که هر روز یک سلامی به رفیق مان بکنیم.