بحث بابک  امیر خسروی با چند نفر از اعضای جمهوری خواهان در باره سیاست اصلاح طلبانه در ایران در میلینگ لیست اتحاد جمهوری خواهان.

 

پس ازسلام به دوستان ارجمندهسا وهیاتی که مسئول گفتگو با دوستان اپسدا هستند.!

 

لطفاً بفرمائید چرا این بند اساسی وراهبردی،  ازقطعنامۀ همایش چهارم،  درسند مشترک قید نشده است؟

 

«راهبرد سیاسی اتحاد جمهوریخواهان ایران بر گذار مسالمت آميز و گام به گام از استبداد به دمکراسی، طرد خشونت و کاربست اشکال مسالمت آمیز مبارزه، مقاومت مدنی، و تامین شرائط برگزاری انتخابات آزاد مبتنی است. اتکای ما بر جنبش های مدنی و اعتماد به انتخاب و قضاوت آزادانه آحاد مردم و گردن نهادن بر نتیجۀ آن است».

ارادتمند  بابک امیرخسروی 13/04/2013

 

 

با معذرت : خطاب من به آقای امیر خسروی بود.

 

با سلام،  دوری از خشونت و مبارزه مسالمت آمیز حداقل در شش مورد در این توافقنامه ذکر شده است. آیا کافی‌ نیست؟؟؟

 

 

 

دوست ارجمندم، پس ازعرض سلام!

« دوری از خشونت و مبارزه مسالمت آمیز » دومفهوم متفاوت با سیاست راهبردی مبتنی براصلاحات وتغییرات گام به گام است. شما می توانید با دوری ازخشونت ومبارزۀ کم وبیش مسالمت آمیز، رژیم برسرکار راواژگون کنید؛ نظامی رابراندازید ونظام نوینی برجای آن بگذارید؛ یعنی دست به یک اقدام انقلابی زده اید. یک چنین تغییروتحولی ازنظرتاریخی، معمولا ونسبتاً درکوتاه مدت صورت می گیرد. به طورمثال، انقلاب بهمن کلاً درمقولۀ انقلاب هایِ مسالمت آمیزقرارمی گیرد، که حاصل یک تغییروتحول گام به گام نبود. حال آنکه حرکت ازمشی راهبردیِ اصلاح وتغییرِ گام به گام، گوهریک سیاست وجریان فکری اصلاح طلب(رفرمیست) است. با پیروی ازاین راه وروش، تغییروتحول اجتماعی- اقتصادی، هرقدرهم مهم باشد، معمولاً درزمان طولانی صورت می پذیرد، ولذا پایداراست وبه آسانی به ضد خود مبدل نمی شود. حال آنکه تغییر وتحولات انقلابی، چون گام به گام صورت نگرفته است واغلب با شور وهیجان توام بوده است، به آسانی ازیک استنبداد به استبداد دیگرمی انجامد. نمونۀ انقلاب بهمن پیش روی ماست.

دوست ارجمندم! متاسفانه این موضوع به طورجدی درمیان ما مطرح نشده ونسبت به آن همفکری وجود ندارد. باوربه تغییروتحول آرام وگام به گام وعنایت به تفاوت آن با مشی سیاسی صرفاً مسالمت آمیز، می تواند به حرکت ما دراجا  اصالت ویژه بدهد که درحال حاضر، فاقد آن هستیم. دوست عزیزم! ازما گذشته، شما ها باید مبلغ ومروج آن باشید.

ارادتمند  بابک امیرخسروی 13/04/3012

 

 

 

بابک گرامی!

نخست باید بگویم که شما یکی از اصیلترین و پیگیر ترین نمودارهای  سیاست رفرمیستی هستید. تفاوت شما این است که رفرمیسم را بدون ماجراجویی و تنش در رابطه با اینوریها مورد دفاع قرار میدهید. در اجا هم کوشیده اید سیاست گام به گام را پیش ببرید و هرگز هم تلاش شما منجر به آشوب نشده است. بحث های شما را با دوست عزیز طبری و فتحی و دیگران به دقت خواندم و استفاده کردم و یاد گرفتم. من هم با یک درک خاص با حرکت گام به گام مورد نظر شما موافق هستم. اما دلیلی نمی بینم که تعداد این گام ها را در چارچوب فرصت اندک کشور برای نجات خودش شماره نکنم و به حد معینی از زمان محدود نکنم. و اگر بپذیرم که شمار گام ها باید حدی و زمانی داشته باشد تا دموکراسی برسد آنگاه دلیلی نمیبینم که مایل نباشم این گام ها از ده به پنج و از پنج به پایین کم شود، اگر که مقدور باشد. دلیلی نمیبینم که با یک گام شدن تحول (به فرض محال و به لحاظ نظری) مخالف باشم، اگر که شروط مسلامت آمیز و متمدنانه و مبتنی بر آشوب پرهیزی تأمین شود. شاید عمر جناب ولی فقیه همین فردا به پایان برسد. آیا فرصتی نخواهد بود برای ایستادن قاطع در برابر تداوم ولایت و انتخاب ولی جدید؟ شما انقلاب بهمن را به درستی از نوع مسالمت آمیز میدانید اما زیانهای آن را به خصلت گام به گام نبودن آن و انقلابی بودن آن نسبت میدهید و اینرا نمونه ای از تفاوت بین مفهوم گام به گام با مسالمت آمیز میدانید. چرا نباید این را هم در نظر گرفت که اگر به جای تحمیل ولایت فقیه دولت ملی و دموکراتیک تشکیل میشد چه پیش می آمد؟ اگر دولت بازرگان میماند و در همان راستا نظام سیاسی کشور بازسازی می شد چه پیش می آمد؟ آیا در آن صورت هم این حرکت یک گامه و انقلابی منفی بود؟ آیا مقدر بود آن انقلاب مسالمت آمیز به ولایت فقیه منجر شود؟ و اگر چنین نمیشد باز هم آن انقلاب به دلیل خصلت انقلابیش مردود بود؟

واقعیت این است که زبان سیاسی و فرمول های سیاسی اجا نیز از جنس رایج در همان گروه های سیاسی بر آمده از ده شصت است. هر جمله منطقی در چارچوب خود دارد و نه در رابطه با دیگر جملات و  مفاهیم مکمل، مثلا در یک منشود. از این رو در قطعنامه چهارم مورد علاقه شما هم از حرکت گام به گام دفاع میشود و هم به شکل انقلابی کل قانون اساسی و کل نظام به شکل لخت و عریان مغایر دموکراسی و لازم به تغییر اعلام میشوند. حرکت گام به گام یعنی حرکت در چارچوب قانون اساسی و شرایط موجود و بر پایه پذیرش بازی روزمره سیاسی. این حرکت باید از موضع داخل و برای داخل و با رعایت داخل صورت گیرد. خوب، اگر کسی به اینها اعتقاد داشته باشد که نمیتواند یا به صلاح نمیداد که اینطور لخت اعلام کند قانون اساسی و کلیت نظام ضد حقوق بشر است و یاد تغییر کند. آیا این یک گام است؟ و اگر این یک گام است دوم و سومش کدام است؟ تکیه شما بر قطعنامه همایش چهارم از این رو پرسش آفرین است.

--

 

 

دوست عزیزم امیر، پس ازسلام!

درک من ازمشی سیاسی وراهبردی گام به گام این نیست که مثلاً تغییروتحول ازنظام استبدادی کنونی به یک نظامِ جمهوریِ مبتنی برآزادی ودموکراسی وحقوق بشر؛ مثلا در10 گام انجام می گیرد وسپس گام ها رایکی پس ازدیگری بشماریم ومرحله به مرحله پیش ببریم. ویا کم وزیادش بکنیم واحتمالاً، تاآن حدّ تعداد آن را تقلیل بدهیم که به همان انقلاب بینجامد.

درک من ازمشی سیاسی وراهبردی گام به گام، گوهرِرفرمیستیِ این مشی است که پیروِاصلاحات وتغییرات آرام وتدریجی، بارعایت واحترام به قانون اساسی واستفاده ازآن، باجلبِ حمایت آگاهانه ودموکراتیک مردم می باشد. دراین راه وروش سیاسی، دادن آگاهی فرهنگی به مردم وبیدارکردن آنها، به ویژه اقشارمیانی جامعه که اکثریّت راتشکیل می دهند، جای ویژه ای دارد.

دوست ارجمندم! یکی ازدلایل اساسی که درانقلاب بهمن « دولت ملی و دموکراتیک تشکیل » نشد، و« دولت بازرگان » نماند، این بوده است که نه مردم درک درستی ازآزادی ودموکراسی داشتند ونه قاطبۀ نیروهای سیاسی فعال کشوردرآن زمان. حزب تودۀ ایران وچریک های فدائی خلق، نمونۀ بارزآن بودند. مگریادت رفته است که حزب تودۀ ایران چقدرناجوانمردانه به دولت«لیبرال» بازرگان می تاخت وهمۀ ما مریزاد می گفتیم وکف می زدیم؟ ماها ازلحاظ بینش سیاسی ونظری، دراردوگاهِ «سوسیالیسم واقعاً موجود» قرارداشتیم، که سرزمین بازداشتگاه های جمعی بود! ماها، خواستار«دیکتاتوری پرولتاریا» بودیم که هزاربارضد دموکراتیک ترازهرنظام موجود درکشورهای سرمایه داری بود. اطمینان داشته باش که اگرما به روی کارمی آمدیم، معلوم نبود کشتارمخالفان ودگراندیشان، کمتر می شد. مسالۀ دیگردرانقلاب بهمن، نقش رهبری انقلاب است که دردست یک روحانی طرفدارولایت فقیه بود، ونمی داست دموکراسی خوردنی است یا آشامیدنی! رنگ ونشان هموست که برانقلاب بهمن نقش بست. چه انتظاری می توان غیرازآن داشت؟

نکتۀ مهم دیگردرمشی سیاسی وراهبردی گام به گام، رعایتِ زبان وفرهنگ ویژۀ آنست. پیروی ازاین مشی، به این معنی نیست که ما مخالف برگذاری متینگ ودمونستراسیون واعتصاب ومقاومت مدنی ودیگراقدامات سیاسی وصنفی ومدنی هستیتیم. پیروی ازاین مشی، به این معنی نیست که درابتدا نگوئیم که مثلاً با ولایت فقیه مخالف هستیم. ویا نگوئیم که ما خواستاریک جمهوری تمام عیاروبی خدشه هستیم، که درآن جزاراده ورایِ مردم، هیچ مرجع ومنشاء دیگری، برای کسب قدرت وحاکمیّت وجود ندارد. منتهی دراین مشی وراهبرد سیاسی، هم نحوۀ بیان مطلب ازسویِ ما، متفاوت ازجریانی است که تغییرانقلابی می خواهد وهم درطرح وچگونگی راه رسیدن به خواست هایمان، بازتاب دارد. وهم رعایت موازین قانونی تا حد ممکن، ازضروریات آنست. لذا درفرمولبندی من، مثلاًمقاومت مدنی بجای نافرمانی مدنی آمده است. ممکن است بگوئی این حاکمیّت اجازه اینگونه فعالیّت ها رانمی دهد. درست است ، کارآسانی هم نیست. ولی مگراین حاکمیّت اجازه نافرمانی مدنی وتظاهرات خیابانی که می گوید مرگ برولایت فقیه را تحمل خواهد کرد؟ مشگل یکی است. ولی شانس پیروزی اولی به مراتب بیشتراست. شانس کشاندن نیروهای سیاسی حاضردرکشور به این مشی نیز، به مراتب بیشتراست.

اولاً، ما صریحاً اعلام می کنیم که اتکاء ما برای دستیابی به هرخواستی، استفاده ازراه های قانونی وبه اتکاء رای آگاه وآزاد مردم  می باشد.

ثانیاً خواست نهائی راعلی رغم آنکه با زبان وشیوۀخود بیان می کنیم، ولی درابتدایِ برنامۀ سیاسی خود قرارنمی دهیم. برای استفاده ازرای آزاد مردم، دردرجۀ اول تامین آزادی هایِ سیاسیِ مصرح درهمین قانون اساسی ضرورت دارد. برای آگاه کردن مردم آزادی تشکل وفعالیّت سیاسی لازم است. تامین پیش شرط های یک انتخابات کم وبیش آزاد ضرورت دارد. برای فعالیّت مدنی، آزادی سندیکا ها وتشکلات صنفی ضرورت دارد. برای بیان آزاد خواست های نهائی مان، همۀ این مقدمات ضرورت دارد. جبهۀ گسترده ای برپایۀ این خواست ها می توان تشکیل داد. برای تامین این مقدمات ضروری، چه نیازی هست که به قول تو، بگوئیم« اینطور لخت اعلام کند قانون اساسی و کلیت نظام ضد حقوق بشر است و یاید تغییر کند». می شود موضوع را مثبت طرح کرد. مثلاً فرمول همایش چهارم که همان را می رساند چه عیبی دارد؟ درآنجا آمده است: «راهبرد سیاسی اتحاد جمهوریخواهان ایران بر گذار مسالمت آميز و گام به گام از استبداد به دمکراسی، طرد خشونت و کاربست اشکال مسالمت آمیز مبارزه، مقاومت مدنی، و تامین شرائط برگزاری انتخابات آزاد مبتنی است. اتکای ما بر جنبش های مدنی و اعتماد به انتخاب و قضاوت آزادانه آحاد مردم و گردن نهادن بر نتیجۀ آن است». برمحوراین خط مشی، می توان به یک دنیا کارسیاسی درراستایِ تضعیف وزوال تدریجی واستحالۀ رژیم دست زد.

نکتۀ مهم دیگر این است که ازآغاز هم نمی توان راه پیشبردِ برنامۀ سیاسی خود را، با گذارازهمۀ زیگ زاگ هایِ آن، ترسیم. نمود. ازنگاه من، توازن نیروها و اگاهی مردم درتغییر وتحول دائمی است. سیاستگذاری را درهرلحظه، می باید بابرآورد نیروها درلحظه تعیین کرد. ترسیم یک خط مشی ازابتدا تا پایان یک پنداربافی بیش نیست. اجازه بدهید فضای سیاسی باز بشود، آزادی های اولیّه تاحدی تامین گردد. تغییری در قوای حاکم درکشور: مقننه ومجریّه ودیگرارگان ها به وجود بیاید. آنگاه اگرمن زنده بودم، باهم فکرمی کنیم چه گام تازه ای باید برداشت.

ارادتمند  بابک امیرخسروی 15.04.2013دوست عزیزترازجانم! امیدوارم منظورم را بدرستی بیان کرده باشم وحمایت شما راهم داشته باشم.

 

دوستان گرامی

به پیوست نظریاتم را در باره برخی از نظریات طرح شده در مورد سند مشترک "موازین و اصول مورد توافق" ارسال می کنم. از اظهار نظر شما در باره نکات این نوشته پیشاپیش تشکر می کنم.

 

حمید کوثری

__._,_.___

 

دوست ارجمندم آقای حمید کوثری، پس ازعرض سلام!

لطفا توضیح ضمیمه را ملاحظه فرمائید.

ارادتمند  بابک امیرخسروی 22.04.2013

 

دوست ارجمندم آقای حمید کوثری، پس ازعرض سلام!

 

ازاینکه با دقّت وحوصله، بحث های مهمّی رامطرح ساخته اید که ازجمله مربوط به مناسبات دوجریان سیاسی است، که درتلاش نزدیکی هرچه بیشترووحدت بایکدیگرهستند؛ به سهم خود سپاسگزارم. توضیحات زیر، بیشترواساساً دررابطه با نکاتی است به نظریّات من پرداخته اید. برای اینکه مطلبی ازقلم نیفتد، من به مطالب نامۀ شما با همان ترتیبی که آمده است پاسخ می دهم، نه بخاطردرجۀاهمیّت آنها.

 

ا ـ دربادی امر، توضیح نکته ای رالازم می بینم. ازنوشتۀ تان چنین دستگیرم شد که درمیلینگ لیست شورای همانگی اجا هستید وبحث های مارا بخوبی پی گرفته اید. حتماً توجّه داشته اید که من درنامه هایم اینجا وآنجا، قید کرده ام که بحث من دررابطه با مشی راهبردی گام به گام، ربط مستقیمی با سند مشترک دوسازمان ندارد. من به کوشش های هردوهیات نمایندگی ازجمله شخص شما، ارج می گذارم وصمیمانه آرزومندم که تلاش هایتان به نتایج مطلوب برسد.

بحث من دررابطه با رفرمیسم، درگام اوّل مربوط به خود اجا می باشد. حتماً ازطریق بحث های میلینگ لیست، توجّه داشته اید که برسراین مفاهیم، بین ما دراجا، همزبانی وتفاهم کامل وجود ندارد. متوجه شده اید که ازدیدگاه من، دراسناد اجا نیزدراین رابطه اشکالات وناهمخوانی ها وجود دارد. لذا خواهش می کنم اگرتوضیحی دارید، برای اقناع من به اسناد اجا استناد نکنید.

 

2 ـ می فرمائید:« ازهمان ابتدا قرارشد مذاکرات میان ما برپایه چهارسند، یعنی منشوروسند راهبردی مصوّب همایش دوم اجا ومنشوروسند اخلاقی اپسدا، صورت گیرند. تاکید براین چهارسند درسند مشترک کنونی ازاین اینجا ناشی می گردد. امااکثرنظریات داده شده درباره موازین سیاسی سند مشترک کنونی نه درمورد موازین ذکر شده ازاین چهارسند ، بلکه به پاراگرافی ازقطعنامه سیاسی همایش چهارم اجا اختصاص یافته اند که اصلا مورد بحث نمایندگان دوجریان نبوده اند. »

 

فکرکنم سوء تفاهمی درمیان باشد؟ زیرادرهمان سند مشترک، اتفاقاً ازدیگرهمایش های اجا، ازجمله همایش چهارم، بندی نقل شده است. لذا پرسش من ازدوستان رهبریِ اجا، که اندرکارِگفتگوبا دوستان اپسدا، هستند، به همین خاطربود. پرسیدم پس چراآن مادۀ مورد نظرمن را نیاورده ویا مورد بحث قرارنداده اند؟ من هنوزهم بدرستی علت آن رانمی دانم که چرااین بند موردِ نظرِمن، ازسوی هیات نمایندگی ما، درمذاکرات میان دوهیات مطرح نشده وبحثی روی آن صورت نگرفته است. به ویژه آنکه همین بند مورد نظرمن، دراعلامیّۀ مشترک با اپسدا به مناسبت 12 فرودین قید شده بود ومنطقاً حاکی ازموافقت سازمان شما نیزبوده است. پاسخی هم که خانم فرزانه به من دراین رابطه داد، متاسفانه قانع کننده نبود.

 

3 ـ شما درنقد بند زیرازمصوبات همایش چهارم اجا :"راهبرد سیاسی اتحاد جمهوریخواهان برگذار مسالمت آمیز و گام به گام از استبداد به دمکراسی ، طرد خشونت و کار بست اشکال مسالمت آمیز مبارزه، مقاومت مدنی ، وتامین شرایط برگزاری انتخابات ازاد مبتنی است"؛ نوشته اید:

«این جمله درواقع برمبنای یک درک معیّن ازمسیرتکاملی اوضاع ایران مبتنی است وآن این است که محتمل ترین سناریوی گذارازجمهوری اسلامی تغییرات گام به گام وانتخابات آزاد است. آیا چنین چیزی ممکن نیست؟ بله ممکن است، اما هچون سناریوهای گذاردیگری که ممکن هستند. مثلا رژیم پهلوی نه سرنگون شد، ونه ازطریق تغییرات گام به گام وانتخابات آزاد تغییرکرد، بلکه دریک مقطع معین تاریخی فروپاشید و سقوط کرد. ... نظرم این است که بگویم سناریوهای متفاوتی وجود دارند و مثلا یکی میتواند قائل به سناریوی همایش چهارم اجا باشد ، دومی میتواند فکرکند که جمهوری اسلامی درمقطع معیینی دچارفروپاشی خواهد شد، سومی یه سناریوی کاملا متفاوتی ازاین دونظرداشته باشد و سپس می فرمائید«وبالاخره چهارمی هم – نظیرمن – بگوید برمن معلوم نیست وبا توجه به بغرنجی اوضاع ساسی ایران غیرقابل پیش بینی است. خلاصه آنکه ما نباید توافق برمحتمل ترین سناریوی گذاررا پیش شرط بدانیم. اصلا نه ممکن است و نه لزومی دارد. »

 

بگذریم ازاین که رژیم پهلوی نه آنگونه که می گوئید:«ناگهان دریک مقطع تاریخی، فروپاشید وسقوط کرد». بل برافتادن آن، حاصل لااقل یکسال جنبش مردمی درخیابان ها وازهمه مهم تر، اعتصاب کارگران صنعت نفت وسپس اعتصاب سرتاسری بود. ولی با شما موافقم که سناریوهایِ گوناگونی برای برانداختن وسرنگونی رژیم های استبدادی ازجمله جمهوری اسلامی وجود دارد. همچون سناریویِ قهرآمیزمسلحانه که سازمان مجاهدین خلق یکبارآزمایش کرد. ویاازطریق دخالت دولت های خارجی، که درحال حاضرشاهد نمونه های مختلف آن هستیم. وبا بحران هسته ای کنونی، حملۀ نظامی به ایران روی میزدولت ها همچون شمشیر داموکلس، درنوسان است.  

دوست ارجمندم آّقای کوثری! حتماً توجّه دارید که این راه ها ازیک سنخ نیستند وزمین تاآسمان متفاوت ازیکدیگرند. شماباگفتن این که «برمن معلوم نیست، غیرقابل پیش بینی است»، درواقع ازگرفتن موضع وگزینشِ مشی وسیاست راهبردی که به نظراپسجا معقول تر، کم هزینه تر، وبا پیامد های پایداربرای آزادی ودموکراسی است، خودداری می کنید. حتّی می گوئید سخن دربارۀ آن، لزومی ندارد!

 

گوهرِاندیشۀ شما، اگردرست دستگیرم شده باشد، این است: گذارازجمهوری اسلامی، تحت سناریوهای مختلف؛ به هرشکل وشیوه ای که می خواهد باشد ویا اوضاع واحوال تحمیل کند! مسالۀ اصلی برای شما فقط برافتادن این رژیم است، گذارازجمهوری اسلامی است. چنین به نظرمی رسد که شکل وشیوۀ مبارزه برای این تغییر، مسالۀ شما نیست. می گوئید آن را اوضاع واحوال تعیین خواهد کرد! یعنی ما تابع ودنباله روِ سناریوئی هستیم که اوضاع واحوال لحظه تعیین خواهد کرد. آیا درست فهمیده ام؟

البته تنوّع سناریووجود دارد وهرکدامیک ازآنها محتمل است. خطرنیزدردرست درهمینجاست. بنابر این، مساله این است که ما به عنوان یک سازمان سیاسی به کدامیک ازاین سناریوها اعتقاد داریم و به صلاح استقرارآزادی و دموکراسی پایداردرایران می دانیم، وفکرمی کنیم با پیروی ازآن، آزادی ودموکراسی شانس دوامِ بیشتری دارد، وما باید مبلّبغ ومروّج آن راه وروش باشیم.

 

چگونه ممکن است یک جریان سیاسی مسئول، نسبت به موضوع مهمِ شکل وراهِ تغییریک رژیمِ بر سرکار، بی تفاوت بماند؟ ما به عنوان یک سازمان سیاسی، می باید به طورروشن بگوئیم، منادی چه راه وروش وچه مشی راهبردی، برای پیشبرد خواست هایمان هستیم؟ حتی اگرآن خواست ما، تغییر رژیم برسرکارباشد. اگرشما، آنگونه که نوشته اید«آگاهانه ازموضعگیری دراین باره خود داری کرده اید.»، بباورمن نقص بزرگ اپسدا درجایگاه یک سازمان سیاسی است، نه نقطۀ قوت آن.

 

بباورِمن، هیچ چیزبرای یک سازمان سیاسی زیانبارترازنشستن میان دوصندلی نیست. تغییرنظام حاکم به هرقیمت وبه هروسیله، وبدست هرنیروئی، نمی تواند سیاست ما باشد. اگرچنین چیزی رخ دهد، مثلاً حاصل یک جنگ قهرآمیزباشد، یا درپی دخالت خارجی باشد؛ این دیگر، ربطی به ما ندارد. مانمی توانیم همسو وهمزبان وآتش بیارِچنین سناریوها ومعرکه هائی باشیم.

 

4 ـ به نظرمی رسد میان من وشما، همانگونه که میان من وبرخی ازهمرزمانِ اجا مشاهده می گردد، متاسفانه درک مشترکی ازسیاست رفرمیستیِ گام به گام وجود ندارد.

اولاً این راعرض کنم که نمونه هائی که درتوضیح نظرتان«درباره رفرم یا اصلاحات ومشی سیاسی رفرمیستی » وازمبارزۀ گام به گام آورده اید: نظیرحجاب زن، جنبش دانشجوئی وفعالیّت های سندیکائی وجنبش زنان و... واقعاً ربطی به مشی سیاسیِ رفرمیستی ندارد. اینگونه مبارزات، درشمار مبارزات صنفی، سندیکائی، وتشکلات مدنی قراردارند. حتی جریانات انقلابی نیزازاینگونه مبارزات حمایت می کنند. با این تفاوت که آنهانیزبه گونه ای که شما مطرح کرده اید، براین باورند که باید

«حمایت ازاین مبارزات در پیوند با مبارزه برای گذارازنظام جمهوری اسلامی صورت گیرد ».

 

با تاسف بسیاربگویم که شما امروزحرفی رامی زنید که ما شصت سال پیش، پیروآن بودیم. ما به این راه وروش، «شیوۀ کینترنی» می گفتیم. مبلغ واندیشه پردازِبزرگ آن هم راهنمای بزرگ ما: ولادیمیر ایلیچ لنین بود. اختلاط وپیوند دادن مبارزات صنفی سندیکائی یا حقوق بشری با مبارزات سیاسی، آنهم درحد، براندازی نظام برسرکار، ازخطاهای معرفتیِ بزرگ ما درگذشته بود. این سیاست صدمات جبران ناپذیری به جنبش های صنفی زد. درحزب تودۀ ایران ، من شخصاً شاهد آن بودم. هربارحزب زیرضربه می رفت، تشکلات صنفی نیززیرضربه قرارمی گرفتند. آیا باید هنوزهم درپیِ آن باشیم وبا چنین درکی به فعالیت های صنفی ـ سندیکائی ومدنی بنگریم؟ بی گمان، برقراری چنین پیوندی، اصالت واستقلالِ اینگونه تشکلات صنفی- سندیکائی ومدنی راخدشه دارمی کند ودرفرجام، زیانباراست.  من درمکاتباتی که بادوستان اجا داشتم، به ویژه با آقای ممبینی، کوشش کردم خطوط اصلیِ درک خودم راازمشی رفرمیستی توضیح بدهم.  وچون شما مکاتبات مارا دنبال می کنید، دیگرتکرارنمی کنم. بااین حال، درتوضیحات زیر، به برخی ازجنبه هایِ آن، اشاره خواهم کرد.

 

5 ـ نوشته اید:« تشکیلاتی که پیروی ازیک مشی سیاسی رفرمیستی را پیش می گیرد خود را ملزم می کند که کلیه خواسته ها وسیاست هایش را درنظام حقوقی حاکم محصورکند واین معنائی جزدست شستن ازکلیه سیاست های استراتژیک وخواسته های اساسی ما که دمکراسی وحقوق انسانی مردم ایران درگروی تحقق آنان است دربرندارد»! شما سپس خطاب به من می فرمائید:«آقای امیرخسروی خوب میدانند که اگراین خواست نهائی ازچارچوب نظام قانونی جمهوری اسلامی خارج باشد چه در ابتدای برنامه سیاسی باشد چه درانتهای آن، به یک درجه غیرقانونی است وبرای حفظ منطق درونی این نظریه، باید دست شستن ازکلیه خواست های بنیادی را توصیه کنند. ازهمه اینها گذشته ، اصلا چرا باید تشکیلاتی که عرصه فعالیتش در خارج ازکشوراست خودش را تابع نظام قانونی جمهوری اسلامی بکند ومجبور باشد که آن خواست ها و سیاست هائی را طرح کند که باقانون اساسی استبدادی جمهوری اسلامی همخوان باشند». 

 

دوست ارجمندم! دررابطه با این جمله یادآوری چند نکته رالازم می بینم:

دربادیِ امر، آنچه درنوشتۀ شما بیش ازهمه پرسش برانگیزاست، طرحِ دومشی سیاسی برای یک سازمان، درصورت بودن یا نبودن درمحیط جغرافیائی کشوراست. مااضطراراً وبناچار، مقیم خارج ازکشورهستیم ودراولین فرصت به ایران منتقل خواهیم شد. ما خودرا بخشی ازجنبش آزادیخواهی و جنبش سبزمی دانیم که مرکزثقل فعالیّت آن دردرون کشوراست. وباچنین احساس وموقعیّتی، سیاستگذاری می کنیم. مگرمی شود درخارج کشورشعارهای رادیکال و«انقلابی» داد، ولی به هنگام استقراردرکشور، اصلاح طلب شد! سیاست گذاری ما دراجا وتعیین خط مشی یا سیاست راهبری، بر این اساس تعیین نشده ونمی شود که ما درکجای جهان قرارداریم. خط مشیِ سیاسی ما، براساس تحلیل ازاوضاع کشور، توازن نیروها وباورها وتجربیات ما، وحاصل فرهنگ سیاسی ماست.

 

ثانیاًـ شما که مطالب میلینگ لیست شورای مرکزی اجا را به دقّت دنبال می کنید، لطفاً بفرمائید من کجا گفته ویا توصیه کرده ام که از«باید ازکلیه خواست های بنیادی دست شست»!

چنین نیست که پیروی ازیک مشی سیاسی رفرمیستی، یک سازمان سیاسی را ملزم می کند که«کلیه

خواسته ها وسیاست هایش را درنظام حقوقی حاکم محصورکند ».

دریک کلمه عرض کنم که یک جریان سیاسی رفرمیست، نه خودرا اسیرنظام حقوقی حاکم می داند ونه پذیرشِ احترام ورعایت قانون اساسی ازدیدگاه او، به معنی بیعت با رهبری وتبعیّت ازآنست.  ونه به معنیِ دست شستن ازباورهایِ پایه ای خویش است؛ که استقرارآزادی ها ودموکراسی ورعایت موازین حقوق بشر، شاخص های اصلیِ آنست.

جریان سیاسی رفرمیست، می تواند وباید، آنچه را که باوردارد وهرخواستی را که به صلاح کشور و مردم می داند، آشکارا بیان کند. ازجمله مخالفت باولایت فقیه وخواست اصلاح یاتغییرآن. تنها قید این نظام فکری، رعایت واحترام به قانون اساسی، وبا استفاده از امکانات آنست. مگرنهضت آزادی از همان ابتدا ودرحیات خمینی مخالفت خود راولایت فقیه ابرازنکرد؟ حتی کتابی درهمین رابطه درایران بچاپ رساندند. همین امروز ازدرون زندان وخارج اززندان، نظریات گوناگونی باظرافت هایِ شایان ستایش، درمخالفت با آن ابرازمی شود.

 

منتهی فرق تنها درآنجاست که رفرمسیت ها، برای بیان وتحقق آن، وهرخواست ومطالبۀ دیگر، ازشیوه های مسالمت آمیزوامکانات موجود درقانون اساسی استفاده می کنند. وسیاست راهبردیِ گام به گام و آرام ومدنی، واتکاء به رای مردم، اندیشۀ راهنمای آنهاست. ازمنظرِما، مبارزه برای آزادی بیان و تشکل، زمینه سازی برای طرح وپیشبرد هرخواست ونظراساسی تردیگراست.

 

دوست ارجمندم! مشی رفرمیستی رویکردی ایجابی است، نه سلبی. رفرمسیت ها مطالبه محورهستند نه نفی گرا! مثلاًبجای مرگ برولایت فقیه، می گویند زنده بادآزادی ودموکراسی! بارویکرد ایجابی می توان نیروی گسترده ای رابسیج کرد وهزینه پردازیِ آن نیزکمتراست. ولی برمحورشعارِمرگ برولی فقیه وبرایِ تحقق هرشعار دیگری که کلیّت نظام رامورد هدف قراردهد؛ ازجمله شعاراپسجا تحت عنوان «گذارازجمهوری اسلامی»، بسیج نیروی وسیع بسیاردشوارودستیابی به آن بسیارپرهزینه می باشد. لطفاً به این فرمولی که ما پیشنهاد می کنیم یکباردیگرتوجه کنیم:

"راهبرد سیاسی اتحاد جمهوریخواهان برگذارمسالمت آمیز وگام به گام از استبداد به دمکراسی ، طرد خشونت و کاربست اشکال مسالمت آمیزمبارزه، مقاومت مدنی ، وتامین شرایط برگزاری انتخابات آزاد مبتنی است

 

اگرنیک بنگریم، «گذارمسالمت آمیزوگام به گام ازاستبداد به دمکراسی»، ازلحاظ فرجام آن وتغییرو تحولی که درکشوربه وجود می آورد. وازجنبۀ مضمون ومفهوم سیاسی آن، ودریک نگاه استراتژِیک به آیندۀ سیاسی کشور؛ چه تفاوتی با خواست شما تحت عنوان «گذارازجمهوری اسلامی»، دارد؟ تفاوت اگرهست، که هست، ازجمله دراینجاست که اولی رویکردی ایجابی است ودومی سلبی است! بااولی نیروی وسیعی را می توان به میدان آورد وبسیج کرد، ولی با دومی باید سینۀ پیشقراولان را سپربلا کرد. کدام گزینش به نظرشما ارجحیّت دارد؟ تا درکنارهم برای پیروزی آن به ترویج وتبلیغ بپردازیم؟

 

با حرکت ازمشی سیاسیِ رفرمیستی، به طورمشخص می توان اختیارات مطلقه را، ازولایت مطلقه فقیه که بعداً به آن افزوده شد، سلب کرد. یا ولایت فقیه را شورائی کرد. حتی اختیارات آن را محدود نمود. با تقویت بال جمهوریّت قانون اساسی، وبالابردنِ اختیارات رئیس جمهور، می توان درراه زوالِ تدریجی ولایت فقیه گام برداشت. می توان مثلاً نظارت استصوابی را که بعد ها ودرتغییرقانون اساسی اضافه شد، حذف نمود. وبسیاری کارهایِ دیگر! همۀ این اقدامات وبیشترازآن، به اتکاء همین قانون اساسی، امکان پذیراست.

 

منتهی، همۀ چیز درگرو تغییر توازن نیروها درجامعه است. یک حرکت رفرمیستی،  با دفاع ازآزادی ها، شرایط را برای تغییرتوازن نیروها فراهم می سازد. حال آنکه دوست ارجمندم، این کارها بادادن شعار تند وتیز ودیگرهیچ، بدست نمی آید.

 

 شما دستیابی به دموکراسی وحقوق انسانی را درگروتحقق«کلیه سیاست های استراتژیک و خواسته های اساسی ما» می پندارید وبا دستیابی به هدف استراتژیک تان گره می زنید. وسیاست استراتژیک شما نیز«گذارازجمهوری اسلامی» به عبارت دیگرپایان دادن به نظام حاکم کنونی می باشد. لذا نگران این هستید که مشی سیاسی رفرمیستی، دست شما را برای تحقق «کلیه سیاست های استراتژیک و خواسته های اساسی» تان، که پایان دادن به نظام حاکم است، ببندد!

 

برای یک لحظه بپذیریم که شرط وشروط شما واستدلال تان درست است. لطفاً بفرمائید، درنبودِ درجه معیّن وحدّ اقلی ازآزادی ها ودموکراسی درکشور، چگونه وازچه راه وروشی، می خواهید به تحقق «کلیه سیاست های استراتژیک وخواسته های اساسی» تان، دست بیابید؟ ازطریق راه اندازیِ جنبش های خیابانی؟ یا محاصرۀ مدنی رژیم حاکم؟ یا فشارتوده ها ومجبورساختن رژیم به تن دادن به «انتخابات آزاد» زیرنظرارگان های بین المللی؟ آیا راه دیگری به نظرتان می رسد؟ آن هم ازسوی جریان سیاسی که خود را مثل اپسدا

کوثری عزیزم! دراتخاذ هرسیاست راهبردی آزادید. لطفاً فقط، این حرف مراازیاد نبرید:

هرگزنباید سرنوشت یک ملت را بدست مردم عاصی وعصبانی وهیجان زدۀ خیابان ها سپرد. نسل ما یکباراین تجربه را درانقلاب بهمن به آزمایش گذاشت. پیامد آن رادیدیم، هزینۀ بس سنگینی پرداختیم. تکرارآن دیگر، گناه نابخشودنی است.

 

 

ارادتمند  بابک  امیرخسروی 22.04.2013

 

 

با سلام

اگر خاتمی نیاید

پیشنهاد من هم رای سفید خواهد بود و یا اینکه درشت با قلمی سبز خواهم نوشت درود بر کروبی و موسوی و این رای سفید به مانند یک رفراندم عمل خواهد کرد

تصور اینکه تعداد آرای باطله از آرای ولایتی بیشتر باشد یک نیروی به جنبش سبز خواهد داد

شاد کام باشید

 

احمد 2

 

احمد عزیز، سلام!

دربارۀ رای سفید وتصورات وانتظاراتی که ازآن دارید، بنظرمن بهتراست تامل بیشتری کرد. آقای خامنه ای دراندیشۀ کشاندن مردم به پای صندوق ها و حضور بیشترمردم است تا به جهانیان نشان دهد که درهرحال مردم پشتیبان نظام به رهبریِ اوست. هیاهوی دستگاه که ازهمه وسائل تبلیغاتی بهره مند است، تکیه بردر صد مردم شرکت کننده درانتخابات خواهد بود. فکرمی کنی رای ترا که نوشته ای درود برکروبی وموسوی، بازتاب خواهند داد؟ یا اینکه ازرای تو به حساب حمایت مردم ازرژیم سوء استفاده خواهند کرد؟

اگرخاتمی نیاید، به نظرمن حتی نباید دوریک نامزد درجۀ دوم حلقه زد. جزبازارگرمی مختصر، چه نتیجه ای خواهد داشت؟ شاید عدم شرکت فعال یعنی تبلیغ هرچه گسترده برای آن، مناسب ترین سیاست درصورت نیامدنِ خاتمی باشد. ولی درحال حاضرباید امید داشت که خاتمی خود را نامزد کند، همین وبس! بحث هادربارۀ راه حل های جانشین فقط صدمه می زند.

ارادتمند  بابک  23.4.2013