اینجا
فقط یاسین
بخون و
الرحمن/ لعنت
به اون پاترول
سیاه!
کلمه
– گروه خبر: سالهاست
چشمشان را بر
روی حقیقت
بستهاند،
راست را دروغ
و دروغ را
راست نشان میدهند.
بهتر از هرکس
میدانند در
خیابانهای
شهر با مردی
که در سکوت رایشان
را میخواستند
چه کردند. از
هرکس بهتر میدانند
ندا و سهراب
چطور پر
کشیدند و چه
بر سر بازداشت
شدگان کهریزک
آمد، آنها خوب
میدانند، در خیابانها
چند نفر را
فلج کردند و
به روی چند
نفر آتش گشودند.
آنها
میدانند
آنچه که
سیمایشان
نشان میدهد
دروغ است و
هیچ کس در روز عاشورا
به عزاداران
حسینی توهین
نکرد و در هیچ
دانشگاهی
دانشجویی عکس
امام را پاره
نکرد. آنها
راوی فتنهی
خود شدهاند و
با هشتک فتنه
پیش از گذشته خود
را رسوا میکنند.
این
سو اما افرادی
هستند که رنج
را دیدند، همراه
و هم قدم
مادران داغدیده
و پدران رنج
کشیده شدند.
این سو افرادی
هستند که داغ
را روایت میکنند،
افرادی که درس
عاشورا را خوب
بلد هستند و
میدانند
صدای مظلوم
شدن چقدر سخت
است.
توییتهای
زیر روایت علی
حکمت است از
شهدا و
مجروحان ۸۸،
آنها که روایتشان
این روزها
واژگون شده،
اما هستند کسانیکه
نگذارند جای
ظالم و مظلوم
عوض شود:
۱-
سر
خیابون
ولیعصر –
آزادی خودم
دیدم که ده پونزده
نفر منافق با
باتوم و شوکر
افتاده بودند
به جون یه
جوون قوی هیکل
مو فرفری !
انقدر با شوکر
زدن که از پا
افتاد ! بی
هویت ها لباس
بسیجی تنشون
بود
….
۲-
تو
فرعیهای
ولیعصر به
گاندی؛ پناه
گرفته بود؛
ناگهان
منافقین با لباس
ضد شور حمله
کردند، دو
نفری فرار کردن؛
تو سر بالایی
کوچه احساس
کرد کمرش داره
می سوزه! دیگه
راه رفتن رو
ندید تا رفت.
#حسن_میرزاخان
۳-
زیر
پُل کالج وقتی
اون اجنبی
مزدور شروع
کرد به تیر
اندازی؛
بهزاد از پا
افتاد … اما
هنوز ایستاده
است با
ویلچراش ….#بهزاد_یزدان_پناه
۴-
شب
تاسوعا به
مادرش گفت این
هیئتی ها حسین
را نشناختند،
اگر میشناختند
لحظهای آروم
نمی نشستند.
فردا به نام
حسین ایستاد و
با یادگاری برروی
پیشانیاش
جاودانه شد.
#مصطفی_کریم_بیگی
۵-
نگین
آنقدر کوچک
بود که برایش
داستان را
تعریف
نکردند؛
گفتند مادرت رفته
مسافرت! بعدها
نگین فهمید که
مادرش در روز
عاشورا وسط
جمعیت با یک ماشین
سبز رنگ کشته
شده است! اما
هیچ وقت راننده
ماشین یافت
نشد!!
#شبنم_سهرابی
۶-
کارمند
موسسه شکوه
پسرانه بود،
دلش طاقت نیاورد،
زد بیرون و
هرگز به خونه
باز نگشت!
صورتش متلاشی
شده بود! لعنت
به اون منافقی
که با شاتگان
زد …امیر
حسین و یاسمین
یادگارش
هستند.
#محمد_علی_راسخ_نیا
۷-
تو
شاه
عبدالعظیم
مغازه داشت،
کابینت کار بود،
از راه زحمت
نون میخورد
…از بالای
دیوار با کلاه
و کلاش بستنش
به رگبار!! رد
خون گرمش هنوز
روی جاده
آزادی مانده
است … #علی_حسن_پور
۸-
هفده
سال بیشتر
نداشت. حاشیه
اتوبان
آزادگان زندگی
می کرد. میدان تجریش
کارگر بود!
خرداد ٨٨
برایش گرمتر
شد با یک
گلوله …تمام
امیدم آن است که
حالا برای خوش
کارگرها
داشته باشد
.#میثم_عبادی
۹-
هنوز
میلنگد. اما
محکم قدم برمی
دارد، کار
کردن در آژانس
برایش دشوار
است. پایش تیر
میکشد از آن
روز که تیر به
لگنش نشست.
#فرهاد_اظهری
۱۰-
خواهر
را بوسید و
گفت ایستاده
مردن بهتر از
نشستن در ذلت
است.
دستبند
سبزش را به
دستگیره در
اتاق خواهر
گره زد و رفت …
هیچ کس اون
گره را باز
نکرد.
#محمد_مختاری
۱۱-
جنازهاش
دو ماه بعد
ازخرداد٨٨
پیداشد/
کهریزک! صدا و
سیما مصاحبه ساختگیاش
رو پخش کرد که
من “زنده ام” !!
پدرش
بازنشسته شرکت
واحد و درمانده
است. نام احمد
با رشادت مادر
رنجورش زنده
است….#احمد_نجاتی_کارگر
۱۲-
صدا
و سیما مدام
مصاحبه پخش می
کرد که “زنده
است” …حسین
شریعت مداری نوشت
“زنگ زده به
#کیهان و
گفته، یونان
هستم و تا سه
ماه دیگر میآیم”
اما هرگز
نیامد؛ ندا در
ظهری گرم به
روی آنتن تمامی
شبکههای
خبری رفت.
#ندا_آقا_سلطان
۱۳-
یه
عکسی خیلی
معروف شد! زنی
مامور یگان
ویژه را در
بغل گرفته تا
او را محافظت
کند! بابت
تشکر! دست زن
را چنان می
پیچانند که از
استخان ساعد میشکند
و با دستان
بسته از پشت،
در خیابان رها
میشود!
#شیوا_خاکزاد
۱۴-
گفتند
بسیجی است!
کرد بود و اهل
سنت، دانشجوی هنر!!
تا همینجا هم معلوم
بود که نمیتونه
بسیجی باشد؛
عکس حضورش در
بیت آیت الله
منتظری علی لله
مقامه شریف که
منتشر شد باز
#تشت_رسوایی
شان افتاد
#ژاله_صانع
۱۵-
کارگر
ساختمانی
بود؛ ساده و
بی ریا …از
لرستان آمده
بود، تو
خیابون آزادی
سرب داغ نسیبَ
ش شد و هفت ماه
بعد از ٣٠ خرداد
خبر مرگش آمد. #محرم_چگینی
۱۶-
از
فرودگاه مهر
آباد برگشته
بود، وسط
میدون آزادی
باتوم خورد،
افتاد زمین!
اسرائیلیها
سه تیر خلاص
به گردن و
کمرش زدند
…حالا ٨ سال است
که فقط سقف
اتاقش را میبیند!!
صدایش هنوز
پُر از امید
است و
انرژی…#امیر_عزیزی
۱۷-
هدف
گرفته بودنش،
با برنامه جلو
اومدند! هیچ ابایی
از لو رفتن برنامه
ریزی برای قتل
نداشتند! لعنت
به اون پاترول
سیاه! با
گلوله زدند و جلوتر
ایستادند و
تلفنی گزارش
دادند!! جرماش
خواهرزاده
بودن بود.
سید_علی_موسوی_حبیبی
۱۸-
وقتی
گلوله به
پیشانیاش
خورد، بر لبش
الله اکبر
داشت!! الله
اکبر، الله
اکبر، الله
اکبر،
#مصطفی_غنیان
۱۹-
یاد
کنم از پزشکی
انسان و بزرگ …
که تمام آن شبها
نخوابید و یه
تنه دهها نفر
را از دهن
عزائیل بیرون
کشید … پُر بود
از خاطره و
بغض و اشک و ناله.
اجرش محفوظ
نزد پروردگار
عالمیان
۲۰-
با
باتوم دنبالش
می کند، به
چند در می
رسد، دری را
باز میکند، جنازه
خودش را می
بیند، فریاد
می زند “یا
اباالفضل”
ندایی میآید
که “اینجا فقط
یاسین بخون و
الرحمن” فردا
با ضربه باتوم
به سرش میشود
تنها شهید روز
قدس.
#مصطفی_کیارستمی
۲۱-
مادر،
تن نیمه جان
پسر را از لای
جنازههای
افتاده در راه
روی بیمارستان
میکشد بیرون!
بسیار سخت رو
پا شد اما از
گذشته سر سخت
تر و مومن تر …
گوشه سر و کتف
و پهلو یادگار
تک تیر انداز
باقی مانده
است. دستش
هنوز درست کار
نمی کند …
#علی_عسگری
۲۲-
نشانهای
شد برای روز ٢۵
خرداد ٨٨ … سر
بند سبز، موی
و ریش خرمایی
و عینک! مادرش
یک ماه تمامی
مراکز قانونی
را زیر رو کرد
تا جنازه پسرش
را تحویل
بگیرد! گلوله
روی سینهاش
نشسته بود …
#سهراب_اعرابی
۲۳-
خیلی
جوان بود، مثل
همه هم سنهاش
عاشق فوتبال و
ورزش بود ٣٠
خرداد ٨٨ پَر کشید
با سه ستاره
روی سینهاش
…عاشق
#علی_کریمی
بود، علی
کریمی پیراهناش
را به
بازماندگان
هدیه کرد.
#اشکان_سهرابی
۲۴-
از
دست نیروهای
امنیتی فرار
کرده بود،
پدرش ترسید!
خودش با دستان
خودش پسرش را
تحویلش داد!!
جنازه اش را
از کهریزک
تحویل گرفت …
لبخند هیچ وقت
دیگر نخندید …
#امیر_جوادی_فر
۲۵-
از
کهریزک تو راه
اوین تشنج
کرد، حالش بد
بود اما حاضر
نشد که خودش را
معرفی کند
…مظلومانه عین
همه مردم عادی
جان داد
…محکومیت
مرتضوی حاصل تلاشهای
بی وقفهی پدر
محسن است،
#محسن_روح_الامینی
۲۶-
فقط
١٨ سال داشت،
١٨ تیر
بازداشت شد،
به کهریزک
بردنش، به علت
جراحات وارده
و عدم درمان
به موقع پَر
کشید، سه نفر
بودند ،
#محمد_کامرانی
۲۷-
یکی
از
نماینداگان
اصولگرای
مجلس بهم گفت
اولین
اتوبوسی که در
خیابان آزادی
آتش گرفت؛
موتور نداشت!!
ماکت بود!
آورده بودند
برای آتش زدن …
٢٩- تنها
٢١ سال داشت،
به خاطر سابقه
خانوادگی مورد
وثوق اهل محل
بود، با بیسج
محل سر
ناسازگاری
داشت! خانوادهاش
احتمال میدهند
که کار همین بسیج
نماها باشد، ٢۵
خرداد با سینه
اش سپرشد برای
گلوله ساچمه
ای …#احمد_نعیم_آبادی
#یاد_بعضی_نفرات_در_گردش_ایام
۳۰-
از
یکی از غریب
ها بگم؛ ٣٠
خرداد یه از
خدا بیخبر رو
سینهاش نشان گذاشت،
نشانی که
مخصوص خدا
جوها شد. از
جوونیاش نگم
که در این
بلایا بیشترین
هزینه مثل
همیشه به جوانها
رسید.
#حمید_حسین_بیگ_عراقی
#یاد_بعضی_نفرات_در_گردش_ایام