دوستان ارجمند   

با خبر شدیم که کتاب تاریخ جامع ایران در بیست جلد در تهران منتشر وبه این وسیله گام بسیار مهمی در تاریخ نگاری ملی بر داشته شد. در مراسم رونمایی این اثر مهم ازجمله، دکتر جواد طباطبایی، در اهمیت انتشار آن سخنرانی کرد، که ما آنرا جهت اطلاع به همراه این متن برایتان می فرستیم.

انجمن دوستداران اندیشه ،بنا بر ماهیت فعالیت های خود ،در صدد تهیه ودر دسترس قرار دادن این مجموعه در کتابخانه انجمن برآمده است. ازاین رو، از شما دوستان گرامی انتظار داریم که با کمک های مالی خود ما را در این راستا یاری کنید. تا کنون مبلغ دویست یورو، از چهار صد یوروی مورد نیاز، از سوی شماری از اعضا ویاران انجمن به صندوق آن پرداخت شده است. امیدواریم شما نیز با شرکت خود در این همیاری، سهمی در افزودن به گنجینه ملی و افزایش امکانات فرهنگی انجمن داشته باشید.

با سپاس ودرود

هیئت مدیره انجمن دوستداران اندیشه

             شماره حساب انجمن اندیشه

IBAN:DE41 100700240609049200

 BIC: DEUTDEDBBER 

Verwendungszweck: Tarikh e Iran    

 

متن سخنرانی  دکتر طباطبایی در مراسم رونمایی از کتاب تاریخ جامع ایران

 

ما تاریخ ملی داریم!

باید بگویم ما «تاریخ ملی» داریم. تاریخ ملی داشتن مساله ای مهم است زیرا ملت بدون تاریخ نمیتواند باشد. البته همه میتوانند تاریخ بنویسند و مخصوصا با امکانات امروز، اما همه کشورها نه مثل ایران تاریخ دارند و نه تاریخ ملی دارند.

هگل میگوید تاریخ جهانی با ایران و با کوروش آغاز میشود چون کوروش بود که برای اولین بار یک دولت در معنای دقیق امروزی آن درست کرد. اصطلاح هگل در این مورد کلمه ی «رایش» (Reich) است (که همه البته معنای آن را میشناسیم که مربوط به رایش سوم و اینها و اینکه امروزه معنای بدی دارد)، اما در زمان هگل معنای بدی نداشت و بلکه معادل Empire انگلیسی بود، هگل میگوید ایران یک رایش بوده و معادل آن در فارسی برای ما «شاهنشاهی» است.

اما این چرا مهم است؟
زیرا آن چیزی که در این مورد مهم است و باعث میشود ایران اغاز تاریخ باشد این است که ایران یک رایش است و این یعنی ایران یک «وحدت در کثرت» است. نه وحدت کثرت را از بین می برد و نه کثرت ها وحدت را خدشه دار میکنند. این حرف مهم است به خاطر اینکه کارهای مهمی که در ایران در مورد تاریخ صورت گرفته نظیر کار "هلن اشمیت" که مورخ دوره ی هخامنشی است، او هم آورده و ارجاع به هگل داده که هگل در مورد تاریخ ایران این مطلب را متوجه شده بود و اینکه ایران تاریخ پیچیده ای دارد و تاریخی است که تاریخ جهانی برای اولین بار با آن آغاز میشود.

اما هگل چیز دیگری گفته که ما آن را بر خلاف این مورد همه شنیده ایم، چون هگل یک بار در فلسفه تاریخ در مورد ایران صحبت کرده و یک بار در درس هایش در مورد دین در مورد ایران صحبت کرده و آنجا هم همین موضوع «شروع تاریخ جهانی با ایران» را به شکل دیگری تکرار می کند و می گوید:
«اینکه من گفتم که تاریخ جهانی با ایران آغاز میشود زیرا ایرانیان برای اولین بار دولت در معنای جدید به کار برده اند که دولت کنونی ادامه ی همان تلقی از دولت است. اتفاق مهمی که در ایران افتاده اینکه زرتشت گفته که اهورامزدا نور است اتفاق مهمی است که در تاریخ ادیان رخ داده و این اولین باری است که در آن دین به معنای جدید غیر تجسدی (تجسدی: نظیر بت ها و ...) به وجود آمده است.»

در تاریخ ادیان هم چیزی که به آن میگوید دین مبین (از offenbaren در آلمانی و manifestum لاتین است) اولین بار در ایران شکل پیدا کرده است.
چرا؟ زیرا این نور (اینجا حرفی از سهروردی است) میگوید نور عین علم است، اما او میگوید: «نور عین آگاهی است»، اینکه ایرانی ها گفته اند خداوند نور است، یعنی خداوند علم است، یعنی به تعبیر دیگر خداوند آگاهی است. آن چیزی که از هگل به صورت اجمالی به آن اشاره کردم این است که ایرانی ها به این اعتبار ملت بوده اند در دوره هایی هم این ملت دولت خودش را ایجاد کرده است و اینکه هم توانسته است که خودش را ملت بفهمد اگرچه این کلمه به این معنا به کار نمیرفته و در دوره هایی هم توانسته که دولت خودش را ایجاد کند به معنای این است که ایرانیان ملتی بوده اند با آگاهی از ملت بودن.

وقتی به دوره ی اسلامی هم بیاییم میبینیم که تا حدی این ملت ادامه دارد، یعنی یکی از جاهایی که بعد از اسلام تاریخ بسیار زود شروع میشود ایران است در مقایسه با کشورهای دیگر، اگرچه البته زبان عربی زبانِ تاریخ های اولیه است، اما ایران جایی است که تاریخ خودش را جدا میکند. تاریخی از جنسِ طبری داریم، اما تاریخ های دیگری داریم که زبان شان فارسی است و در زبان فارسی اندیشیده اند. همانطور که ملت را امروز از nation انگلیسی به ملت ترجمه میکنیم، در حالی که ابتدا همان نبوده، وقتی که ایران و ایرانی به کار میرفت، به معنای این است که اینجا ایران است و به کار رفتن آن در شاهنامه هم نشان میدهد که هم جانشین مفهوم دولت است و هم جانشین مفهوم ملت است در ایران، و از طرفی این آگاهی ملی ما است که در تاریخ ما بیان شده که فردوسی یک مورد است، اما بیهقی هم نوع دیگری است و تاریخ می نویسد و این ادعا را هم دارد که شاید از اولین مورخینی است که این طور صحبت میکند و میگوید: من که بوفضلم این ها را میگویم و سند اینها را هم دارم و اگر کسی بخواهد در این ها با من مناقشه بکند و در سخن من بپیچد من اسناد را ارائه میکنم.

این چند جمله را برای این میگویم که بگویم ما تاریخ ملی داریم و ما به عنوان ملت، ملتی که دارای آگاهی تاریخی است تاریخ نوشته ایم. از اینجا من نتیجه ای میگیرم و آن اینکه این تاریخ جامع، افقش تاریخ ملی ما ست اینکه روزی به یک تاریخ ملی برسیم که برای اولین بار خودمان نوشته ایم و اما تاریخ ملی و تاریخ آگاهی خودمان را نوشته ایم، زیرا آن چیزی که بیرون از اینجا نوشته شده است تاریخ دولت ایران میتواند باشد یا تاریخ کشور ایران میتواند باشد اما تاریخ آن وجه دیگر ایران که بسیار مهم است و آن تاریخ آگاهی ملی ماست نمیتواند باشد. اما آنچه که بسیار مهم است و پیشنهاد من میتواند باشد این است که این تاریخ طرح تاریخ جامع ایران است و به این اعتبار باید باز باشد. یعنی این تاریخ در آینده باید به تدریج تبدیل شود به تاریخ ملی ایران به جای تاریخ جامع و این چیزی است که در آینده امیدوارم بشود.

یک دلیلش اینست که ما در شرایط سال های اخیر در منطقه ای قرار گرفته ایم که کشورهایی در این منطقه ایجاد شده اند که این کشورها نه کشورهایی در معنای دقیق کلمه هستند و همینطور تاریخ ندارند و از طرف دیگر تاریخ ملی ندارند چون تاریخ ملی اشاره کردم که به چه شکلی میتواند وجود داشته باشد. اما چیزی که اتفاق می افتد غارت تاریخ ملی ما است و این مساله است که انتشار چنین اثری را حساسیت خاصی میبخشد. یکی از زایده های فروپاشی شوروی جمهوری هاییست که در شمال درست شده با عنوان کشورهای همسایه های جدید شمالی. یکی از این ها که تاریخی نهایتا بیست ساله دارد و آذربایجان منظورم است که نه اسمش از خودش است و نه تاریخی بیشتر از بیست سال دارد.

اگر تاریخ خودش را و بخش مهمی از گذشته آن را از ایران نداند و بخش کمتری از آن را هم از امپراطوری تزارها نداند تاریخ بیست ساله دارد اما کار مهمی که انجام میشود در آنجا غارت میراث فرهنگی و تاریخی و مصادره فرهنگی و تاریخی ایران است اگر یا بخوانید یا تلویزیون های شان را ببینید یا آثار آنها را به عنوان طرفداران یک فکر خاصی در ایران ببینید ، چند تاریخ عرضه میکنند و این مهم است که ما به آن توجه بکنیم آذربایجان دو سه تاریخ دارد یک تاریخ را چون خودش را جزو اروپا میداند و در مسابقات فوتبال با اروپا است! یک تاریخ اروپایی دارد اگر تبلیغات توریستی آذربایجان را نگاه بکنید آن را ترجمه میکند به land of fire و تبلیغ میکند که بیایید و سرزمین آتشکده ها و سرزمین آتش جاودانی را ببینید در اینجا.

تاریخ دومی هم دارد که تلویزیونش آن را به سمت ایران پخش میکند و نماینده هایشان یا زاییده هایشان در ایران از ان دفاع میکند و ان تاریخ ترکی است و تاریخ طولانی ترکی است که تمامی منابع آن را از تاریخ ایران میگیرد تا همدان آذربایجان جنوبی است و آخرین چیزهایی که گفته اند و میگویم اینست که نادرشاه از شاهان بزرگ ترک بوده و خراسان بزرگ هم با این حساب آذربایجان شرقی به حساب بیاید. این مجموعه یک جعل تاریخی بزرگ است که به دلایل سیاسی که مهم است اما وارد آن ها البته نمیشود که موضوع بحث من نیست. اما اینکه دفاع از تاریخ ایران و تمامی منابع تاریخ ایران و این که ایران بزرگ که منظورم ایران فرهنگی بزرگ است این تاریخی دارد و تاریخ آگاهی دارد و هر کدام از کشورهای اطراف ما در شمال یا اطراف ما اگر بخواهند تاریخ خود را بنویسند یا بفهمند غیر از اینکه آن را در ذیل تاریخ ایران بفهمند چاره ای ندارند.

نتیجه ی آخرین جمله من اینست که اینکه تاریخی نوشته شده است و الان عرضه میشود و اما اینکه باید از این تاریخ دفاع بکنیم به عنوان یک حرف طولانی مدت و سند ملی هویتی ما این نه تنها انکار این نیست که این کار انجام شده و امیدوارم بهتر و بهتر بشود در چاپ های بعدی اما یک امر ملی و یک امر سیاسی ملی هم هست که ما باید هم این را بدانیم و هم خطراتی که از این بابت میتواند ایران را تهدید بکنه یا لااقل حرکات ایذایی طولانی مدت برای ایران و در مورد ایران داشته باشد این هم عامل و مساله مهمی است که این تاریخ شاید یکی از تریبون ها و سنگر هایی باشد که ما باید از آن دفاع بکنیم.

(به تقریر محمد نظیفی)