سیب تازه! گزارش جشنواره فیلم برلین 

لینک:

http://www.nasrinbassiri.net/2015/02/blog-post.html

گزارش جشنواره فیلم برلین

شصت و پنجمین جشنواره فیلم برلین امروز به پایان رسید

حنا سعیدی بازیگر خردسال تاکسی بجای پناهی خرس طلایی رادریافت کرد

 حال و هوای جشنواره 

امسال هم در برلین فضا سرشار از انرژی و هیجان و چشم هایی بود که ازامیدو انتظارمیدرخشیدند.جشنواره یعنی :  دیدار با دوستانی که از همه جای دنیا به برلین سرآزیر می شوند... دویدن از پله های کاخ چهار طبقه  جشنواره که به راحتی ۱۶۰۰ نفر را در دل خود جای می دهد ...پرسه زدن در هتل حیات که کنار کاخ جشنواره قرار دارد و پاتوق خبرنگاران ومحل نشست های مطبوعاتی است و آدم در راهروها و تالارهایش با ویم وندرز ونیکول کیدمن ودیگر چهره های ماندگار سینما روبرو می شود ...تماشای خبرنگارانی که در صف گرفتن بلیت برای اکران ویژه ایستاده اند، زنانی با لباس های گران قیمت  و کیف های چرم مارک دار و گوشواره های زیبا وغریب در گوشه ای روی زمین ولو شده اند و مشغول ورق زدن برنامه و کاویدن کیف هاشان هستند و یا با لپ تاپ  یادداشتی می نویسند ....خیابان های شلوغ و  ...کافه هایی که حسرت وجود یک صندلی خالی در آن بدلت می ماند تا دمی در گوشه های بنشینی و آرام بگیری...نانوایی های لوکس که همیشه  غلغله است و زبان رسمی کوچه و خیابان و مغازه های اطراف که یکسره انگلیسی است  و فقط  گاه و بیگاه با کلام آهنگین ایتالیایی  یا زبان پر تحکم آمیز روسی و واژه های شیرین فارسی بریده می شود. لبخند الکی شرکت کنندگان چشم بادامی و خنده های بیخود و گاه و بیگاه شان هنگام نمایش فیلم های چینی ژاپنی که هر چه به مغزت فشار می آوری نمی فهمی کجای دیالوگ یا تصویر خنده دار بوده است. این است تصویری ساده از شصت و پنجمین جشنوارهٔ فیلم برلین

 جشنواره برلین جشنواره ای تنها برای کارشناسان نیست و امسال  با فروش ۳۳۰ هزار بلیت رکورد جدیدی در فروش بلیت بدست آمده است.

نام آوران فرش قرمز 

 ژولیت بینوش، کیت بلانشه، دانیل برول، نیکول کیدمن، ناتالی پورتمن، شارلوته رامپلینگ، پتر گرین وی، ویم وندرز ، ورنر هرتسوگ، ادری توتو، دارن آرنوفسکی ازجمله نامدارانی هستند که در جشنواره امسال حضور داشتند.در مراسم اختتامیه که جوایز اعطا می شود علاوه بر این گروه بیشتر نام آوران سینمای آلمان و  سیاستمدارنی مثل شهردار برلین میشائیل مولر، وزیر دادگستری آلمان فدرال هایکو ماس و رئیس مجلس ایالتی برلین رالف ویلاند حضورداشتند. 

 

موضوعات فیلم های جشنواره

جشنواره برلین همواره به ساز و کارها و ضایعات سیاسی جهان توجه ویژه ای دارد و حتی بسیاری از منتقدان بر این باورند که شماری از جوایز جشنواره در طول تاریخ برلیناله برای جلب توجه عمومی به نا هنجاری ها وابراز همبستگی جهانی با مردمان و گروه های تحت ستم ، با نیت ساختن دنیایی بهتر اعطاء شده است. برلیناله هنوز هم گوشهٔ چشمی به مسائل سیاسی دارد. با اینهمه امسال شاهد چرخشی در انتخاب فیلم هستیم . فیلم های شصت و پنجمین جشنوارهٔ فیلم برلین بیشتر انسان محورهستند  و به نسبت سالهای گذشته در فیلم های منتخب، خواسته ها و نیاز ها و مشگلات فرد و روابط انسانی، خانوادگی و اجتماعی بیش از مسائل و روابط سیاسی زیر ذره بین می رود . گاهی هم که پای مسائل سیاسی به میان کشیده می شود و یا قوانین واپس گرا و سنت ها در «جوامع بسته» به چالش کشیده می شود باز ماجرا از فیلتر فرد و خانواده عبور می کند و روایت می شود .چند فیلم  به پدیدهٔ همجنس گرایی وطرد و تبعیض ایشان می پردازد . حضور اقلیت های قومی و بومی و مردمان سالخورده که بطور عادی در روایت های سینمایی جایگاه ویژه ای ندارند چشم گیر است. قوانین واپس گرا و تبعیض جنسی نیز در فیلم های امسال زیر ذره بین می رود.  

فیلم های ایرانی

 

تاکسی

 

جعفر پناهی در فیلم تاکسی

 «تاکسی» جعفر پناهی سیاست محور ترین فیلم جشنواره در بخش رقابت است و روز دوم جشنواره  به نمایش درآمد. پناهی به شش سال زندان تعزیری محکوم است و ۲۰ سال محرومیت از ساختن فیلم و خروج از کشور و فیلمنامه نویسی و مصاحبه با رسانه های داخلی و خارجی و خروج از کشور. همسر پناهی و همچنین بازیگر خردسال فیلم او به هنگام نمایش در جشنواره حضور داشتند. «تاکسی» به مشگلات اجتماعی ورشد تضاد ها و نقض آزادی و حقوق بشر می پردازد.در جریان فیلم و با حضور مسافرانی که سوار و پیاده می شوند انواع و اقسام تضاد ها ی اجتماعی رو می شود ...مردی که شغل خود را آزاد  می نامد و حاضر نیست توضیح بیشتری بدهد  خواستار اعدام خلافکاران است و به رانندهٔ تاکسی که جعفر پناهی است و  خانم معلمی که  مسافر است می گوید دزدی فقط با اعدام خلافکار ریشه کن می شود، اما هنگام پیاده شدن اعتراف می کند که به صورت حرفه ای «کیف قاپ» است . مردی که فیلم های سینمایی غیر مجاز می فروشد اصرار دارد سی دی های خود را به پناهی که او را خوب می شناسد قالب کند. فیلم پناهی با حضور غافلگیر کنندهٔ نسرین ستوده که با یک بغل رز سوار تاکسی می شود به اوج می رسد. نسرین ستوده با سخنان شیرین و لحن طبیعی و باور پذیرخود از زندانیان سیاسی می گوید و تماشاگران را بر می انگیزاند. گرچه ایدهٔ فیلم خوب و ساختنش با توجه به شرایط پناهی کاری جسورانه محسوب می شود،  «تاکسی»  بیشتر مورد پسند و استقبال تماشاگران غیر ایرانی قرار گرفت. پناهی تلاش می کند  نا بسامانی ها و تضاد های جامعهٔ بستهٔ ایران را شتابزده و فهرست وار بر شمارد، به عمق نمی رود و شاید به دلیل محدودیت ها بیشتر با استفاده از دیالوگ با تماشاگر  رابطه بر قرارمی کند. در «تاکسی» ازعناصرتاثیر گذار صداو تصویر برای بیان هنری دغدغه ها و مشگلات اجتماعی کمتر استفاده می شود و شاید همین موضوع باعث ملال تماشاگران ایرانی شده است که از نزدیک این شرایط و روابط را می شناسند و چه بسا خود آسیب دیده و قربانی  آن هستند.«تاکسی» بر خلاف سایر فیلم های بخش مسابقه نشست مطبوعاتی برای گفت و گو و پرسش و پاسخ با کارگردان نداشت، چون پناهی اجازهٔ خروج از کشور را نیافته بود. نمایش مطبوعاتی فیلم  با حضور ۱۶۰۰ روزنامه نگار از سراسر دنیا انجام شد، در پایان روزنامه نگاران با کف زدن هااز پناهی تجلیل کردند. انتظار اینهمه تشویق را نداشتم و نمی دانستم کف زدن ها برای فیلم است یا پشتیبانی از جسارت مردی که تن به باید و نباید ها نمی دهد و به این آسانی از فیلم سازی  دست بر نمی دارد . وقتی از پله ها پائین می آمدیم از اطرافیانم نظرشان را در مورد فیلم  پرسیدم.  همگی کسانی که فرصت گفت و گو با ایشان را داشتم فیلم را عالی یا بسیار جالب و ارزنده خواندند.

خبرگزاری فارس از فیلم «تاکسی» جعفر پناهی به عنوان فیلمی ضد ایرانی نام برد که تاکید بر نقض قوانین ایران  دارد و انتقاد کرد چرا پناهی با وجود ۲۰ سال محرومیت از فیلمسازی تاکسی را در مقابل چشمان مقامات سینمایی ساخته است.

  پریدن از ارتفاع کم 

نگار جواهریان در فیلم پریدن از ارتفاع کم

کاری از حامد رجبی که در بخش پانوراما روی پرده رفت. شخصیت اصلی داستان، نهال، زنی است همیشه افسرده  و تحت درمان . اما در زمان بارداری ، وقتی امید در دلش جوانه می زند و زندگی در او بارور می شود، بهبود می یابد . جوانه هنوز  چندان رشد نکرده ، جنین هنوز پا به جهان نگذاشته و فریاد آغازین را نکشیده که در نطفه خفه می شود و افسردگی  به زن باز می گردد.
 نهال به هر دری می زند تا دردش را بیرون بریزد، اما هر بار با در بسته مواجه می شود و سرش به سنگ می خورد. نزدیکان و اطرافیان نهال دغدغه های خودشان را دارند و هر کسی به کار و بار و دنیای کوچک خود مشغول است و فرصت شنیدن  درد دل زن فرزند مرده را ندارد . در مطب دکتر،  نهال بی پروا به زنی غریبه که کنارش نشسته می گوید فرزندش در شکم مرده است. زن خاموش می ماند و از نهال فاصله می گیرد.  به خانهٔ مادر می رود تا با او حرف بزند. مادرکه آنشب مهمانی دارد چنان بی صبرانه به او چشم می دوزد ومی گوید «چیه مادر؟! »...و سپس «بگو دیگه ! هزار تا کار دارم»  که نهال از حرف زدن پشیمان می شود. شوهر به محض دیدن نهال از ماجرا های محل کارش می گوید و از پیشرفت و شغلی پر در آمد تر که قرار است بگیرد حرف می زند...دوست نهال سر کار است و با اینکه می گوید بعد از کار به دیدنش می آید او را منتظر می گذارد....خواهرش با دوستان خود سرگرم است... ریتم فیلم همگام حال و هوای نهال کند پیش می رود. افسردگی  شخصیت داستان شبیه  افسردگی جامعهٔ ایران است . هر بار امید به دل راه می دهد و به انتظار رشد جوانه ها و باروری می ماند اما  هر بار نا امید تر از بار گذشته  خستگی تلاش بر جان و تن و روانش می ماند. مژده جواهریان و رامبد جوان در «پریدن از ارتفاع کم» بازی های خوبی ارائه می دهند.   

مادر قلب اتمی

 

پگاه آهنگرانی و ترانه علی دوستی در فیلم مادر قلب اتمی 

 نام فیلمی است به کارگردانی علی احمد زاده که در بخش فوروم جشنواره به نمایش در آمد و مانندپریدن از ارتفاع کم مورد توجه و استقبال تماشاگران قرار گرفت.
مادر قلب اتمی شبیه هیچ فیلمی نیست. در یک شب اتفاق می افتد و بیشتر در ماشین و آسانسور و خیابان های خلوت  و فضا ها ی سورئال می گذرد. علی احمد زاده  ۲۸ ساله نویسنده و کارگردان مادر قلب اتمی از هر دو بازیگراصلی فیلم ترانهٔ علی دوستی و پگاه آهنگرانی جوان تر است و روایتی  طنزآلود از کنش نسلی دارد که چند سال پس از انقلاب به دنیا آمده. احمد زاده نگاه  این گروه را به زندگی ...به انقلاب..و به پدران و مادران روایت می کند و ما را به یاری ماجراهای وهم آلود و غیر واقعی با دنیا و باور های نسلی از ایرانیان آشنا می کند. نسلی که در گرداب تضاد  بار آمده  ... شرایط و باید و نباید ها را نمی پذیرد، مقابله و مقاومت هم نمی کند بلکه خود گردبادی است که ماهرانه  از موانع می گذرد و شرایط را دور می زند.

بازی پگاه آهنگرانی و ترانهٔ علی دوستی درخشان و باور پذیر است و محمد رضا گلزار«سوپر استار» ایران که بیشتر به عنوان بازیگری خوش چهره شناخته شده در «مادر قلب اتمی» بازی بسیار خوبی ارائه می دهد. 

با اینکه بازیگران اصلی فیلم دو زن هستند پس از نمایش فیلم تنها چند مرد روی صحنه رفتند.وقتی یکی از تماشاگران سوال کرد چرا چنین است کارگردان از منیژهٔ حکمت مادر پگاه آهنگرانی که در سالن حضور داشت خواست روی صحنه برود و توضیح بدهد. منیژهٔ حکمت توضیح داد پگاه یکی از بازیگران پر کار سینماست و امسال در پنج یا شش فیلم بازی داشته اما مدتی است ممنوع الخروج شده است. تنها بازیگری از فیلم که روی صحنه رفت محمد رضا گلزار بود.مادر قلب اتمی دومین فیلم بلند احمد زاده است . فیلم اول وی با عنوان «مهمونی کامی» در ایران دچار مشگل است و به نمایش در نیامده . جشنواره فجر امسال از پذیرش مادر قلب اتمی احمد زاده خود داری کرد، با اینهمه او امیدوار است فیلم مادر قلب اتمی در ایران اکران شود

 

علی احمد زاده و محمد رضا گلزار پس از نمایش فیلم به سوالات تماشاگران پاسخ می گویند

نامداران سینمای ایران در برلین
علاوه بر کارگردانان و بازیگرانی که در یکی از فیلم های ایرانی برلیناله کار یا بازی ارائه دادند، دست اندر کاران سینمایی زیر هم امسال در خیابان های اطراف جشنواره دیده شدند : کارگردان و تولید کنندهٔ فیلم منیژهٔ حکمت، مستند سازساکن برلین آیت نجفی، کارگردان ساکن پاریس سپیدهٔ پارسی و تهیه کننده و مجری تلوزیون ایران علی معلم، محمد علی بهبودی و رامین یزدانی هر دو بازیگر و کارگردان تئاتر و سینمای آلمان . به روایتی نگار آذربایجانی کارگردان «آئینه های روبرو» و پگاه فریدونی بازیگر ایرانی تبار سینما و تلوزیون آلمان نیز در جشنواره حضور داشته اند 

 

جوایز جشنواره

                                                                              
 خرس طلایی برای بهترین فیلم به جعفر پناهی برای فیلم «تاکسی» تقدیم شد             
 خرس نقره ای جایزهٔ بزرگ داوران  به فیلم شیلیایی ال کلوپ داده شد به کارگردانی پابلو لاراین که سوء استفادهٔ جنسی کشیشان کاتولیک از کودکان را تصویر می کند. فیلم در عین نمایش برهنهٔ خشونت جنسی و پیامد هایش به دنبال راه حل های آشتی جویانه است و بیش از هر چیز «پرهیزگاری» جنسی را که کشیشان کلیسای کاتولیک موظف به رعایت آن هستند را مسئول این وضعیت می داند و به باد انتقاد می گیرد.
 خرس نقره ای برای بهترین فیلمی که چشم اندازی نو پیش روی ما می گشاید به «آتشفشان ایکسکانول» (تولید فرانسه و گواتمالا) تعلق گرفت به کارگردانی خایرو بوستمانته که زندگی دختری ۱۷ ساله از بومیان مایا را روایت می کند که در مزارع قهوه کار می کند. دخترزیبا رو قرار است به همسری پیشکار مزرعه در آید اما دوست دارد بداند آنسوی کوهی که زادگاهش را احاطه کرده چه خبر است و سر زمین های دور را کشف کند. به همین دلیل به تقاضای یک کارگر مزرعه که خواهان اوست و قصد دارد به آمریکا بگریزد تن می دهد تا همراه او دنیایی نو را کشف کند. فیلم مشگلات بومیان مایایی را تصویر می کند  که به زبان رایج گواتمالا که اسپانیولی است آشنایی ندارند. دو بازیگر اصلی فیلم ، که نقش مادر و دختر را بازی می کنند هر دو نابازیگرند اما  بازی هایی درخشانی ارائه می کنند.
 خرس نقره ای برای بهترین کارگردانی نصیب دو فیلم شد. فیلم رومانیایی، چک و بلغاری آفریم داستان یک ژاندارم و پسرش که اواسط  قرن ۱۹ به دنبال یک مرد «کولی» می گردند که برده ای فراری است و ظاهرا با همسر ژاندارم روابطی داشته است. در ماجراهای این سفر طولانی وپر ماجرا برای یافتن مرد «کولی» پدر و پسر با مردمانی از سرزمین های گوناگون ترک و روس ومجاری و با مذاهب گوناگون روبرو می شوند و در می یابند که همه نسبت به همدیگر پیشداوری هایی دارند که سینه به سینه و نسل به نسل منتقل می شود.


فیلم لهستانی بادی(بدن) به کارگردانی مالگورساتا سوموسکا
داستان زندگی مردی  را روایت می کند که دادرس پر مشغلهٔ جنائی است و از ترس اینکه دخترش که پس از مرگ مادردچار افسردگی شده تعادل خود را از دست بدهد و دست به خود کشی بزند، وی را تحویل بیمارستانی روانی می دهد.
 

 

جایزهٔ خرس نقره ای بهترین بازیگر زن نصیب شارلوته رامپلینگ شد برای بازی در فیلم
«۴۵ سال» به کارگردانی آندروهای.
زن و شوهری  زندگی دوستانه و عاشقانه و هماهنگی دارند و می خواهند۴۵ ساله شدن پیوندشان را جشن بگیرند. اما ناگهان  حادثه ای پیش بینی نشده زندگی این دو رااز روال عادی خارج می کند.  مرد پیش از ازدواجش دوست دختری داشته که از کوه سقوط می کند و ناپدید می شود و اکنون پس از ۵۰ سال جنازهٔ او که اینهمه سال یخ زده بوده پیدا می شود.
 

 

جایزهٔ خرس نقره ای بهترین بازیگرمرد  نصیب تام کورتنای بازیگر مرد ۷۸ سالهٔ «فیلم۴۵»سال شد.

جایزهٔ خرس نقره ای بهترین فیلمنامه نصیب فیلم «ال بوتون د ناکار» (دگمهٔ صدفی) تولید
 فرانسه شیلی اسپانیا به کارگردانی پاتریسیو گزمن شد که موضوع آن آب است. آب اقیانوس که تاریخ  بشریت در آن نهفته است و  دریا که آوای زمین و آسمان را می گیرد و تاثیر از ستارگان می پذیرد . شیلی سرزمینی است که بزرگترین مجمع الجزایر جهان را دارد  با کوه های آتشفشان و کوه  یخ  و سواحلی  که طول آن به بیش از ۴۳۰۰ کیلومتر می رسد
 

 

جایزهٔ خرس نقره ای برجسته ترین دستاورد هنری ـ برای فیلمبرداری خوب ـ به دو فیلم آلمانی و روسی تعلق گرفت 

فیلم آلمانی «ویکتوریا» به کارگردانی سباستین شیپرکه زندگی چند جوان را در برلین روایت می کند که خلاف جریان شنا می کنند ، دستشان به جایی بند نیست و اگر پا بدهد خلافکاری های کوچکی هم می کنند،  تا اینکه گرفتار یک باند مافیایی می شوند و تحت فشار دست به سرقت مسلحانه می زنند. دوربین چنان تنگ و صمیمی شخصیت های داستان را در آغوش می گیرد و دنبال می کند که تماشاگر خود را در میان معرکه می بیند.فیلم روسی «زیر ابر های الکتریکی» به کارگردانی آلکسی ژرمان
که ساحلی پر برف و مه و شگفت آوررا نشان می دهد... اسکلت یک برج... پاره هایی از آهن و سیمان ،  پاره هایی از تن یک هواپیمای تکه تکه شده ... یک مجسمه لنین که دستش دراز است اما «هیچ جا» را نشان نمی دهد. آدم ها  بی هدف در این دنیای سورئال راه می روند. آلکسی ژرمان در این فیلم  وضعیت روانی سرزمینش را  به شکلی نمادین تصویرمی کند
  

جایزه خرس بلورین برای بهترین فیلم  نوجوانان

به فیلم  سانا لنکن  تعلق گرفت  با عنوان  «خواهر لاغرمن» که محصول مشترک آلمان و سوئد است و روابط میان  دو خواهر را تصویر می کند.  کاتیا قهرمان رقص روی یخ است و وقتش با تمرین برای ورزش و مدرسه کاملا پر می شود و وقت برای شنیدن درد دل  خواهر کوچک خود استلا را ندارد. استلاعاشق مردی شده که چهار برابر  خودش سن دارد و به توجه و یاری خواهرش نیازدارد.  بزودی این کاتیا ست که به دلیل بی اشتهایی عصبی  به مهربانی خواهرکوچک خود نیازمند می شود 

 

داوران  بخش پانوراما  تماشاگرانی هستند که پس از دیدن فیلم رای خود را در صندوق ها می اندازند. امسال جایزه بهترین فیلم این بخش به «مادر دوم» تعلق گرفت . فیلمی  برزیلی  ساختهٔ آنا میلرت که ماجرای زندگی زنی را تصویر می کند که در سائو پالو در خانواده ای مرفه برای امور خانه داری استخدام شده است. زن ناچار شده دخترش را در منطقه ای دور افتاده تنها بگذارد و برای کار به سائو پالو بیاید . اودرعین رسیدگی به امورخانه رابطهٔ صمیمانه ای با فابینو پسر نوجوان خانواده بر قرار می کند . پدر و مادر بخاطر مشغلهٔ فراوان نقش کمرنگی در زندگی فابینو دارند. در این میان دختر  خدمتکارکه حالا برای خودش خانم جوانی شده است به سائوپالو نزد مادرش می آید تا لیسانس خود را در رشته معماری بگیرد. دختر نزد مادر زندگی می کند اما تن به روابط نابرابر نمی دهد و مناسبات میان رئیس و مرئوس را در خانوادهٔ مرفه  دگر گون می کند.
 
  

جوایزی که از سوی سازمان های غیر وابسته به جشنواره اعطاء شد:

داوران سازمان عفوء بین الملل جایزه خود را به فیلمی دادند با عنوان «به بهار بگوئید امسال نیاید» به  کارگردانی سعید تاجی فرخی و میشائیل مک اووی. دو کارگردان یکسال تمام  ارتش افغانستان را که مسئولیت امنیت منطقه هلمند را به عهده دارد همراهی می کنند . فیلم تلاش بی سر انجام مردانی را تصویر می کند که پس از خروج نیرو های ناتو برای امنیت و آرامش هلمند مبارزه می کنند، آرامشی که نیرو های ناتو در طول ۱۳ سال حضور خود نتوانسته اند در آن ناحیه  بر قرار کنند. هلمند بطورروزمره در معرض حملات طالبان قرار دارد.
  
داوران جایزه صلح ، این جایزه را به کارگردان آمریکایی  جاشوا اوپن هایمر تقدیم کردند برای مستندی بنام «چهره سکوت» محصول مشترک بریتانیا نروژ فنلاند واندونزی. فیلم مادری را تصویر می کند که در جنگل های گرمسیری  اندونزی در باغ خود  به  سبزی پاک کردن و دانه پاشیدن برای مرغ و خروس هایش مشغول است  وضمن کار ازماجرای قتل فرزند خود که ۵۰ سال پیش به اتهام کمونیست بودن بطرز فجیعی کشته شده، پرده بر می دارد. فرزند اوهمراه یک میلیون مخالف سیاسی دیگر پس از کودتای سال ۱۹۶۵ در این کشور به قتل رسیده است
 

Nasrin Bassiri
nasrinbassiri@aol.com