سرمایهدار دائمالوضو باتسبیح دانه درشت

محسن مهدیان، 25 فروردین 91

تاریخ انتشار درسایت الف  : جمعه ۲۵ فروردين ۱۳۹۱ ساعت ۱۶:۰۶

«سرمایهدار» در فرهنگ ایرانی - اسلامی تعریف روشنی دارد. در جامعه ما يك «سرمایهدار» تنها به وجه اقتصادیاش شناخته نمیشود، بلکه وجوه اجتماعی، اخلاقی و سیاسی او نیز در کاربرد این عنوان مؤثر است. به همین دلیل «سرمایهدار» با عناوین دیگری چون توليد كننده، سرمایهگذار، بازاری، تاجر، پولدار و... متفاوت است. سرمایهدار ایرانی، متمکن مدرنی است که سبک زندگی خاصی دارد و دارای جایگاه ویژهای در بدنه قدرت سیاسی و طبقات اجتماعی است.

سرمایهداری در ایران سرنوشت غمانگیزی دارد که شرح آن در این مجال نمیگنجد. آنچه به اين فهم جای نگرانی دارد پدیده سابقهداری است که به دلایلی، از حاشیه امن و عقبه پر قدرتی برخوردار است.

عنوان مقاله «سرمایهدار دائمالوضو با تسبیح دانه درشت» نیز به دو دلیل انتخاب شده است. علت اول تصویری است که بهطور مشابه و نزدیک به هم در ذهن مخاطب ایجاد میکند. جامعه ما با این تعبیر از سرمایهدار بیگانه نیست. و علت دوم نیز بیان دو ویژگی اساسی از جریان سرمایهداری است که به تنهایی گویای حرف‎‎های بسیار است.

از عنوان «دائم الوضو» استفاده شده است که نشانه تأکید این جریان بر مستحبات و نوعی از عبادت و اخلاقیات فردگرایانه است. بر «تسبیح دانه درشت» تأکید شده است چون از نوعی ظاهرگرائی و نمادسازی ارزشی و دینی حکایت میکند.

اما سرمایهدار دائم الوضو با تسبیح دانه درشت چه ویژگیهایی دارد؟ و وجود چنین جریانی چه آسیبهایی در جامعه اسلامی بهوجود خواهد آورد؟

زندگی رازآلود این سرمایهدار که تمام حق و حقوق مالش را تنها در صندوق صدقات و کمیته امداد میبیند، در دو عرصه قابل تحليل است. عرصه رفتار فردی و عرصه رفتار اجتماعی. رفتار این سرمایهدار در هر دو عرصه خطرناکتر از سرمایهدار کرواتیِ است که زنجیر طلا بر گردن میآویزد. و البته چنین کاراکتری بهدلیل ویژگی‎‎های فردی و اجتماعی که دارد در حال تبدیل شدن به یک نحله و سبک زندگی است و روزبهروز بر تعداد اینگونه افراد افزوده میشود.

سرمایهدار دائمالوضو، تأکید بر رفتار فردی این جریان است. سرمایهداری که در حوزه مسائل فردی تلاش میکند قلب و دل خود را با رعایت برخی مستحبات تسکین دهد و از این طریق آرامش و اعتماد به نفس دینی و شرعی برای خود کسب کند. فردی که علیرغم «منافع رانتی» که بادآورده نصیبش شده است اهل خیرات و نذورات و نماز جماعت و خرجی دادن و هیأت برگزار کردن است. دهه محرم بنگاه دلالی و خرید و فروش خودروهای صدها میلیونیاش را تعطیل و سیاهپوش میکند. اهل نذری دادن است و به سفره انداختن و مردم جمع کردن و سخنران آوردن دل خوش است. پایش برسد مسجد و مدرسه هم میسازد و نام و نشان «خیر مسجدساز و مدرسهساز» هم کسب میکند.

چنین رفتار فردی دو اثر عمده دارد. اول، کسب وجهه اجتماعی – سیاسی است، که شخص را در قامت یک مدالآفرین ملی معرفی میکند تا جامعه او را بهعنوان یک ارزش بپذیرد و سبک زندگیاش را الگو قرار دهد.

اما اثر جدیتر هم دارد که راه را برای اصلاح و هدایت فردیاش سخت میکند و آن احساس رضایت دینی و ارزشی است که این فرد از زندگی خود کسب میکند و همین احساس اجازه نمیدهد که او به وظایف اصلیاش بیاندیشد. اینجاست که به فرمایش ائمه معصومین گناهِ گرسنه خوابیدن فقرا بر گردن چنین شخصی و دیگر توانگران است. باید پرسید این فرد مالش را از کجا کسب کرده است و چه میزان حق و حقوق دین و جامعه را داده است؟ چه مقدار از مالش ناشی از خوردن مال یتیم و حق مظلوم و سهم مستضعف است؟ و آیا به غیر از رانت و فساد، چنین حجمی از پول قابلجمع است؟

اما او به دادن اسکناس رنگینی به کودک دست فروش کنار خیابان دلخوش است، و به این دست و دلبازیش فخر میفروشد. هرچند در این عمل منتی بر کودک نگذارد و برای دیگران نیز آن را جار نزند.

همه داراییاش هم از رانت و فساد باشد بازهم خود را با کمک و اعانه و صدقه پاک میبيند و این بدترین نوع پولشویی در جامعه اسلامی است. بدترین نوع پولشویی این است که فرد جور خود را نبيند و با پول‎‎های کثیف رانتی یتیمنوازی کند.

ماجرای چنین فردی، داستان آن دزد سابقه دار در زمان امام صادق (علیهالسلام) است که هنگام عبور از بازار، دو قرص نان سرقت کرد و دو انار از مغازهای دیگر. اما انار و نان را به فقیر داد، وقتی به او گفتند: این چهکاریست؟ گفت: خداوند هر گناه را یک کیفر، ولی ثواب را ۱۰ برابر پاداش میدهد.

من با آن دو نان و دو انار، چهار گناه کردم، ولی به فقیر که دادم، چهل ثواب بردم. چهار گناه از چهل ثواب که کم شود، ۳۶ ثواب باقی میماند. حضرت به او گفتند: تو به کتاب خدا جاهلی، پاداش ۱۰ برابر، برای کسی است که کارش بر اساس تقوا باشد. مگر نشنیدی خدای عزوجل میفرماید: «إنما یتقبل الله من المتقین

مفهوم این حکایت تاریخی در اقتصاد سیاسی امروز قابلمشاهده است. جریان سرمایهای که با عمل به مستحبات و نذری و مجلس گرفتن، خود را بینیاز از تکالیف اصلی میبیند. این آرامش درونی و اعتماد به نفس دینی - بخوانید توهم - است که او را هر روز رانتیتر از گذشته میکند.
اثر اجتماعی زندگی این فرد نیز رفعکننده تناقض ارزش‎‎های اخلاقی با سبک زندگی سرمایهداری است. این نوع زندگی نگاه انتقادی به سرمایهداری را تبدیل به غبطه خوردن و انگشت حسرت گزیدن میکند. این نوع سرمایهداری است که مصلحت را آنچنان فربه میکند که حاضر است با «خوداجتهادی» و در هر زمانی به قاعده «اکل میته» با آمریکا هم پای میز مذاکره بنشیند.

اسلامی که این جریان ترویج میکند همان سرمایهداری به علاوه ۱۷ رکعت نماز و نوافل است و هیچ تعارضی با اسلام اشرافی ندارد. بیامو ۲۰۰ میلیون تومانی سوار میشود و هر روز صبح صدقه سالم ماندن خود و ماشینش را به کودک گلفروش سر چهارراه میدهد. به اسم تأکید اسلام بر زیبایی جز کت شلوار برنددار یک میلیون تومانی تن نمیکند. معتقد است پیامبر اکرم بر عطر و خوشبویی تأکید داشته است و به همین دلیل عطر زیر ۵۰۰ هزار تومان به خود نمیزند. به چادر همسر و یا همسرانش اهمیت میدهد و برای آنها ساعت ۶۰ میلیون تومانی میخرد و سرتاپایشان را طلا میگیرد. مهمان را حبیب خدا میداند و برای عروسی پسرش هواپیما به دوبی چارتر میکند و برای همه دوستان و آشنایان در هتل پنج ستاره این شهر عروسی همراه با موسیقی مجاز میگیرد.

به سفر اهمیت میدهد و در تقویم سفرهای سالیانهاش مکه و مدینه و آنتالیا و... را همزمان برنامهریزی میکند. تأکید اسلام بر خانه‎‎های بزرگ را شنیده است و به همین دلیل در آپارتمان زعفرانیهاش با متری ۱۱ میلیون تومان، با استخر معلق و آشپزخانه مرکزی و باغ پرندگان زندگی میکند و البته سر در خانهاش حک کرده است «و إن یکاد الذین...»

اما زندگی اجتماعی - سیاسی این جریان تأسفانگیزتر است. سرمایهداری با تسبیح دانه درشت همان ظاهرسازی برای مشروعیت بخشیدن به رانتخواری بیحد و اندازه است. جریانی که به سبب نوع زندگی شخصی و تعلقات ظاهرا دینی و دست و دلبازیهایش، از سیاسیون و بدنه قدرت نیز دلبری میکند.

این جریان همواره در قدرت است. هم برای سازندگی خرج میکند هم برای اصلاحات و هم مهرورزی. هم معتقد است آزادی سیاسی مهمتر از توسعه اقتصادی است و همان به «میشود و میتوانیم اقتصادی» اعتقاد دارد. در هر دولتی با هر گرایشی نقشآفرینی میکند. یک پای ثابت قدرت است و قدرت نیز سر سفره اوست. تعلق رانتی وصف ناپذیری به بدنه قدرت دارد و البته از همین منبع قدرت نیز روزی لقب لژیونر بخش خصوصی و موتور محرکه اصل ۴۴ را میگیرد و روزی هم برای دور زدن تحریمها «بنتن و مردعنکبوتی» میشود و با همین القاب نیز از هر نوع بازرسی و حسابرسی میرهد.
جريان سياسي كه به اين قماش وابسته باشد به هيچ وجه قابل اعتماد نيست. تند ترين شعارها را مي دهد و اما براي ماندن در قدرت و حفظ منافع سياسي و اقتصادي پاي هر معامله اي مي نشيند.

چنین جریانی با اقتصاددانان نئولیبرال وطنی نیز به خوبی پیوند میخورد و به همین طریق به هر نوع رفتار رانتی خود سبقه علمی میدهد و حتی روابط و تعاملات نامشروع خود را تبدیل به نهاد و قانون میکند.

از نئولیبرال‎‎های وطنی حمایت میکند، چون آنها معتقدند که دستمزد نیروی کار در مقراض دو تکه عرضه و تقاضا تعیین میشود نه باحقالزحمه واقعی و سبد هزینه‎‎های زندگیاش و البته اعتقاد دارد که کارگری که در این مقراض دو تکه از بین رفت و به خاک سیاه نشست را باید مستمری ماهانه داد.

این جریان معتقد است نئوکلاسیکها همان حرف ائمه و پیامبران را میزنند و این جمله پیامبر اکرم که قیمتها در آسمان تعیین میشود را حجتی بر آزادسازی قیمتها و بازار آزاد میدانند و بیآنکه دهها روایت و حدیث دیگر و سبک حکومتداری ائمه را ببینند، هر نوع گرانفروشی و احتکار و تورم و ... را به اسم قواعد بازار مشروع میدانند و دست خدا را در آن میبینند و البته از بازار میوه و ترهبار خود، هر شب جمعه چند صندوق سیب و پرتقال در امامزاده صالح شمیران توزیع میکنند.

ربا را دشمنی با خدا و بلکه بالاتر از دشمنی میدانند چون شنيده است که نئوکلاسیکها از بهره میگویند و نه ربا و به همین دلیل بانکداری و بهره دادن و بهره گرفتن را چون شیر مادر حلال میدانند و هر روز یک بانک جدید تأسیس میکنند.

با اقتصاد متعارف هیچ مشکلی ندارند و از اینکه اقتصاد متعارف از رقابت کالاهای داخلی با خارجی میگوید بهعنوان علم جهان شمول دفاع میکنند و البته در این رقابت همواره نقش رقیب خارجی و واردکننده کالاهای خارجی را بازی میکنند.

معادن و انفال را با هزار حیله و نیرنگ از دست مدیران فاسد خارج میکنند و بیآنکه استانداردها و حداقل‎‎های کار برای کارگران معدن را فراهم آورند دهها نفر را در این معادن بهکار میگیرند و بعد هم که تعدادی از این کارگران زیر خروارها خاک و سنگ مدفون شدند، مزورانه برایشان حجله شهادت برپا کرده و برای زن و فرزندانشان تقاضای مستمری از دولت میکنند.

در یک جمله از اقتصاد لیبرال حمایت میکنند چراکه این اقتصاد دین را هم در کنار صدها متغیر دیگر میپذیرد و زندگی سرمایهداری بهعلاوه ۱۷ رکعت نماز را برایشان تئوریزه میکند و به آنها اجازه میدهد که در کنار کسب و کارشان، صندوق صدقات نصب کنند و کمیته امداد را بهعنوان یک نهاد انقلابی دوست بدارند.

درنتیجه گسترش چنین جریانی از سرمایهداری است که امروز مانور ثروت و نمایش اشرافیگری یک ارزش تلقی میشود و در ساحت علم نیز همهچیز در خدمت جریان سرمایه قرار میگیرد و از درون دولت نیز جز عدالت اعانهای و صدقهای، آنهم در تبعیضآمیزترین شکل آن هیچ نمیتراود.