راه
حل؛ قرارداد
منع تجاوز سه
جانبه (ایران –
آمریکا –
اسرائیل)
من هنوز فکر
میکنم که
آقای خامنهای
از حداقل
هوشمندی
برخوردار
باشد و بداند
که بهترین راه
این است که
این بازی را
برد – برد به
پایان برساند.
اگر آقای
خامنهای
حاضر به سازش
نباشد احتمال
جنگ هم میرود
و محدود به
بمباران
نیروگاههای
هستهای
نخواهد بود
بلکه تمام
زیربنای
نظامی و اقتصادی
ایران
بمباران میشود
و اگر جنگی
شروع شود
پایان آن برای
حملهکنندگان
تنها با تغییر
نظام همراه
خواهد بود…
گفت و گوی غیر
رسمی هم عملی
مثبت است
همه میدانند
که مشکل جهان
غرب با ایران،
مشکل اتمی نیست.
این مشکل را
ندارند که
ایران غنی
سازی را در حد
۳٫۵، ۵ یا ۲۰
درصد انجام میدهد
و احتمال
دستیابی به
سلاح اتمی
دارد. مشکل
غرب با ایران،
یک مشکل اساسی
سیاسی وعبارت
از ادعایی است
که جمهوری
اسلامی از
آغاز انقلاب
تاکنون در مدیریت
سیاسی منطقه و
حتی مدیریت
سیاسی جهانی داشته
است و در
خاورمیانه؛
دخالت در امور
کشورهایی که
خود به خود در
بحران زیست میکنند
و نیز درگیری
عقیدتی،
ایدئولوژیک
بخصوص با امریکا
و اسرائیل
است.
ایران؛
امریکا و
اسراییل را دو
دشمن عقیدتی و
قطبی خودش میداند
و خودش را قطب
مقابل قدرتهای
جهانی تعریف
میکند و بر
اساس همین
مدعاست که
سیاستهای
نظامی خود را
تدوین و سیاستهای
تسلیحاتی خود
را تنظیم کرده
است و حاضر به
پذیرش این
مسئله نیست که
ایران باید
منافع ملیاش
را در چارچوب
جغرافیایی
ایران حفظ و
دنبال کند نه
اینکه منافع
خود را در حد
منطقه گسترش دهد
و عملیاتی
انجام دهد که
خلاف منافع و
مصالح ملی
هستند.
در همین
رابطه سفر
احتمالی آقای
ولایتی به امریکا
معنا مییابد.
از ابتدا مشخص
بود که مشکل
جهان غرب با
ایران بدون
امریکا قابل
حل نیست. همه
نیروهای
سیاسی جدی در
ایران این
مسئله را
بارها بازگو
کردهاند. به
همین دلیل هم
به نظر من حتی
اگر برای بیرون
آمدن از وضع
موجود چنین
گفتگویی هم به
صورت غیررسمی
هم انجام
بگیرد، عمل
مثبت و قابل
قبولی است.
تا انتخابات
امریکا
اتفاقی
نخواهد افتاد
تا شش نوامبر
که انتخابات
ریاستجمهوری
امریکا
برگزار میشود،
اتفاق جدی و
عجیبی رخ
نخواهد داد.
چند سالی است
درباره حمله
احتمالی
امریکا و اسراییل
به ایران صحبت
میشود و با
تشدید تحریمها
در سال گذشته،
آقای اوباما
کوشش کرد تحریمها
را به نوعی
جانشین حمله
نظامی به
ایران کند.
در هر حال تا
ششم نوامبر
درگیری نظامی
بین غرب و
ایران رخ
نخواهد داد.
بعد از آن هم
این مسئله به
این بستگی
دارد که چقدر
ایران حاضر به
تفاهم باشد.
هر دو کاندید
ریاستجمهوری
امریکا چه از
حزب دموکرات و
چه از حزب
جمهوریخواه
اعلام کردهاند
که در این
رابطه، راه حل
دیپلماتیک را
«ترجیحا»
دنبال خواهند
کرد. واژه
«ترجیحا» هم به
این معناست که
باید علائمی
از طرف ایران
مشاهده شود.
یکی از علائم
این است که
ایران پروتکل
الحاقی به
قرارداد منع
گسترش سلاحهای
اتمی را یا در
هیات دولت یا
در مجلس شورای
اسلامی تصویب
کند. در این
شرایط دست
آژانس برای
سرکشی به
مراکز مختلف
مورد تردید
باز خواهد
بود.
اما این کار
موانعی بر سر
راه خود دارد.
یکی از آنها
این است که
دولت ایران
معتقد است در
میان بازرسان
آژانس، کسانی
هستند که برای
امریکا و
اسرائیل و
کشورهای دیگر
جاسوسی میکنند
و میتوانند
اسرار نظامی
ایران را به
دیگر کشورها منتقل
کنند. به همین
دلیل ایران
نمیتواند
این پروتکل را
امضاء کند.
پروتکل هیچ
اصراری ندارد
که آژانس بینالمللی
اتمی به مراکز
نظامی سرکشی
کند. چنین چیزی
آنجا پیشبینی
نشده است اما
از آنجا که
گفته میشود
در مراکز
نظامی هم
تحقیقات اتمی
بخصوص تحقیقات
بر روی
مکانیسمهای
انفجار کلاهکهای
اتمی انجام میگیرد
بنابراین
سرکشی به این
مراکز هم به
فهرست نقاطی
که باید مورد
بازرسی
بازرسان
آژانس قرار
گیرد اضافه میشود.
البته این
مشکل قابل حل
است و ایران
میتواند در
یک پروتکل
جداگانهای،
بخشهایی را
مستثنی کند و
قبلا اعلام
نماید که این
مراکز خارج از
تحقیقات اتمی
میباشند و یا
اینکه ایران
اعلام کند
بازرسانی که
مورد اعتماد
خودش هست
بازرسی را
انجام دهند.
به هر رو این
مسئله از این
سمت قابل حل
است.
راه حل:
قراداد منع
تجاوز سه
جانبه (ایران –
آمریکا – اسرائیل)
مسئله غرب با
ایران یک مشکل
سیاسی است
.اما آنچه
مربوط به
اسرائیل میباشد
نیز یک مسئله
جدی است. یک
گزینه در کنار
همه گزینه های
احتمالی در
مورد چشم
انداز آینده
(مانند عقب
نشینی ایران
یا تداوم
تحریمها تا
وقوع جنگ و یا
پذیرش ایران
هسته ای و
غیره)؛ میتواند
این باشد که
یک قرارداد
منع تجاوز
میان سه کشور
آمریکا،
اسراییل و
ایران بسته
شود.
مشکل و مانعی
که در این کار
وجود دارد این
است که چون
ایران،
اسراییل را به
رسمیت نمیشناسد
پس با چنین
کشوری نمیتواند
معاهدات بینالمللی
امضا کند. اما
راهحل میانهای
هم وجود دارد.
راهحلی که
آلمان غربی در
مقابل
شناسایی
آلمان کمونیستی
شرقی در زمان
گذشته انجام
داد و آن این
بود که بدون
به رسمیت
شناختن آلمان
شرقی، قرارداد
و معاهدهای
به عنوان
پیمان مبنا با
این کشور بست
که مراودات
دوطرف را
تنظیم میکرد
و این به هر
صورت یک نوع
پیمان دو طرفه
بود و پیمانی
که تعهد بینالمللی
همراه داشته
باشد ، نبود.
چنین کاری در
مورد ایران و
اسراییل هم
ممکن و شدنی
است.
من فکر نمیکنم
دولت ایران و
آقای خامنهای
حاضر باشند
بلاواسطه به
خواستهای
شورای امنیت و
گروه۵+۱ تن
دهند، به همین
دلیل هم باید
راههای
میانی را
برگزید که به
یکی از آنها
اشاره کردم.
در چارچوب
چنین پیمانی
میتوان
مسائل منطقهای
را هم به
عنوان یک
کنفرانس یا
پیمان امنیت و
همکاری منطقهای
گسترش داد.
چنین پیمانی
دارای
نهادهای
مختلف است
مانند نهادهای
مربوط به
امنیت
متقابل،
گزارشدهی
متقابل،
نهادهای مربوط
به حقوق بشر،
آزادی رسانهها،
حقوق اقلیتها،
مشکلات مرزی
و… که مشکلات
کشورهای غربی
با ایران میتواند
در چارچوب
چنین
کنفرانسی
بررسی و حل شود.
غرب به دنبال
تغییر نظام
سیاسی در
ایران
به نظر من غرب
با مسئله
اتمی، تغییر
رژیم را دنبال
میکند و هدف
حمله نظامی احتمالی
تغییر نظام
سیاسی در
ایران است؛
ولی این راهی
است که در
درازمدت میتواند
بدون اینکه
نظام سیاسی
ایران عوض شود
بوسیله آن راه
حل هایی که
ذکر کردم طرح
و حل شود. و
تغییر نظام
مسئله مردم
ایران و
نهادهای سیاسی
و ملی کشور ما
خواهد بود و
ربطی به کشور
خارجی پیدا
نمیکند.
به نظر من این
راه سنجیدهتری
است که مدتهاست
راجع به آن
فکر و صحبت میشود،
منتها چون
مسئلهای است
که بسیار
فراگیرتر از
تمام راهحلهای
کنونی است کسی
جرات آغاز آن
را ندارد. و باز
فکر میکنم
نیروهای ملی –
مذهبی و
نیروهای
اصلاحطلبی
که هنوز نوعی
شناسایی درون
نظام دارند و
روابطی دارند
و میتوانند
برای چنین
راهی تبلیغ
کنند و این
کار به دست
دیگری نمیتواند
انجام شود.
احتمال بروز
جنگ
تحریمهای
موجود،
شدیدترین شکل
آن است و
احتمال کمی وجود
دارد که بیش
از این تشدید
شود. در چنین
شرایطی اگر
آقای خامنهای
حاضر به سازش
و عقبنشینی
نباشد احتمال
جنگ هم میرود
و در صورت
بروز آن،
محدود به
بمباران نیروگاههای
هستهای
نخواهد بود
بلکه تمام
زیربنای نظامی
و اقتصادی
ایران
بمباران میشود
و اگر جنگی
شروع شود
پایان آن برای
حملهکنندگان
تنها با تغییر
نظام همراه
خواهد بود. جنگی
که تنها چند
نیروگاه را
بمباران کند و
برگردد برود و
تمام شود،
چنین چیزی
نیست.
این احتمال
زیاد است. پس
آقای خامنهای
ممکن است نظام
را در خطر
ببیند و این
هوشمندی را
داشته باشد که
متوجه شود
کشورها بلوف
نمیزنند و بر
راه حلی که
چند سال پیش
گروه ۵+۱ در مقابل
ایران گذاشت و
ایران
نپذیرفت؛ این
بار بیشتر
تامل کند.
پیشنهادات ۵+۱
بسیار گسترده
بود و تمامی
منویات حکومت
ایران را نیز
در نظر داشت
از جمله به
رسمیتشناختن
حق حاکمیت
ایران، در
برنامه نبودن
تغییر رژیم،
مسئله امنیت
منطقهای و
مشکلات منطقهای
با ایران،
پیشنهاد
نیروگاههای
آب سبک در
ایران،
همکاریهای
تکنولوژی در
زمینههای
غنیسازی و
مسائلی از این
دست که بسیار
به نفع ایران
بود. این
پیشنهاد را جمهوری
اسلامی در آن
زمان نپذیرفت.
الان جمهوری
اسلامی برای
پذیرفتن
پیشنهاد متقابل
میتواند شرطهایی
را قائل شود
که درون آن
شرط منافع ملی
ایران بهتر
تامین شود از
جمله منابع
مالی ایران که
در امریکا و
دیگر کشورها
ضبط شدهاند.
مذاکره بر سر
این که ایران
حاضر است شروطی
را بپذیرد و
گامهایی را
هم بردارد ولی
در مقابل
انتظاراتی هم دارد
که البته این
انتظارات
باید واقعبینانه
باشد. من فکر
میکنم
انتظارات
واقعبینانه
از طرف غرب
قابل برآورد
است و چون این احتمال
جنگ در حال
حاضر برای همه
یک احتمال ناخرسند
و ناخوشایند
است به نظر
نمیرسد
کشوری در دنیا
باشد که فکر
کند با حمله
نظامی به
ایران میتواند
آرامشی پیدا
کند. جریان
برعکس است.
این را همه میدانند
اما دنیا حاضر
به پذیرش یک
قطب جدید مدعی
سیاسی در
منطقه نیست.
چنین مسئلهای
را باید آقای
خامنهای
بفهد، در آن
صورت احتمال
جنگ کم خواهد
شد.
محتمل ترین
گزینه برای
آینده منازعه
هستهای
گزینه برد –
برد محتملترین
گزینه آینده
منازعه هسته
ای است. با
رفتن آقای
ولایتی به
آمریکا ،اگر
درست باشد، در
حقیقت همین
بازی برد – برد
اتفاق افتاده
است. من در یک
مصاحبه به
تئوری بازیها
اشاره کردم.
در تئوری
بازیها چند
نوع بلوف وجود
دارد. یک نوع
بلوف خاکستری
است که کسی
مدعی میشود
من از طبقه ۵
به پایین میپرم
و هیچ اتفاقی
نمیافتد. این
غیرممکن است
ولی اگر به
عنوان یک امکان
ببیند و بسنجد
و بپذیرد و
رفتارش را روی
آن تنظیم کند
بازی که
متقابلا
انجام خواهد
داد میتواند
یک بازی برد –
برد باشد. در
مورد ایران هم
همینطور است.
اگر ایران این
بلوف غرب را
فقط یک بلوف
سفید (یعنی
غیرممکن)
ببیند آن وقت
هیچ اتفاقی
نمیافتد. اما
اگر بلوف را
بلوفی ممکن
ببیند که غرب
حرفی که میزند
انجام خواهد
داد آن وقت
رفتارش را
براساس آن روی
بازی برد – برد
میتواند
تنظیم کند.
این مسئله
شناخته شدهای
است. من هنوز
فکر میکنم که
آقای خامنهای
از حداقل
هوشمندی
برخوردار
باشد و بداند
که بهترین راه
این است که
این بازی را
برد – برد به
پایان برساند.
نکته آخر
به عنوان
آخرین نکته
فکر میکنم که
گام اول باید
از طرف ایران
برداشته شود
یعنی غرب انتظارات
خود را بیان
کرده و الان
ایران باید
انتظارات خود
را بیان کند.
این انتظارات
نباید غیرواقعبینانه
باشد در این
حد که بخواهد
تمام مسائل دنیا
را با گروه ۱+۵
حل کند. بلکه
ایران باید به
طور کاملا
مشخص بر سر
موضوع اختلاف
سیاسی و
عقیدتی و اتمی
که با غرب
دارد و برای
حل مشکل خودش
پیشنهاداتی
بدهد . این
پیشنهادات میتواند
حامل
انتظاراتی از
غرب باشد که
تا به حال
بیان نشده است
. اگر این
انتظارات در
چارچوب منافع
ملی بیان شوند
دفاع ملی هم
میتوانند
داشته باشند.
از جمله دفاع
از طرف
نیروهای
سیاسی مخالف.
این مسئلهای
است که من
زیاد به آن
خوشبین نیستم
ولی فکر میکنم
در هر حال
الان گام اول
را باید حکومت
ایران بردارد.
سایت ملی –
مذهبی محلی
برای بیان
دیدگاه های گوناگون
است.