رفسنجانی نفر دوم نظام می‌شود؟

 

مرتضی کاظمیان

اجلاس عدم تعهد در تهران، حاشیه‌ای معنادار داشت: در روز نخست، هنگام ورود آیت‌الله خامنه‌ای به سالن برای سخنرانی، هاشمی رفسنجانی پس از رهبر جمهوری اسلامی نفر دومی بود که روی صحنه ظاهر شد. رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام درحالی پشت سر نفر نخست نظام جمهوری اسلامی وارد سالن شد که آیت‌الله خامنه‌ای در سخنرانی مشهورش پس از کودتای انتخاباتی تصریح کرده بود: «بين آقای هاشمی و آقاى رئيس جمهور از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلاف‌نظر بود، الان هم هست؛ هم در زمينه‌ى مسائل خارجى اختلاف‌نظر دارند، هم در زمينه‌ى نحوه‌ى اجراى عدالت اجتماعى اختلاف‌نظر دارند، هم در برخى مسائل فرهنگى اختلاف‌نظر دارند؛ و نظر آقاى رئيس جمهور به نظر بنده نزديكتر است.»

هاشمی رفسنجانی همچنین پس از کودتای انتخاباتی 1388، هر روز بیشتر از روز قبل، به حاشیه‌ی ماکروفیزیک قدرت رانده شده است؛ او پس از خطبه‌های نمازجمعه‌ی معروف‌اش در تیرماه 1388، دیگر امکان حضور پشت تریبون نمازجمعه در پایتخت نیافت. هاشمی بعدتر، و در پی «بی‌بصیرتی» ابراز و اثبات شده‌اش ـ چنان که رأس هرم قدرت در جمهوری اسلامی توصیف کرده ـ از ریاست مجلس خبرگان رهبری کنار گذاشته شد. پایگاه رفسنجانی در دانشگاه آزاد اسلامی نیز با کنار رفتن جاسبی و تغییرات تحمیلی در رأس هرم این نهاد عظیم فرهنگی، محدودتر شد و به حداقل رسید.

روابط هاشمی رفسنجانی و دوست دیرین وی (رهبر کنونی جمهوری اسلامی) مطابق شنیده‌های موثق، حداقلی شده؛ آیت‌الله خامنه‌ای مسیر خود را می‌رود و نه تنها در حوزه‌ی سیاست‌گذاری کلان در داخل کشور، نیازی به مشارکت فعال مرد حذف‌ناشدنی جمهوری اسلامی (هاشمی زفسنجانی) نمی‌بیند، بلکه حتی در مسائل بین‌المللی نیز نیازی به ایده‌ها و توصیه‌های رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، احساس نمی‌کند و به پیشنهادهای وی برای تغییر شکل حضور در مناسبات جهانی، بی‌اعتنایی نشان داده و می‌دهد.

هاشمی رفسنجانی نیز به‌عنوان یکی از موثرترین افراد در انتخاب سیدعلی خامنه‌ای به‌عنوان رهبر جانشین آیت‌الله خمینی، به‌گونه‌ای روزافزون، متوجه بی‌حاصلی توصیه‌ها و پیشنهادهایش به دوست قدیمی شده است. او ترجیح می‌دهد در همان فضای نیمه کارشناسی مجمع تشخیص بماند، و از پتانسیل گروه‌های کار و مشاوران و پژوهش‌گران مجمع، برای خط مشی گذاری و تأثیرگذاری محتمل بر روندهای مسلط، بهره گیرد. و البته، امیدوار باشد برای روزی که شاید بر اثر برخورد مرکز ثقل نظام با واقعیت‌های سخت در صحنه‌ی جهانی، «بازگشت»ی به‌سوی او صورت گیرد.

با چنین توصیفی از جایگاه و پایگاه هاشمی رفسنجانی در ساختار سیاسی قدرت، این پرسش بیشتر خودنمایی می‌کند که چرا هاشمی کنار رهبر و پس از او، پا به صحنه‌ی رسمی اجلاس نهاد.

چنان‌که قابل حدس است، چینش افراد و ترتیب ورود و جایگاه شخصیت‌های اصلی نظام سیاسی، آن هم در چنین اجلاسی، با نظر شخص رهبر جمهوری اسلامی صورت گرفته است. تصاویر و فیلم‌های منتشر شده از لحظه‌ی ورود آیت‌الله خامنه‌ای به سالن اجلاس هم این مدعا را به‌وضوح نشان می‌دهد. این سردار وحید (از مسئولان ارشد اجرایی بیت رهبری و همراهان اصلی رهبر جمهوری اسلامی) است که مدیریت ورود افراد به سالن را برعهده‌ دارد.

آیت‌الله خامنه‌ای به‌گونه‌ای زیرکانه، از شناخته شدگی بین‌المللی هاشمی رفسنجانی و تصویری که از وی در ذهن بسیاری از حاضران در اجلاس است، سود می‌جوید. او از سویی، احمدی‌نژاد مدعی شده پس از کودتای انتخاباتی را که نسبت به آراء دروغین‌اش متوهم شده و به‌قدر لازم در این ماه‌ها ماجراجویی کرده و خاطر شخص اول نظام را مکدر ساخته، در چنین اجلاسی، یک قدم عقب می‌نشاند و بار دیگر وی را نسبت به واقعیت و ماهیت ساختار سیاسی قدرت در جمهوری اسلامی (متکی به شخص بودن آن)، هوشیار و آگاه می‌سازد؛ از سوی دیگر، به مخاطبان یادآور می‌شود که نظام سیاسی در ایران چه ترکیبی دارد: تاکید بر این‌که هاشمی رفسنجانی، پشت سر رهبر، و البته در کنار دیگر اشخاص قابل تغییر در رأس سه قوه، پا به صحنه و سالن می‌گذارد. و افزون بر اینها، رهبر جمهوری اسلامی با نوعی لشکرکشی «شخصیتی»، می‌کوشد اذهان دیپلمات‌های باسابقه‌تر و مطلع‌تر را از واقعیت حذف و قلع ‌و قمع نیروهای سیاسی نظام سیاسی در سه سال گذشته، منحرف کند. این‌که خاتمی مبلغ «گفت‌وگوی تمدن‌ها» کجاست یا مهدی کروبی، رییس مجلس اسبق نظام و برخی دیگر معنونان حاکمیت (از میرحسین موسوی، نخست وزیر تا محسن میردامادی، رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ششم، و محسن امین‌زاده، معاون اسبق وزارت خارجه و بسیاری دیگر) در چه وضع ناگوار و غریبی قرار دارند.

اما از مهمانان و ناظران سیاسی، آنهایی که از روندها و مناسبات قدرت در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی باخبرند، نیک می‌دانند که هاشمی رفسنجانی به چه میزان نقشی حاشیه‌ای و غیرموثر در تصمیم‌سازی‌ها و فرآیندهای راهبردی یافته است. آیت‌الله خامنه‌ای و جریان امنیتی ـ نظامی ـ رانتی گرداگرد و همسو با وی، چنان زمام امور را در اختیار گرفته‌اند که امکان حضور موثر یا بستر کنش برای رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام را سلب و منتفی ساخته‌اند.

این‌چنین، هاشمی رفسنجانی بیش از پیش جایگاهی فرمایشی و نقشی کم‌رنگ در حاکمیت اقتدارگرا یافته است. از منظری دیگر، در سه سال اخیر (تمام روزهای پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم) حضور انتقادی اما خاموش وی، و اظهارنظرهای معنادار و اعتراض‌های غیرمستقیم و حتی گاه محسوس او، بیش از آن‌که خوش‌آیند مرکز ثقل قدرت در جمهوری اسلامی باشد، همسو با مطالبات جامعه مدنی و خواسته‌های مشروع شهروندان معترض است. این‌گونه، بدیهی است که نقش هاشمی رفسنجانی، تشریفاتی شود. رهبر جمهوری اسلامی در اجلاس سران از‌ یک‌سو، وی را در «نمایش»ی که به‌پا کرده، به «بازی» می‌گیرد، و از سوی دیگر، هم‌زمان، با قرار دادن وی پشت سر خود و کنار دیگر روسای قوا، به‌شکلی غیرمستقیم او را مورد تخفیف قرار می‌دهد. آن‌گونه که به‌گونه‌ای موکد، بر جایگاه خاص و موقعیت ممتاز خود در رأس هرم قدرت جمهوری اسلامی، مهر تاکید می‌زند.

جاه‌طلبی و یکه‌جویی و خودکامگی آیت‌الله خامنه‌ای، بار دیگر به‌وضوح در اجلاس اخیر، رخ نمود. رهبر اقتدارگرای جمهوری اسلامی ـ چنان‌که مصطفی تاج‌زاده در نامه‌ی جدید به همسرش تصریح کرده ـ می‌خواهد «مطلقه» باشد؛ از این ‌رو، هیچ رقیب و وزنه‌ی هم‌ترازی برنمی‌تابد. ساده‌انگارانه به نظر می‌رسد که تصور شود آیت‌الله خامنه‌ای در مناسبات و روابط مخدوش شده‌اش با هاشمی رفسنجانی ـ پس از کودتای انتخاباتی 1388 ـ تجدیدنظر کرده و درصدد ارتقاء جایگاه و مراقبت از شأن و منزلت یار قدیم است.