پاسخ های احمدی نژاد به سئوال نمایندگان مجلس

 

میهن – اکبر گنجی: حدود ۷۴ تن از نمایندگان مجلس سئوال هایی پیرامون مسائل ارزی از محمود احمدی نژاد پرسیده اند و او تا نیمه ی آذرماه فرصت دارد تا در صحن علنی مجلس به این پرسش های پاسخ گوید.

فرض کنیم که کوشش های گروهی از اصول گرایان به رهبری حداد عادل جهت لغو “سئوال از رئیس جمهور” نتیجه نداده و احمدی نژاد در آذرماه جهت پاسخگویی در مجلس حاضر شود[۱]. اگر چنین جلسه ای برگزار شود، با توجه به خصوصیات احمدی نژاد و بیچارگی فعلی او،پاسخ هایش به پرسش های نمایندگان مجلس احتمالاً به شرح زیر خواهد بود:

یکم- پاسخ اقتصادی: ظاهراً ما با یک پرسش اقتصادی مواجه هستیم که پاسخی اقتصادی می طلبد. من در مصاحبه ی ۱۱/۷/۹۱ گفتم:

“بالاخره آقای لاریجانی  می داند وضعیت فروش نفت چگونه است و بانک مرکزی برای جابجایی ارز و تامین نیازهای کشور چه اقداماتی انجام می‌دهد…اگر[آن گونه که لاریجانی می گوید] تحریم ها در وضعیت اقتصادی تأثیری ندارد، پس حتماً تصمیمات ایشان تأثیر دارد”[۲].

آقای رحیمی- معاون اول رئیس جمهور- هم در ۱۷/۸/۹۱ اشارات بیشتری کرد و گفت:

“بخشی از فشارها این است که حتی اگر مشتری هم برای نفت خودمان پیدا کنیم برای انتقال آن کشتی نیست. چرا که کشتی‌ها را تحریم کرده‌اند. اگر این کشتی بیمه نداشته باشد کار متوقف می‌ماند و بیمه هم که در دست خود آنان است…زمانی برای جابه‌جا کردن یک حواله بانکی تنها یک تلگرام و یک تلفن از طریق یک بانک در یک کشور همسایه کافی بود اما امروز ما مجبوریم تا به سراغ بانک‌های مختلف برای دور زدن تحریم‌ها برویم وحتی زمانی که بانکی که هیچ وابستگی به کشورهای غربی ندارد تلاش می‌کند تا کار ما را انجام دهد اما تا مرز تهدید کردن وابستگان آن بانک نیز برای متوقف کردن کار پیش می‌روند”[۳].

اکبر ترکان- که در مجمع تشخیص مصلحت نظام مشغول است- گفته:

“این قطعنامه‌ها آثار اقتصادی گسترده و وسیعی دارد؛ و به ایران صدمات جبران‌ناپذیری می‌زند…قطعاً بدانید که اعمال تحریم باعث می‌شود که ایران نتواند به اهداف چشم‌انداز برسد. ما باید آنها را حل کنیم؛ نه آن که اجازه دهیم تا به تدریج ایران را تحلیل ببرد. آنها[دولت های غربی] با تشدید تحریم‌ها همین‌طور ایران را تماشا می‌کنند و انتظار دارند ما تحلیل رویم…استراتژی آنها کمرنگ شدن نقش ایران در بازار جهانی انرژی بود که آمارها نشان می‌دهد تا حدود زیادی به اهداف خودشان دست یافتند”[۴].

مسعود دانشمند- عضو اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران- هم گفته است:

“نظام بانکی دنیا به روی ما بسته است. به دلیل تحریم های حساب های بانکی ایران در دنیا، نمی توانیم پول نفتی را که به فروش می رسانیم، دریافت کنیم.زیرا سابق بر این ال سی ها را باز می کردند و ما به خریداران می گفتیم که پول نفت را به فرض به یورو در بانک های مختلفی برای حساب ما در اتحادیه اروپا واریز کنید. اما اکنون اتحادیه اروپا،هر پولی که به حساب ما واریز شود، براساس تحریم هایی که وجود دارد، این پول را بلوکه می کنند. در نتیجه ما باید دنبال فضایی بگردیم که پول فروش نفت را بتوانیم به طریقی دریافت کنیم و از بلوکه شدن آن جلوگیری شود.بر این اساس ما در موقعیتی قرارمی گیریم که نفت را نفروشیم تا ابتدا بتوانیم یک جای مطمئن برای پول آن پیدا کنیم یا این که نفت را به فروش برسانیم و بازار هند و چین را از دست ندهیم، اما از آنها بخواهیم این پول را به صورت امانت نزد خود نگه دارند تا ما روشی یافته و بتوانیم پول را دریافت کنیم. به همین دلیل توافقی بین ما وآنها صورت می گیرد و به دلیل این که نمی توانیم پول خود را به زودی دریافت کنیم، به آنها پیشنهاد می دهیم که در ازای ۳۰ درصد از آن پول به ما کالا بدهند”[۵].

من در ۲۱/۸/۹۱ گفتم که دزدان تاریخ دارند وضع ما را زمستانی می کنند، هی چاله می کنند و ما را به دست انداز انداخته اند:

“اقتصاد ما در حال رشد است، اما به خاطر چاله‌کنی دشمن در دست‌انداز افتاده…در فشارهایی که دشمن می‌آورد، می‌خواهد فضا را زمستانی کند…اگر مردم تامین باشند همه ی دزدان تاریخ اگر جمع شوند، نمی‌توانند لطمه‌ای وارد کنند”[۶].

پس به طور سربسته باید به شما بگویم:

الف- تولید نفت ما به شدت کاهش یافته است. ب- نفت ما خریدار چندانی ندارد. پ- درآمد نفتی به شدت کاهش یافته را هم- به دلیل تحریم بانکی- نمی توانیم بگیریم. ت- موجودی ارزی به شدت کاهش یافته و آن را باید برای نیازهای ضروری ذخیره کنیم. ث- بالا رفتن قیمت ارز طبیعی است و پائین نگاه داشتن آن تابع ملاحظات سیاسی، دخالت دولت، به زیان تولید داخلی و صادرات، و به سود صادر کنندگان خارجی است.

باز هم: “بگم؟ بگم؟ بگم؟ “. اگر با آمار دقیق وضعیت را توضیح دهم، نگوئید با سخنان خود اقتصاد را به هم ریخت و قیمت ارز را دو برابر کرد.

دوم- پاسخ اساسی: جمهوری اسلامی از زمان تأسیس تاکنون موجودیت اسرائیل را نپذیرفته و در برابر آن در منطقه ایستاده است. درگیری با دولت آمریکا هم از همان ابتدأ آغاز شد. شما می دانید که من مخالف اشغال سفارت آمریکا بودم. دانشجویان خط امام هم بارها مخالفت مرا با اشغال سفارت بیان کرده اند. من می گفتم سفارت شوروی را باید بگیریم.

سیاست مقام معظم رهبری از روزی که به رهبری انتخاب شدند، نه تنها عدم مذاکره ی با آمریکا که معارضه با آن کشور و شکست دولت آمریکا در جهان و منطقه بوده است. ایشان در یکی از سخنرانی هایشان گفتند که در دولت های قبلی هم آمریکا چندین بار می خواسته به ایران حمله ی نظامی کند. سیاست هسته ای جمهوری اسلامی هم توسط مقام معظم رهبری تعیین و مدیریت شده است. بنده از روزی که به ریاست جمهوری انتخاب شدم، در خدمت دستورات و سیاست های ایشان بودم. در سال ۱۳۸۴ گفتم:”برای این آمده‌ایم که تیرها به ما اصابت کند نه به آقا و از این به بعد نخواهیم گذاشت که تیرها به آقا بخورند“. یادتان نرفته است که در ۲۲/۸/۱۳۸۶ گفتم:

“خیلی‌ها می‌خواستند القاء کنند که میان رئیس‌جمهور و رهبری در موضوع هسته‌ای اختلاف نظر است و در این زمینه خیلی طرح‌ها را اجرا کردند اما وقتی ما در کنار ایشان می‌نشستیم و به طرح‌های آنها نگاه می‌کردیم فقط به نادانی‌شان می‌خندیدیم”[۷].

اما به خاطر سیاست های کلی نظام- تعیین شده توسط رهبری- اسرائیل و آمریکا اجماعی جهانی علیه ایران شکل دادند و با تحریم های اقتصادی همه ی راه ها را به روی ما بسته اند. رهبری همیشه گفته اند که تحریم ها از ابتدای انقلاب بوده، تشدید هم شده، اما “دشمنان هی مسأله ی تحریم را بزرگ می کنند”. مطابق فرمان ایشان باید تحریم ها را بی اثر جلوه می دادیم، من هم همین کار را می کردم، چون ایشان می خواست که چنین قلمداد کنم. شما می گوئید چه باید می کردم؟ آیا باید می گفتم ما را تحریم نکنید، چون تحریم های اقتصادی پدر ملت و دولت را در می آورد؟

من شبانه روز در خدمت سیاست ها و دستورات ایشان بودم. به همین دلیل در مراسم هفدهمین سالگرد درگذشت امام خمینی(۱۴/۳/۱۳۸۵) به مردم گفتند:”امروز دولت ما یکى از محبوب‏ترین دولت‏ها بعد از مشروطه تا امروز است؛ در طول این صد سال”،در نمازجمعه ی ۲۹/۳/۸۸ ضمن توضیح اختلافات سیاسی و فرهنگی من و هاشمی رفسنجانی فرمودند: “نظر آقای رئیس جمهور به نظر بنده نزدیکتر است“،در ۲/۶/۸۷ هم مخالفان مرا گروهی “مغرض”، “کم اطلاع” به شمار آوردند که در حال “تهاجم”، “پنجه زدن” و “لجن پراکنی” هستند، و به اعضای جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم هم فرمودند که وقتی اعضای این دولت به خارج می روند و گفت و گو می کنند من اصلاً نگران نمی شوم، در حالی که در دولت هاشمی و خاتمی واقعاً نگران می شدم که با خارجی ها زد و بند نکنند. نطق های خارجی مرا از قبل ایشان می دیدند، همان طور که نطق های هاشمی رفسنجانی و خاتمی را می دیدند. همان گونه که نطق ایشان در سازمان ملل و غیر متعهدها را امام راحل قبلا دیده بودند.

مسئولیت اجرایی کشور به دست من بود و دیدم که چگونه دارند ما را منزوی و محاصره می کنند. خطای بزرگ من تبعیت محض از سیاست های رهبری در این زمینه ها بود. من همان مواضعی را تکرار می کردم، که رهبری دیکته می کرد. در عمل فهمیدم که این سیاست ها و مواضع نادرست است و باید تغییر کند. به همین دلیل از مذاکره و ارتباط با آمریکا حرف زدم. از دوستی با کشورهای خلیج فارس دفاع کردم، به عربستان سعودی و کویت رفتم و گفتم نباید همه را به دشمن خودمان تبدیل کنیم.

گفتم ما در وضعیت خوبی قرار نداریم و کسری بودجه ی زیادی داریم. اگر همه ی شما از همه ی جزئیات خبر نداشته باشید،رئیس مجلس که خبر دارد. شما بگوئید چرا آقای احمد توکلی از برقراری مجدد سیستم کوپنی دفاع می کند[۸]؟ چرا آقای اسدالله عسگراولادی می گوید باید به گونه ای عمل کنیم که با درآمد ارزی ۳۰ میلیارد دلاری نفتی کشور را اداره کنیم[۹]؟ چون می خواهند به همان سیاست های رهبری درباره ی آمریکا، اسرائیل و هسته ای ادامه دهند و آگاهند که این سیاست ها چه نتایجی دارد.

اما اگر دولت های غربی کاری کردند که هیچ درآمد ارزی نداشته باشیم چه؟ می گویند مالیات بگیریم. تحقیقات و تجربه نشان می دهد که درآمدهای مالیاتی در ایران رابطه ی معناداری با درآمدهای نفتی دارد. افزایش مالیات در کشور ما تا حدود زیادی به درآمدهای نفتی وابسته است و با کاهش درآمدهای ارزی، مالیات هم کاهش پیدا می کند. درآمدهای دولت طی هفت سال گذشته به قرار زیر بوده است: الف- درآمدهای نفتی: ۵۳۱ میلیارد دلار. ب- صادرات غیر نفتی: ۱۶۶ میلیارد دلار. ج- درآمد مالیاتی ۱۵۷ هزار میلیارد تومان. اگر به سیاست های رهبری ادامه دهیم، آنان محاصره را تنگ تر کرده و حتی دارو را هم از ما دریغ خواهند کرد.

چرا رئیس بنیاد بیماری های خاص(فاطمه هاشمی رفسنجانی) [۱۰] و رییس سازمان نظام پزشکی(سید شهاب الدین صدر) درباره ی تحریم دارو به دبیرکل سازمان ملل نامه ی اعتراضی نوشته اند[۱۱]؟ این ها که مدافع دولت نیستند؟ اتفاقاً فاطمه ی هاشمی رفسنجانی گفته است این دولت باید برکنار شود و انتخابات زودرس برگزار گردد[۱۲].

سوم- پاسخ تهاجمی: مخالفان به لحن من ایراد گرفته و به عنوان مثال این سخنان را علم می کنند: “بابا جون، آبو بریز همون جات که می سوزه ، چرا آبو یک جای دیگه می ریزی؟”، “شما الان نمی تونید آب بینی خودتونو بالا بکشید”، “بابا اون ممه رو لولو برد”،”شب عید است، می خواهیم با هم صفا کنیم” ،”ما می‌گوییم به دخترها و پسرها اینقدر گیر سه پیچ ندهید”،”آنقدر قطعنامه صادر کنین تا قطعنامه دونتون پاره بشه”،”بی ادبانه واژه ی تنبیه به کار می برند. می گن ما می خواهیم تنبیه کنیم. شما- عذر می خوام- چی چی هستید؟ چی کی هستید؟”.

خاطرتان هست که وقتی در دوره ی اول ریاست جمهوری بنده  اصلاح طلبان به این زبان ایراد می گرفتند و مدعی بودند که این لحن موجب تصویب قطعنامه علیه ایران می شود، مقام معظم رهبری در سخنرانی ۱۲/۱۰/۱۳۸۶ در پاسخ آنها گفتند:

“فرض کنید حالا رئیس جمهور تعبیر تندى می کند، ناگهان آقایانِ به اصطلاح عقلا می گویند این تعبیر تند بود؛ این دشمنى آمریکائى‌ها را جلب می کند. نه آقا! دشمنى آمریکائى‌ها تابع این الفاظ و تعبیرات نیست. دشمنى، دشمنىِ اصولى است. این دشمنى در زمانهاى مختلف بوده. از اول انقلاب تا حالا دشمنى بوده، بحث خطر حمله‌ى نظامى، حداقل در طول هجده سال اخیر، یعنى از بعد از پایان جنگ تحمیلىِ هشت ساله تا امروز، همیشه این خطر وجود داشته؛ یعنى همیشه ملت ایران تهدید می شده، که ممکن است اینها حمله‌ى نظامى بکنند؛ مال امروز نیست. آن چیزى که می تواند خطر دشمن را ضعیف کند، نمایش قدرت شماست، نه نمایش ضعف شما. نمایش ضعف شما دشمن را تشجیع می کند. آن چیزى که ممکن است جلوى خودسرى و خودکامگى دشمن را بگیرد، این است که احساس کند شما قدرتمندید. اگر احساس کند ضعیفید، بدون مانع، هر کارى که بخواهد بکند، می کند”[۱۳].

رهبری در این سخنرانی به طور علنی زبان مرا تأیید کردند،چون این زبان در خدمت اهداف و سیاست های ایشان بود. آیا شما از پشت پرده ی میان ما خبر داشتید؟ “بگم؟ بگم؟ بگم؟ “.

الان هم به شما می گویم: احمدی نژاد دیگر  قبول نمی کند که سیاست های رهبری را اجرا کند و همه ی فجایع آن به پایش نوشته شود. اگر واقعاً از وضعیت اقتصادی و بالا رفتن قیمت ارز ناراحت هستید،یقه ی رهبری را بگیرید، نه مجری اوامر رهبری را. سیاست های رهبری باید تغییر کند. ایشان به گونه ای حرکت کرده و کشور را به موقعیت خطرناکی رسانده اند که راه پس و پیش برای خودشان باقی نگذاشته اند. اگر مسائل ایران و دولت های غربی ناشی از سیاست های من است، می گویم این سیاست ها باید تغییر کنند. اما شما که ادعا می کنید نماینده مردم هستید، مرا به سازش کاری با آمریکا متهم می سازید.

هر روز تحریم های شدیدتری علیه ایران وضع می کنند تا ما را نابود کنند، بعد شما این دولت خدمتکار “نوکر مردم” را که آن همه کار کرده، به سوء مدیریتو بی کفایتی متهم می سازید؟ برخی دشمنانه از “افتضاحات اقتصادی احمدی نژاد” حرف زده اند، کدام افتضاح اقتصادی؟ من قبلاً هم گفته ام:”این دولت پاک ترین دولت در طول تاریخ است“[۱۴] و در همه ی شاخص های توسعه سطح ایران را بالا برده است. در سال ۱۳۸۷ گفتم: “امروز جزء ۱۷اقتصاد اول دنیا هستیم“[۱۵] دو سال بعد هم گفتم: “به فضل الهی ایران با اجرای یکی دو برنامه ی ۵ ساله ی دیگر جزو ۵ قدرت اقتصادی جهانخواهد بود”، اما دشمنان به خاطر سیاست هسته ای و معارضه جویانه ی رهبری دارند مانع ایجاد می کنند.

نمی شود یک زمامدار دارای “قدرت مطلقه” و “مادام العمر” سیاست هایش را پیش برد، اما به وقت پاسخگویی، دیگران را قربانی سازد. باید اعتراف کنم که ادعای ارتباط مستقیم با امام زمان، معنایی جز نفی ولایت فقیه ندارد. مگر همه ی شما آرایم را انحرافی نخواندید و مرا و همکارانم را به ارتباط با اجنه متهم نساختید؟ جنگ اقتصادی غرب علیه ایران و سیاست منزوی کردن ما کار جن گیران نبود، حاصل سیاست های ولی فقیه بود. فرض کنید از  همین ساعت به بعد ریاست قوه ی مجریه به فرد دیگری سپرده شود، آیا وضعیت عادی و کشور بهشت خواهد شد؟ تا وقتی ولایت فقیه وجود دارد، تا وقتی همه ی قوا و نهادهای نظام بله قربان گوی او هستند، نه تنها بهبودی حاصل نخواهد شد، بلکه وضعیت کشور روز به روز بدتر و بدتر خواهد شد.

به من نگاه کنید. از وقتی خواستم از اختیارات قانونی ام استفاده کنم، یعنی خودم برای خودم معاون اول بگذارم، وزیر اطلاعاتم را خودم تعیین کنم، نه رهبری ، به گروه انحرافی تبدیل شدم . مداح رهبری- حاج منصور ارضی – مرا  ”یهودی صفت” خواند، فیلسوف رهبری- آقای مصباح یزدی- دولت مرا “دولت فراماسونری” خواند که “سید محمد علی باب” دیگری می سازم[۱۶]. آقای رئیسی- معاون اول قوه ی قضائیه- گفته: “دشمنان در تلاش هستند تا مسؤول و عامل ایجاد مشکلات موجود در کشور را ولی فقیه معرفی کنند”[۱۷]. چی شد؟ فقط خیرات و خوبی مال اونه که دارای “قدرت مطلقه” است و شرور و بدی ها مال منه؟ یعنی:

ولایت فقیه به ذات خود ندارد هیچ عیب/ هر عیب که هست از بی کفایتی احمدی نژاد است؟

اگر خواهان بهبود زندگی مردم و نجات کشور هستید، از حقوق مردم که در قانون اساسی آمده صیانت کنید، انتخاباتی آزاد و رقابتی و منصفانه برگزار کنید تا رئیس جمهوری دارای پایگاه وسیع اجتماعی انتخاب شود و قدرتمندانه گفت و گوی با دولت های غربی را پیش برد. رئیس جمهور مطلوب رهبری، صرفاً مجری اوامر ایشان خواهد بود. به همین دلیل من در سخنرانی ۱۸/۸/۹۱ راه حل خودم را ارائه کرده و گفتم:

“امروز دموکراسی به عنوان آخرین دستآورد بشر، تنها شیوه ی شناخته شده‌ای است که می‌تواند راهی به سوی استقرار زمامداری صالح محسوب گردد. دموکراسی آن قدر جاذبه دارد که بسیاری آن را قله ی دستآوردهای بشر معرفی می ‌نمایند. دموکراسی امیدهای فراوانی را برانگیخته است و مبارزات گسترده‌ای صرف تبیین و استقرار آن در جای جای جهان شده و می ‌شود…تحقق اهداف متعالی مذکور میسور نخواهد بود مگر آن که حاکم خود پاک، عادل و آزاد باشد و جز عشق به مردم و ایمان به وظایف و تکالیف پذیرفته شده، انگیزه ی دیگری برای قبول مسئولیت نداشته باشد. چنین حاکمی قطعاً نباید به غیر از قاطبه ی مردم به جایی متعهد باشد…در شیوه‌های زمامداری تجدید نظر شود و سطح و نقش مردم در اداره ی جوامع به بالاترین سطح ممکن ارتقاء‌یابد به گونه‌ای که مردم در همه ی امور اجتماعی نقش و مسئولیت فعال و مستمر به عهده گیرند”[۱۸].

با توجه به این که پاسخ های شما به مدافعاتم را پیشاپیش نامربوط می دانم، مجلس را ترک می کنم تا شما با جدل های بیهوده خوش باشید. قبلاً به شما نمایندگان گفتم:”با کسی که می گوید من نوکر مردم هستم، ور نروید“[۱۹]. یک عده ای :”قیافه ی روشنفکری می گیرند، به اندازه ی یک بزغاله هم از دنیا فهم و شعور ندارند”[۲۰]. سئوال می کنید، “اون که اصلاً عددی نیست، گنده تر از اون هم عددی نیستند“. یک چیز را مطلقا فراموش نکنید: من با ساز و کار این نظام کاملاً آشنا هستم. خودم این کاره بوده ام و می دانم فرایندهای بی حیثیت کردن و حذف چگونه از بالا شکل می گیرد.

حاشیه ای بر پاسخ احمدی نژاد به پرسش نمایندگان مجلس:

آن چه گذشت نوعی طنز تلخ در باره ی وضعیت بن بست گونه ی نظام جمهوری اسلامی و سازو کارهای آن است. تداوم روش ها و سازوکارهای مالوف رهبری، مشکلات رژیم سیاسی، مردم ایران و کشور را به طور کلی حل نخواهد کرد. رهبری اگر به سرنوشت مردم ایران علاقه ای دارد و خواهان جلوگیری از تقلیل قدرت ملی ایران و فروپاشی اجتماعی در کشور است، باید این سازوکارها را تغییر دهد و با مراجعه به مردم ایران و همه ی نخبگان ایران دوست و پایبند به منافع ملی کشور سازوکارهای دموکراتیک در قانون گذاری و تدوین و اجرای سیاست های اقتصادی و سیاست خارجی را جایگزین وضع فعلی کند. آوردن احمدی نژادی دیگر که تابع محض رهبری باشد، چاره ی بیچارگی ولی فقیه و نظام سلطانی فقیه سالار نیست. احمدی نژاد استثنایی بر قاعده نیست،احمدی نژاد برآیند طبیعی نظام خودکامه ی فقیه سالار است. او رویه ی دیگری از جمهوری اسلامی است.

این تصور که با رفتن علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد، و آمدن آیت الله منتظری و مهندس میرحسین موسوی مشکل حل خواهد شد، گمان باطلی است. مشکل ساختاری است. مسأله، مسأله ی نظامی است با سازوکارهای خاص و پیامدهای بحران زا و خطرناک. خامنه ای به دنبال مقاومت و صبر و انتظار است تا فرجی حاصل شود و در اثر معجزه ای بزرگ، از این “پیچ تاریخی” بگذرد.

اما دولت های غربی هم صبورند. آنان که تحریم های فلج کننده را طراحی کرده اند نیز گفته اند، باید صبور بود. به باور آنان، این یک نظامی است که بذرهای نابودی خودش را در دل خودش دارد. باید صبر کرد تا به بار بنشیند، و از درون فروپاشد. تحریم ها دقیقا به همین علت طراحی شده اند که سیاست منزوی سازی آن بذر ها ی ویرانگر (فقدان حاکمیت قانون، عدم پایبندی به رای اکثریت، اتکا به عقل مریدان غیرشایسته و نادیده گرفتن عقل جمعی و یکه سالاری و فقدان شفافیت در سیاست گذاری) را زودتر بارور کند.تحریم ها سرعت موتور ویرانگر استبداد را بیشتر می کنند. سیاست “منزوی سازی (containment)+تحریم” همه جا یک نتیجه داشته است: اضمحلال اجتماعی و تغییر رژیم. زمان را می توان به تاخیر انداخت اما از این فرجام تلخ گریزی نیست.

در اثر ادامه ی سیاست های رهبری و ادامه ی همین سازوکارهای سه دهه ی گذشته که همیشه هر که بر دستگاه های امنیتی و نظامی مسلط بوده مخالف خود را حذف کرده است، ده ها میلیون تن دیگر به زیر خط فقر خواهند رفت، همبستگی اجتماعی ویران خواهد شد، اضمحلال اجتماعی صورت خواهد گرفت،مسأله ی اصلی، دست و پنجه نرم کردن با مرگ خواهد بود. پس از آن، حتی اگر دگرگونی صورت بگیرد، در آوردن ده ها میلیون تن از زیر خط فقر چند دهه طول خواهد کشید؟ چگونه می توان دوباره “اعتماد” سازی کرد و “همبستگی اجتماعی” پدید آورد؟ شاید بتوان در برابر “بسط هژمونی آمریکا و بلوک غرب” و “یک بام و دو هوایی” آنان در کوتاه مدت ایستادگی کرد. تحریم ها دقیقا برای متوسل شدن رهبری به تئوری “صبر تا پیدا شدن فرج” وضع شده اند. هدف همین پروسه ی ویرانگری تدریجی است و رهبری می اندیشد که تا وقتی به هدف خود (اسقاط قهری و لحظه ای نظام) نرسیده اند، ایشان پیروز شده است. اما به چه قیمت؟ به بهای نابودی یک جامعه، به قیمت این که دیگر یک کشور، کشور نخواهد شد.

پاورقی: 

۷- کیهان، ۲۲/۸/۱۳۸۶٫