دفاع اصلاح‌طلبانه از ایران و براندازی دومرحله‌ای
حمیدرضا جلایی‌پور

ایران ملتی قدیمی است، حتی قدیمی‌تر از ملت-دولت‌های پیشقراول دوران مدرن مثل ملت فرانسه. ایران مساوی جمهوری اسلامی نیست. ولی در شرایط فعلی، ج‌ا مهمترین نهاد حافظ ایران در «جهان و منطقه خاورمیانه لغزنده» فعلی است
.


همین ج‌ا با جامعه‌ای روبه‌روست که در چهار دهه گذشته دستاوردش در زمینه توسعه اقتصادی، سیاسی، پایدار و عادلانه قابل‌دفاع نیست و متاسفانه جامعه به «بالایی‌ها» و وصل به فرصت‌ها و «پایینی‌ها» و گرفتار در زندگی روزمره تقسیم شدند
.


روشن است اگر ج‌ا در بلندمدت در حکمرانی‌اش قادر به حل تمشیت امنیت و معیشت ایران (یا همان توسعه عادلانه) نشود، ملت ایران به‌ مخاطره می‌افتد. لذا ج‌ا قطعا به تعمیر و اصلاح نیاز دارد
.
اما برای تعمیر و اصلاح لازم نیست حکومت را متوقف و سرنگون کرد (حتی اگر ممکن باشد که نیست) بلکه این حکومت را شایسته است در «حین حرکت و حکمرانی» اصلاح و تعمیر کرد
.

جمهوری اسلامی مساوی «دولت موازی» و «دولت پنهان» هم نیست
.
اینکه اصلاح‌طلبان در حکومت نیستند، به معنای این نیست که «اصلاحات» در ایران و ج‌ا متوقف شده و یا می‌شود. ایران و ج‌ا بدون «اصلاح‌طلبان شناخته‌شده در کرسی‌های حکومتی» هم به بقای خود ادامه می‌دهد
.
ج‌ا ایران در سلطه کامل «تندروها» نیست؛ ولی ج‌ا در دو دهه گذشته به میزانی که اصلاح‌طلبان را از حوزه رسمی سیاست حذف کرده، از کارایی و مشروعیت‌اش هم کم شده است
.
اصلاح‌طلبان نباید انتظار داشته باشند که حکومت به این موضوع اقرار کند. متاسفانه ج‌ا اهل «اقرار» نیست؛ ضمن اینکه کثیری از ایرانیان هم اهل اقرار نیستند، معمولا ما بیشتر طلبکار هستیم و کمتر خود را مسئول می‌دانیم
.

تامین اهداف غیر‌واقع‌گرایانه گام دوم (که بر اساس وفاق عمومی میان حاکمیت و نخبگان واقعی برآمده از جامعه مدنی تنظیم نشده) از سوی ج‌ا دست‌نیافتنی است
.

روحانیت در ایران ریشه‌دار و از جامعه ایران نازدونی است و هم‌اکنون هم روحانیت یکی از عناصر جامعه مدنی در ایران است. اما اتفاق مهم این است که در جمهوری اسلامی روحانیت بر حکومت ایران «سیادت» پیدا کرده؛ ولی کارایی و دربرگیرندگی ج‌ا را از حکمرانی ایران گرفته است
.
تنها راه ممکن و قابل دفاع سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبان در «زمینه» فعلی ایران همان سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبانه و در چارچوب ج‌ا است. البته این سیاست‌ورزی در جامعه موبایلی ایران «فحش‌خور» فراوان دارد و حتی به میرحسین، مهدی محمودیان و شرف اهل قلم، احمد زیدآبادی، هم رحم نمی‌کنند
.

سرنگونی‌طلبان ج‌ا چند سالی است مشغول اجرای طرح دو مرحله‌ای هستند و با آمدن ترامپ مقداری هم خیز برداشتند
.
گام اولشان زدن بخش‌های مشروعیت‌ساز ج‌ا مثل جریان اصلاح‌جویان و میانه‌روها در افکار عمومی داخل و خارج ایران است. گام دوم، در بزنگاه‌هایی زدن ارکان سخت‌افزاری ج‌ا است
.
با این همه، در عالم واقع و به دور از فضای برساخته تبلیغاتی، همه توان این نیروی برانداز، «دردسر‌سازی» برای ایران و ج‌ا است، نه بیشتر. سرنگونی‌طلبان نیرویی برای تقویت سازوکارهای دموکراسی در ایران نیستند
.

اصلاح‌طلبان دلسوز هرچه زودتر باید تکلیف خود را با این ناسزا شنیدن‌ها روشن کنند. با اتخاد مواضع سیاسی به‌ظاهر رادیکال این ناسزاگویی در جامعه موبایلی درمان نمی‌شود و همچنین، با مواضع رادیکال سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان ترمیم نمی‌شود؛ بلکه با سیاست‌ورزی مستمر، عدالت‌جوتر و کاراتر ترمیم می‌شود
.
شاخص‌های کلان اقتصادی و اجتماعی نشان می‌دهد اصلاح‌طلبان ایران را در دوره
۱۳۷۶-۱۳۸۴ قابل دفاع اداره کردند. اصلاح‌طلبان نباید مانند عاملان شرمنده (و ترسان از ناسزا) وارد سیاست‌ورزی بشوند.

اصلاح‌جویان بدون شرمندگی باید بگویند حرفشان (و بسته خروجشان) برای اداره کشور در انتخابات
۱۴۰۰ چیست و از نزدیک‌ترین کاندیداها به این حرف‌ها دفاع کنند. خط مشی اصلاح‌طلبان را واقعیت‌های ایران و توانایی واقعی آن‌ها باید تعیین کند؛ نه ناسزاگویی در فضای روانی جامعه موبایلی.

س پیوندی
دوستان عزیز همراه پیام مقاله عبدی کلانتری در نقد ایرانشهری جواد طباطبایی. مشکل طباطبایی مانند ارامش دوستدار تلاش برای پیدا کردن کلید فهم تاریخ ایران با یک یا دو مفهوم است. ساده کردن پیچیدگی های تاریخ و تناقض های پرشمار در تحلیل نتیجه ناگزیر این تلاش ناممکن است. تاریخ های بدون سوژه (انسان) وو انسان هایی که عوض نمی شوند و مانند مفاهیم یا عکسی درقاب محکوم به داشتن یک هویت هستند
.  به همین خاطر هم بجای بحث سنجشگرانه و سازنده این دو نفر به دیگران می تازند و همیشه مریدانی هم دارند که همین ادبیات را بازتولید می کنند.

مقاله جلالی پور بسیار تعجب برانگیز است. گویا پرده ای مانع از دیدن خشم عمیق و نومیدی عمومی در فقدان افق های تغییر در جامعه می شود. مسئله بر سر وجود نیرویی که قادر به کنار زدن حکومت نیست، مسئله بر سر خود حکومت است و ظرفیت های واقعی آن. همین داستان اعدام نوید افکاری را به عنوان آخرین رویارویی "ناسزاگویی موبایلی" با حکومت را نگاه کنیم. زمانی حجاریان اصلاح طلبی را فشار از پائین و چانه زنی از بالا تعریف می کرد. 24 سال از این تجربه می گذرد و بخش اقتدار گرا، نظامی حکومت و دزدان حکومتی قوی تر، زیرک تر و بی پرواتر شده اند و اصلاح طلبان هم با همه تلاش ها نتواسته اند چیز مهمی را عوض کنند و بخش های رادیکال تر آنها بهای سنگینی هم پرداخت کرده اند. جلالی پور درباره این موضوعات ساکت است و خشم و نومیدی فراگیر امروز را با گروه براندازی که از سوی امریکا حمایت می شود و بیا به امریکا چشم دوخته یکی می گیرد
...

حمید
آقای پیوندی عزیز
بنظر من جلایی پور در مقاله اش "خشم عمیق و نومیدی عمومی در فقدان افق های تغییر در جامعه
"  را می بیند. کما اینکه میگوید: " اگر جمهوری اسلامی (با تعبیری که او از نیروهای تشکیل دهنده ج ا میدهد) در بلندمدت در حکمرانی اش قادر به حل تمشیت امنیت و معیشت ایران یا همان توسعه عادلانه نشود، ملت ایران به مخاطره می افتد."
ولی سوالی که او بی پاسخ میگذارد اینست که با سازوکارهای موجود در حکومت،  افرادی که در انتخابات
۱۴۰۰ اجازه کاندیدا شدن و شرکت در انتخابات دارند چگونه میتوانند پتانسیل حل مسائل جامعه را داشته باشند و دارای یک "بسته خروجی" از بحران کنونی باشند.
تا چه رسد به آنکه بتوان از "نزدیک ترین کاندیداها
"  به راه حل اصلاح طلبان دفاع کرد.
بنظر من میتوان گفت که موسوی یا کروبی تنها افراد و جریانی هستند که دارای چنین پتانسیلی می باشند که آنهم اگر موضوع حصر حل شود خودش گام بزرگی است. اجازه کاندیدا شدن آنها پیش کش آقایان  حکومتی
.

حمید

س پیوندی
|سلام و سپاس برای پاسخ. آیا واقعا فکر می کنید اگر حصر برداشته شود چیزی حل خواهد شد ؟ من هم آرزو می کنم چنین تصمیمی گرفته شود ولی بخاطر رنجی که به این سه نفر تحمیل شده است و امیدی به باز شدن افق ندارم. اما اینکه جلالی پور به خشم و بی اعتمادی مردم توجه دارد آنچه که ایشان نوشته این است : "بلندمدت در حکمرانی اش قادر به حل تمشیت امنیت و معیشت ایران یا همان توسعه عادلانه نشود، ملت ایران به مخاطره می افتد." ایشان حرف بلند مدت را می زند و در زبان سیاسی بلند مدت به بیش از 15 و 20 سال می گویند. آنچه برای من بیشتر نومید کننده بود تقلیل این خشم و بی اعتمادی و اضطراب روزه مره ای که مردم در سویه های گوناگون زندگی خود تجربه می کنند به ناسزا گویی موبایلی است. ایشان فراموش کردند جنبش سبز هم با تلفن موبایل توانست پیام خود را در داخل و خارج کشور به این گستردگی انتشار دهد. من با شما موافقم که صحبت کردن از سال 1400 بدون دورنمای واقعی تغییر معنا ندارد و من فراتر می روم و می گویم حقه بازی و بی اخلاقی کامل سیاسی است بویژه اگر برای داغ کردن تنوری باشد که باید از صندوق های آن یک جوان "انقلابی" مورد قبول "آقا" و سرداران نظامی باشد بیرون آید. بحث امروز بجای شرکت در انتخابات 1400 باید دورنماهای ممکن و نوع مشارکت سیاسی باشد
.

حمید
ممنون از جواب شما
.
من با شما در مورد اینکه "بحث امروز شرکت در انتخابات
۱۴۰۰ نیست بلکه دورنماهای ممکن و نوع مشارکت سیاسی" است کاملا هم نظرم.
به همین دلیل هم صحبت از (بنظر خودم) تنها پتانسیل موجود در جمهوری اسلامی یعنی موسوی، کروبی و رهنورد میکنم
.
بله من فکر میکنم برداشته شدن حصر به معنای باز شدن افقی در جامعه است
.
آنها در هر فرصتی نشان داده اند که مشکل شان تنها رفع حصر و آزادیشان نیست. بلکه درد مردم و جامعه را دارند
. 
برای من همچنین روشن است که رفع حصر فقط در صورت فشار از طرف جامعه و ناگزیر شدن حاکمیت به این راه حل، دست یافتنی است و نه جور دیگری. که این خود به معنای حضور آنان در صحنه سیاسی و پیدا شدن دورنمایی برای بیرون رفتن جامعه از بحران کنونی است
.
در مورد جلایی پور و "حقه بازی و بی اخلاقی" برای گرم کردن تنور انتخابات
۱۴۰۰ با توجه به شناختی که از او دارم، شخصا کمی محتاط هستم. ولی این سوالی است که تنها جلایی پور در خلوت خود به آن میتواند پاسخ دهد و من در دل او و در مقام پاسخگویی به آن نیستم. البته بهیچوجه هم قصد دفاع از او را ندارم.
با احترام – حمید

س پیوندی
من گفتم  صحبت کردن از انتخابات 1400 (شرکت) بدون دورنمای واقعی تغییر حقه بازی و بی اخلاقی است چرا که باید گفت چه چیزی بطور واقعی قابل اصلاح است. اگر جلالی پور این را توضیح ندهد باید  بگوید پس شرکت در انتخابات به چه دردی می خورد. به نظر من ما باید با اصلاح طلبان گفتگوی جدی انتقادی داشته باشیم. چگونه است که آقای جلالی پور می تواند افکار عمومی را تحقیر کند ولی نگوید چرا ایران در این بن بست است و چه کسی مسئول آن است. چیزی که همه در ایران می دانند و حتا علی مطهری هم با صراحت می گوید و به خامنه ای نامه انتقادی علنی می نویسد پنهان می شود و  در مقابل از رابطه مردم و روحانیت صحبت می شود. در سایه قرار دادن حکومت در سایه و سکوت در برابر کسانی که قدرت واقعی را در دست دارند چه معنایی دارد ؟ شاید زمان آن است که چیزهایی را با صراحت بیشتر گفت
.  برخی سیاستمداران دچار نوعی اسکیزوفرنی (دوشخصیتی) سیاسی شده اند یعنی مجبورند بخاطر فشار امنیتی و از ترس حذف شدن چیزهایی را که می دانند و همه هم می دانند را نگویند و یا در حاشیه بگذارند و این کار را آنقدر تکرار کرده اند که خودشان هم دیگر متوجه این تناقض ها نمی شوند.

حمید
بله حق با شما است. دوباره که متن شما را خواندم متوجه اشتباه برداشت خودم از نوشته شما شدم
.
در مورد گفتگوی جدی انتقادی با اصلاح طلبان و نوشته هایی همچون این مقاله جلایی پور کاملا با شما هم نظرم
.
ممنون از تبادل نظرتان. برای من بسیار دلنشین و همچنین آموزنده بود
.
اگر به موضوع "پتانسیل و امکان آلترناتیو شدن سه نفر در حصر و ضرورت توجه اپوزیسیون به آن" هم بپردازید و  نظرتان را در اینمورد کمی باز کنید، خوشحال می شوم
.

س پیوندی
رفروم در ايران بدون همرايى و يا حداقل تحمل حكومت (قدرت سخت
)  ممكن نيست. جريان اصلاح طلب اكنون توان هيچ تاثيرگذارى در سياست هاى جارى را ندارد وبه اميد گشايش و روزنه اى از طرف حكومت است. ولى حكومت نيازى به تقسيم قدرت نمى بيند. بر عكس به يكدست كردن حكومت با ارتجايي ترين نيروهاى خود مشغول است. به نظر مى ايد افكار عمومى در سياستگزارى حاكمان ايران موضوعيت ندارد.
از طرفى ديگر اميد جامعه به اصلاع ساختار فعلى با توجه به رفتار ان تاكنون فوقالعاده تحليل رفته است. همه نشانه ها متاسفانه به جهت فروپاشى است
.
مگر اينكه حكومت در سياست خود بازبينى كند؟