با سلام به همه دوستان

مقاله دوستان بیژن حکمت و امیر گنج بخش حاوی نکات جالب و قابل بحثی است که در زیر به اختصار به آنها اشاره می کنم. نقل قول از مقاله این دوستان، همه جا به رنگ آبی است.

 

1. در مقاله آمده است: انتخابات آزاد .....یکی از اشکال گذر از استبداد به دمکراسی نیز هست و در معنای دوم است که می توان از استراتژی انتخابات آزاد سخن گفت.

انتخابات آزاد یکی از اشکال برجسته گذر به دمکراسی در سه دهه اخیر بوده و تفاوت اساسی آن با انقلاب و فروپاشی، شرکت دستکم بخشی از حکومت در روند گذر است. شرط لازم گذر مسالمت آمیز به دمکراسی، تمکین حکومت استبدادی و هدف راهبرد انتخابات آزاد واداشتن آن به چنین تمکینی است.

در مقاله توضیح بیشتری در مورد این شکل گذر به دمکراسی داده نشده است. حداقل نام بردن از چند نمونه از این کشورها که در سی ساله اخیر به دمکراسی رسیده اند می توانست به درک منظور دوستان کمک بیشتری بکند. تنها راهنمائی، قرار دادن این استراتژی در مقابل راه های انقلابی و فروپاشی است.

حدود 21 سال قبل انتخابات آزاد بعنوان شکلی از گذار به دمکراسی از سوی جمهوری خواهان ملی و نهضت ملی شاهپور بختیار مطرح شد. و بحثهای داغی را میان موافقان و مخالفان برانگیخت. چکیده گفتار طرفداران انتخابات آزاد آن دوره را می توان در دو بند خلاصه کرد. 1) برای تغییر رژیم در ایران دو راه بیشتر موجود نیست. یا انقلاب، که اجباراً به دیکتاتوری می انجامد. یا انتخابات آزاد که گذار مسالمت آمیز به دمکراسی است. 2) با از میان رفتن اتحاد شوروی و بلوک شرق، دورانی که رژیمهای اقتدار گرا میتوانستند با استفاده از تضادهای جنگ سرد به حیات خود خاتمه دهند سپری شده است. و رژیم ایران هم دیر یا زود به انتخابات آزاد تن خواهد داد.

در این دو حکم که پایه تمامی استدلالهای طرفداران انتخابات آزاد بود چند اشتباه جدی وجود داشت. اول: تمام انقلابات لزوماً به دیکتاتوری نمی انجامد. یکی دو سال قبل از همین بحثها فیلیپین با انقلاب به دمکراسی رسیده بود. و انقلاب رمانی هم در همان دوران اتفاق افتاده بود. دوم: گذار به دمکراسی فقط به انقلاب و مسالمت خلاصه نمی شود و طیفی از حالتهای بینابینی را هم دربر می گیرد. سوم: انتخابات آزاد نامیدن گذار مسالمت آمیز، (که من نمی دانم ابتکار چه کسی بوده) نام گذاری اشتباه و غیر رایج در طبقه بندی اشکال گذار به دمکراسی است. اشتباه به این دلیل که از هر طریقی که تحول دمکراتیک صورت بگیرد انتخابات آزاد هم وجود دارد. در رمانی رژیم جائوشسکو با انقلاب سرنگون شد اما اولین وظیفه دولت موقت برگزاری انتخابات آزاد بود. در عراق حکومت صدام حسین با حمله نیروهای امریکائی سرنگون شد اما از اولین اقدامات فرمانداری نظامی آمریکا برگزاری انتخابات آزاد برای مجلس موسسان بود. در نتیجه انتخابات آزاد هیج راه ویژه ای را نشان نمی دهد چون تمام راه ها به انتخابات آزاد ختم می شوند. اگر ما بگوئیم طرفدار گذار مسالمت آمیز هستیم راه های انقلابی یا اشغال خارجی را حذف کرده ایم، اما اگر بگوئیم طرفدار انتخابات آزاد هستیم حتی این محدودیت را هم بوجود نیاورده ایم. چهارم: پایان جنگ سرد همان موقع، بسیاری از کشورها را وادار به پذیرش دمکراسی کرده بود اما گذشت 21 سال نشان داده که بسیاری از کشورهای اقتدارگرا هم توانستند خود را حفظ کنند.

2. در کشورهای اقتدارگرا انتخابات آزاد یکی از مطالبات مهم اپوزیسیون دمکرات است. اما مطالبه فی النفسه امری پاسیو است. پس از مطرح شدن خواسته، این طرف مقابل است که باید آنرا برآورده کند. اما میتوان در کنار مطالبه اقداماتی هم برای قبولاندن آن آنجام دارد. این اقدامات هستند که استراتژی یا بخشی از آن را می سازند، و نه خود مطالبه. کسی که بی گناه به زندان افتاده می تواند در تلاش برای آزادی دست به اعتصاب غذا بزند. اینجا نمی توانیم بگوئیم استراتژی او آزادی از زندان است. آزادی از زندان هدف اوست و اعتصاب غذا - اگر بتوان گفت- استراتژی اوست. دوستان نوشته اند: هدف راهبرد انتخابات آزاد واداشتن آن به چنین تمکینی است. چگونه باید حکومت را وادار به تمکین کرد؟ با انتخابات آزاد؟ یا با کارهای دیگر مانند شورش، اعتصاب عمومی، مقاومت و نافرمانی مدنی و غیره ؟ استراتژی این اقدامات هستند نه انتخابات آزاد. همانطور که من بارها تاکید کرده ام این دوستان هدف و استراتژی را که به معنی نقشه، راه و اقدامات عملی  است مخلوط کرده اند.

3. اینکه دوستان در این نوشته به قرار داد یا Pact  اشاره کرده اند تحول نوید بخشی است، چون قرار داد برخلاف انتخابات آزاد از اشکال شناخته شده و بسیار رایج در گذار به دمکراسی است. اما قرار دادن آن در کنار انتخابات آزاد اغتشاش نظری بوجود می آورد. بعلاوه این سئوال مطرح می شود که  آوردن قرارداد بعنوان تنها زمینه ساز انتخابات آزاد  و یا ضرورت شرکت دستکم بخشی از حکومت در روند گذر، ناسخ مقاله قبلی گنج بخش و سیاوشی است که حکومت ایران را رفرم ناپذیر دانسته بودند، یا این دو نظر می توانند با هم زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند؟

4. برخی از حکومتهای اقتدارگرا قانون اساسی دمکراتیک یا نزدیک به آن دارند، اینها کشورهائی هستند که قبلاً دمکراسی بوده اند یا قرار بوده دمکراسی باشند اما یک رئیس جمهور ریاست خودش را ابدی کرده است. مانند فیلیپین در دوران فردیناند مارکوس، یا زیمبابوه و جمهوری آذربایجان کنونی. در این کشورها اولین انتخابات آزاد می تواند دمکراسی را به کشور بازگرداند. اما در کشورهایی که قانون اساسی غیر دمکراتیک دارند، مانند عربستان سعودی، چین، کره شمالی یا ایران انتخابات آزاد دمکراسی بوجود نمی آورد. اجرای کامل قانون اساسی ایران نوعی مشروطه فقاهتی بوجود می آورد که در آن قدرت میان مردم و ولی فقیه تقسیم شده است. انتخابات آزاد در ایران، حداکثر می‌ تواند این مشروطه را بوجود آورد. اینکه سعید حجاریان در پایان حکومت خاتمی گفته بود ما فعلاً بیشتر از مشروطه نمی توانیم بوجود بیاوریم مقصودش همین بود

5. هدف قرار داد می تواند دمکراسی باشد، و یا انتخابات آزاد. در حالت دوم ما به این مشروطیت می رسیم . مقصود موسوی از سازش ملی که در یکی از بیانیه هایش مطرح کرده بود همین قرار داد برای انتخابات آزاد بود. سخنرانی رفسنجانی در مشهد را یکبار دیگر بخوانید او هم توصیف روشنی از این مشروطیت به دست داده است. «آزادیهای سیاسی، آزادی احزاب و انتخابات آزاد، رهبر هم در آن بالا ناظر همه امور هستند و جامعه را رهبری می کنند». (نقل به معنی) پیش بینی آینده ممکن نیست، اما مشروطیت هدف معقولی برای گذار مسالمت آمیز است. آزادی های سیاسی، آزادی احزاب، نهادهای مدنی و مطبوعات، از یک طرف موجب ریختن تابوها در میان سرسختان می شود و از سوی دیگر جنبش مردمی را رشد می دهد و راه برای مطالبات ریشه ای تر هموار می سازد.

6. برای رسیدن به مشروطیت احتیاجی به تغییر قانون اساسی نیست. خمینی با فرامین خود مشروطیت را به اقتدارگرائی مبدل کرد. تغییر رویه رهبر یا تغییر خود او می تواند در جهت عکس عمل کند. بحثی که 8 سال قبل سعید حجاریان در زمینه رژیم حقیقی و حقوقی مطرح کرد، و بسیاری از تحلیلگران اپوزیسیون آنرا نفهمیدند همین بود.

7. درسی که از جنبش سبز باید گرفت این است که در انتخابات نیمه آزاد هم باید شرکت کرد. اگر طرفداران استراتژی انتخابات آزاد در مقابل یک انتخابات نیمه آزاد دیگر قرار بگیرند چه خواهند کرد؟ فراموش نکنیم عده ای از ما در مقابل موسوی و کروبی که «اصلاح طلب حکومتی » بودند می خواستند عبدالله نوری را کاندیدا کنند. و پس از شکست این پروژه چند نفری ندای بایکوت سردادند. تا اینکه موسوی و کروبی خودشان ثابت کردند که اصلاح طلب حکومتی می تواند از کاندیدای مستقل جسورتر هم باشد.

8. در پایان نظر شخصی من این است که تب انتخابات آزاد هم مانند تب رفراندم یکبار دیگر خواهد خوابید.

آخر هفته خوبی داشته باشید

حبیب پرزین

16 ژوئیه 2010