سعید مدنی: جنبش سبز امروز و در مرحله تثبیت در قالب هنر، ادبیات، سیاست و سبک زندگی استمرار پيدا مي كند

http://www.irangree nvoice.com/ article/2010/ may/15/3320

-          نبش های اجتماعی به طور کلی سه مرحله را پشت سر می گذارند. مرحله اول ، مرحله اعتراض است به این معنا که مجموعه ای از افراد حول یک محور اعتراضی به مشترکاتی می رسند و در پی آن کنش اعتراضی دارند كه نمودها و بروز علنی آن را در کف خیابان ها دیدیم . جنبش اجتماعی مردم ایران این مرحله را پشت سر گذاشته . ویژگی این مرحله ، عمدتا رویکرد سلبی آن است يعني تاكيد دارد بر نقد و نفي وضع موجود كه نمونه اش را سال گذشته در اعتراض به نتایج انتخابات دیدیم که این حضور اعتراضی مردم در خیابان ها در مرحله اول ، با شعار " رای من کو؟ " جلوه کرد و این شعار در واقع شعار محوری این مرحله بود .در مرحله دوم ، جنبش وارد سازمان شبکه ای می شود وبا ماهيت پررنگ تر جلوه می کند . لذا فارغ از پيوند هاي موقت و ناپايدارحاصل از تجمعات موردی قبل از آن به مناسبت های مختلف ، فعالان و بدنه جنبش پیوندهایی باثبات تر و عميق تر در مقايسه با مرحله جنبش اعتراضی برقرار می کنند . در این مرحله ، ارزش های مشترک ، اصول مشترک و مشی مشترک جنبش شكل مي گيرد و جنبش در قالب سازمان شبکه ای سامان پیدا می کند و وجوه اثباتی اش بیشتر نمود پیدا می کند ،لذا مثل گذشته دیگر در پی " چه را نمی خواهد " نیست بلکه رویکرد " چه را می خواهد " برمی گزیند و به اینجا ميرسد که می داند در پی چیست . اوج این نگاه را در بیانیه 17 آقای مهندس موسوی می بینیم . حرکتی که از جهت هوشياري و تيزبيني سياسي شايد طی 30 سال گذشته بي نظير بوده است. من بیش از یکصد تحلیل درباره آن بیانیه آقای موسوی خواندم که از جهت استراتژی ، مشی و تاکتیک ، به بررسی آن پرداخته بودند . در این بیانیه به خواست ها و مطالبات جنبش توجه شده است.پس از مرحله دوم جنبش وارد مرحله سوم می شود ،یعنی مرحله " تثبیت جنبش " . جنبش سبز در حال حاضر در اين مرحله قرار دارد .اگر تا پیش از این ، جنبش حالت ژله ای داشت ،حالا دارد فرم مشخصی پیدا می کند . در این مرحله جنبش از طریق رابطه های پایدارتر می تواند به یک سازماندهی حداقلی کلاسیک هم دست پیداکند . البته اين سازمان بسیار کوچک است و در مقایسه با سازمان شبکه ای ،بسيار محدودتر است.اگر در مراحل اول و دوم ، جنبش تحت تاثیر شرایط بیرونی و فضای امنیتی و ریسک حضور بود ، در مرحله سوم قادر به ریسک پذیری بالاتر است . چرا ؟ چون به انسجام درونی رسیده است . حالا دیگر فقط حضور خياباني اهميت ندارد بلکه نمود جنبش در قالب های هنر ، ادبیات ، سیاست و سبک زندگی استمرار پيدا مي كند.ما امروز نوعی از رفتار فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی را در جامعه می بینیم که سبز و ضد سبز را از يكديگر متمايز مي كند .

 

یک سال جنبش سبز و سکوت قومیتها، گفتگو با حسن شریعتمداری و یوسف عزیزی بنی طرف

http://www.dw- world.de/ dw/article/ 0,,5569380, 00.html

بنی طرف معتقد است که اعدام‌های اخیر برای جنبش سبز و قومیت‌ها پیام‌های خاصی دارد. وی درباره‌ی دلایل اینگونه اعدام‌ها چنین توضیح می‌دهد: «یکی از دلایلش این هست که قومیت‌ها را در پیرامون می‌بینند. دلیل دیگرش این است که یک زن اعدام شده و حاکمیت می‌خواهد از جنبش زنان انتقامی بگیرد. از همه مهتر انتقام از "حزب پژاک" هست. پس از آن ضربه‌ای که با دستگیری ریگی به بلوچ‌ها زدند، این هشداری است به قومیت‌ها و کردها که با مشت آهنین با آنها روبرو خواهند شد تا بخش مسالمت‌آمیز جنبش قومیت‌ها از جنبش سبز دور شود. ما این پیام را در این اعدام‌ها می‌بینیم که قومیت‌ها نباید به جنبش سبز زیاد نزدیک شوند. ازهمه مهمتر برای هراساندن جنبش سبز هم هست که از هر گونه اقدامی در سالگرد انتخابات در خرداد ماه آینده سر باز زند.».

شریعتمداری با اشاره به شعارهای نژادپرستانه در ورزشگاهها می‌گوید:«من فکر می‌کنم که می‌خواهند جنگ قومی را به راه بیاندازند و در پشت آن می‌توان پروژه‌ی وزارت اطلاعات را دید. اینجا اتفاقا بهترین جائی است که آقای موسوی باید مداخله می‌کرد و محکوم می‌کرد. من فکرنمی‌کنم این پدیده‌ای باشد مربوط به فارس‌ها. شاید بعضی از آنها گمراه باشند، ولی بیشتر احتمال می‌دهم که دست‌هايی در کار هست که محیط را رادیکال بکنند و این اتفاقا بهترین جائی است که آقای موسوی و کروبی می‌توانند مداخله کنند، این نوع شعارهای نژادپرستانه را با قاطعیت محکوم کنند. اینجاست که اعتمادسازی کنند و خوشان را به جنبش قومیت‌های ایرانی وصل کنند.»

 

فرمان علیه فهم، محمد مجتهد شبستری

http://www.rahesabz .net/story/ 15301/

-         وقتی پای علوم انسانی به ایران باز شد حاکمیت مطلقه فرمان رقیب خطرناکی پیدا کرد، آن رقیب چیزی غیر از اصل «فهمیدن» نبود، فهمیدن واقعیات زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و تاریخی. این فهمیدن‌ها آتوریته فرمان‌ها را به شدت زیر سؤال برد. این فهمیدن‌ها استبداد دینی و استبداد سیاسی در ایران را به چالش کشید، فقر و جهل و بیماری و عقب ماندگی را نه سرنوشت و تقدیر جامعه بلکه آفت‌هائی بشر ساخته و قابل علاج اعلام کرد و حاکمان را مسئول اصلی آن‌ها برشمرد. مردم چشم و گوششان باز شد و خواستار توسعه و پیشرفت شدند. مطالبه حقوق بشر و دموکراسی و عدالت با قوت تمام جامعه ایران را زیر سیطره خود گرفت. براساس همین فهمیدن‌ها و مطالبات ناشی از آن بود که دو انقلاب بزرگ در ایران رخ داد، انقلاب مشروطه و انقلاب سال 1357. اگر پای علوم انسانی به ایران باز نشده بود از این انقلاب‌ها خبری نبود.در سالهای اخیر که فهمیدن‌های تقریباً صد ساله و بیشمار مردم ایران و به ویژه تجربیات پس از انقلاب 1357 مطالبات ملّت از حاکمیت را بسیار گسترده کرده و عطش دموکراسی و حقوق بشر شدت یافته است دوباره «فرمان» به جنگ «فهم» آمده است! علوم انسانی علوم شیطان شده است! این شیطان را باید رجّم (سنگسار) کرد تا اقتدارگرایان از شر «فهم» مردم راحت شوند. خرافات را هم باید تمام و کمال ترویج کرد تا فرمان در یک کشتزار نرم دوباره تقلید را در شریان زندگی مردم جاری سازد و همه آگاهی‌ها و فهمیدن‌های صد سال گذشته را در گورستان جهل دفن کند.

-         سخن دیگری هم در باب دموکراسی دینی و غیردینی دارم. صاحب این قلم در آخرین نظرات مکتوب خود تأکید کرده است که دموکراسی، دینی و غیردینی ندارد. اینک که دوباره به این مسأله دامن زده می‌شود هشدار می‌دهم که مباد که تحت عنوان دموکراسی دینی، ناخواسته در صف منادیان و مروجان فرمان علیه فهم قرار گیریم. آن خون که در اندام دموکراسی باید جریان داشته باشد، سراسر از جنس فهم و تحلیل و عقلانیت و انتخاب است. من تاکنون هیچ تعریفی از دموکراسی دینی ندیده‌ام که به صورتی آشکار یا پنهان فرمان را بر فهم غالب نکرده باشد. چون چنین است به نظر می‌رسد دموکراسی دینی نه تنها تعبیری قابل دفاع نیست بلکه آب به آسیاب کسانی می‌ریزد که صحنه جنگ فرمان علیه فهم را رهبری می‌کنند.

 

متن کامل سخنرانی اکبر گنجی در مراسم اهدای جایزه میلتون فریدمن

http://zamaaneh. com/special/ 2010/05/post_ 1198.html

 

-          روشن است که احتمال سربرآوردن یک ایران مسلحِ به سلاح اتمی در ذیل یک دیکتاتوری مذهبی‌ ـ‌ نظامی، نه تنها به بهای از دست رفتن فرصت‌‌های یک زندگی بهتر برای مردم ایران به دست آمده و خواهد آمد، و نه تنها جنبش آزادیخواهانه‌ی مردم ایران را می‌تواند به تعویق بیاندازد، بلکه جهان را هم با خطری مهیب روبرو خواهد ساخت. اما رفتار دوگانه‌ی آمریکا و جدی نگرفتن استراتژی پاک‌سازی بدون استثنای کشورهای خاورمیانه از سلاح‌های اتمی و کشتارجمعی، تنها آب به آسیاب بنیادگرایی می‌‌ریزد و رژیم‌هایی چون رژیم جمهوری اسلامی را تقویت می‌کند. بحث بر سر این نیست که ایران نباید مورد تهاجم نظامی قرار گیرد، بحث بر سر این است که حتی سخن گفتن درباره‌ی حمله‌ی نظامی، آن هم با توسل به موضوع هسته‌ای، به سود بنیادگرایان حاکم بر ایران و به زیان جنبش آزادی‌خواهی مردم کشور ماست و نیز به سود بنیادگرایانی است که از سیاست‌های دوگانه‌ی معهود تغذیه می‌کنند. روشن است که قصد من این نیست که تمامی مسائل و مشکلات ایران و خاورمیانه را معلول سیاست نظامی‌گرایانه و دوگانه‌ی آمریکا قلمداد کنم. اما بر این نکته پافشاری می‌کنم.

-          این جنبش، جنبشی‌ است کثرت‌گرا و به روش‌های مسالمت آمیز اهداف خود را تعقیب می‌کند. مردم ایران، بویژه جوانان و زنان در تلاش و تقلا برای آزادی‌اند. آزادی در انتخاب سبک زندگی، آزادی سازمان‌یابی، آزادی اجتماعات اعتراضی، آزادی بیان، آزادی عقیده و مذهب و رفتار و سرانجام یک زندگی شایسته‌ی انسانی. اما حاکمان ایران نه تنها از تمکین به این خواسته‌های عادلانه سرباز زده‌اند که با سرکوب شدید مردم به آن پاسخی ناروا داده‌اند.

-          براستی اگر مردم ایران مجاز به استفاده از تلویزیون‌های ماهواره‌ای نیستند، چرا رژیم جبار ولایت فقیه باید بتواند از امکانات ماهواره‌های جهانی استفاده کند؟ اگر در ایران ایجاد اتحادیه‌ها و سندیکاهای مستقل کارکنان و کارگران بخش دولتی و خصوصی مجاز نیست، چرا جامعه بین‌المللی حق برخورداری کارگران و کارمندان ایرانی از اتحادیه‌ها و سندیکاهای مستقل را به عنوان شرط انجام معاملات اقتصادی و قراردادهای تجاری با نهادهای بخش عمومی در ایران قرار نمی‌‌دهد؟ چرا سرمایه‌گذاری‌های خارجی در اقتصاد ایران، بویژه در صنعت نفت، و نیز فروش تکنولوژی نباید منوط به رعایت حقوق بشر گردد؟ چرا سازمان ملل از طریق سازمان‌های تخصصی خود مانند ILO و UNCTAD و غیره بر روند واگذاری پروژه‌های اقتصادی ایران به پیمان‌کاران داخلی و خارجی نظارتی ندارد تا مشخص شود آیا این قراردادها به شیوه‌های قانونی و از طریق مکانیسم‌های شفاف مناقصه و مزایده بسته می‌‌شود یا نه؟

 

 

سرقت‌های زنجيره‌ای و پولشويی: ساحره‌ی دولت پنهان مرتبا رخ می نمايد، مجید محمدی\

http://www.radiofar da.com/content/ f3_serialrobery_ statues_/ 2042085.html

 

بايد همواره نيرويی در اختيار دستگاه رهبری باشد تا آنجا که دولت رسمی نمی تواند کار مورد نياز را به پيش ببرد اقدام کند.اگر دولت‌های خارجی با اقدامات وزارت خارجه فعاليت مخالفان را محدود نمی کنند چاره ی کار تشکيل گروه‌های تروريستی تحت تظارت دولت پنهان و حمايت کامل دستگاه رهبری است تا آنها را حذف کنند.اگر دانشگاه ها با بگير و ببند دستگاه های نظامی و امنيتی و قضايی رسمی آرام نمی گيرند و انصار حزب الله و بسيج نيز نيروی کافی ندارند چاره‌ی کار ترور اساتيد دانشگاه (مثل مسعود علی محمدی) است تا از اين طريق اخطار و شوک لازم دانشگاهيان داده شود.  اگر مير حسين موسوی پشت هم بيانيه صادر می کند يکی از خويشاوندان وی بايد ترور شود تا به او درس لازم داده شود. اينها کارهايی نيست که حکومت بتواند رسما انجام دهد. در چارچوب جمهوری اسلامی به اسم اقدام عليه امنيت ملی می توان فعالان سياسی و روزنامه نگاران را ماه‌ها در انفرادی نگاه داشت اما ولی فقيه رسما نمی تواند فرمان حمله‌ی مغول وار به کوی دانشگاه، ترور يک استاد دانشگاه يا خواهر زاده‌ی مير حسين موسوی يا مشاور رئيس جمهوری (سعيد حجاريان) را صادر کند. ولايت فقيه بدون دولت پنهان از کنترل سياسی کشور به روشی که اقتضای چنين حکومتی است عاجز می ماند. حکومت جمهوری اسلامی اصولا بدون دولت پنهان نمی تواند به حيات خود ادامه دهد. دولت پنهان در ايران دولت سايه‌ی حزب رقيب نيست که بخواهد در مجلس يا انتخابات دولت موجود را به چالش بکشد بلکه دولتی است تحت نظارت مراکز قدرت که آن دسته از اعمالی را که دولت رسمی نمی تواند انجام دهد به پيش می برد.

- حاکمان جمهوری اسلامی تا آنجا که توانسته‌اند مرتبا دولت‌های پنهان خود را رسميت بخشيده و تحت عناوينی مثل مصلحت، حکم حکومتی، و فصل الخطاب بودن رهبری آنها را از پس پرده بيرون آورده‌اند. اما امروز پس از سه دهه کار به جايی رسيده که ديگر نمی توان با تاسيس نهاد بر بحران‌های ساختاری غلبه کرد و حوريان دولت پنهان را تحت عنوان نهادهای انقلابی از پس پرده بيرون آورد. ظرفيت نهاد سازی جمهوری اسلامی با توجه به ورشکستگی ايدئولوژيک حکومت و بحران‌های مشروعيت، نفوذ و کارآمدی به شدت کاهش يافته و به نيازهای حاکميت بر اساس اقتضائات بقا پاسخ نمی دهد.

 

اعدام هاى سياسى، قدرت يا هراس رهبرى جمهورى اسلامى؟ ، فرج سرکوهی

http://www.radiofar da.com/content/ f4_Executions_ Iran_power_ weakness_ leadership/ 2038355.html

 

-          اعدام هاى سياسى پس از كودتاى ۲۸ مرداد ۳۲ با توليد فضاى رعب و وحشت و با درونى كردن ياس و نااميدى در ميان معترضان به هدف هاى تعيين شده خود رسيد چرا كه جنبش ملى در آن مقطع شكست خورده و به دوران ركود رسيده بود.جمهورى اسلامى نيز در سال هاى ۱۳۶۰ و ۶۷ با اعدام هزاران زندانى سياسى به نتايجى مشابه دست يافت چرا كه در اين مقطع نيز جنبش اعتراضى از منظر نظرى و سياسى شكست خورده بود.اما اعدام هاى سياسى سال ۱۳۵۰ و ۵۱ به دوران پهلوى اول به هدف هاى تعيين شده خود: توليد ترس و وحشت و تسريع ركود در جنببش ضد استبدادى آن روزگار، دست نيافت و برعكس به انگيزه هايى براى تداوم مبارزه مسلحانه بدل شد چرا كه جنبش چريكى، درست يا غلط، در آن روزگار رو به اوج داشت.سركوب مستمر جنبش روشنفكرى ايران، كه در سال هاى ۶۴ به بعد شدت گرفت و در اوج خود به قتل هاى موسوم به «زنجيره اى» رسيد نيز نتايج دلخواه حكومت را به دنبال نداشت و باز هم به اين دليل كه جنبش روشنفكرى در آن مقطع به ركود نرسيده بود.بازداشت هاى گسترده، شكنجه، قتل زندانيان و تيراندازى به تظاهرات مسالمت آميز معترضان در سال گذشته نيز نتوانست بحران سياسى را كه پس از انتخابات رياست جمهورى آغاز شده است، مديريت و خاموش كند چرا كه اين جنبش نيز، به رغم افت و خيزها، هنوز تداوم يافته و فرهنگ اعتراض در پرتو تعميق نارضايتى ها و فروپاشى اقتدار ترس در روان شناسى جمعى زنده است.

تقابل با کین ورزی به مثابه مبارزه سیاسی

http://www.irangree nvoice.com/ article/2010/ may/12/3247

لذا به نظر می آید مبارزه با گسترش کین ورزی در وجدان همگی ما، تلاش برای گسترش آگاهی در مورد آن، و ایجاد زمینه های آشتی ملی برای همۀ گروه های سیاسی ای که به عدم خشونت و رقابت سیاسی قانونی به عنوان تنها راه رسیدن به قدرت باور دارند، وظیفۀ سیاسی همۀ سبزهاست. جنبش سبز جنبشی برای آشتی ملی و پذیرفتن دیگری است. مبارزه با کین ورزی تضمین نمی کند که سبز ها خود گرفتار آن نشوند. مبارزه با کین ورزی و جلوگیری از گسترش آن در ذهن و روان جامعه مجاهدت بسیار می طلبد. صبر و استقامت بر علیه کین ورزی و مشی ترور و خشونت که خشونت طلبان و تروریست ها خواهان ترویج آن در جامعه اند، می تواند زمینه ساز آشتی ملی برای فردای ایران باشد.

 

ضرورت توجه به جهت گیری های طبقاتی، ناصر لرستانی

http://www.rahesabz .net/story/ 1535/

 


۱. جنبش سبز باید طبقات فرودست و زحمت کشان جامعه را حقمدار و صاحب حق ببیند و به شدت از نگاه ابزاری به این طبقات پرهیز کند. طبقات فرودست به منظور برخورداری از حق باید با جنبش همراه شوند و نه تنها برای بالا بردن توان جنبش.۲. حضور این طبقات در جنبش را باید منوط و معطوف به مطالبه محوری کرد. جنبش سبز باید به شدت از کلی گویی و کلان نگری به مسائل و حقوق این طبقات پرهیز کند
۳. فرودستان و زحمت کشان باید بدانند که رابطه ای مستقیم و تنگاتنگ بین سطح رفاه عمومی جامعه با رشد و توسعه و استقلال و آزادی وجود دارد ۴.  و نیز جنبش و فعالان باید تلاش کنند تا فرودستان جامعه دریابند که اشتغال و رفاه نسبی آنها رابطه ی مستقیم و تنگاتنگی با رشد و تولید دارد و دریابند که حاکمیتی که به بهانه ی حمایت از فرودستان، مرزها را به روی واردات باز می کند در واقع از بین برنده ی تولید و اشتغال و نابود کننده ی امکان زیست مردم است.۵. رهبران جنبش به زبانی ساده و قابل فهم – و نه زبان روشنفکرانلازم است مشکلاتی که سیاست های احمدی نژاد طی این سال ها برای زحمتکشان جامعه ایجاد کرده است را بازگویند. کروبی در مناظره های تلویزیونی نشان داد که از این توان برخوردار است. ۶.  جنبش لازم است که سرنوشت مشترک همه ی طبقات و اقشار ایرانی را در مقابل عملکرد دولت نشان دهد و پیوند این طبقات را در مقابل ویرانی ای که حاکمیت بار آورده است بیان دارند. طبقات فرودست باید دریابند که به همراه خرده جنبش هایی چون جنبش زنان و دانشجویان و دیگر طبقات در جنبش است که می توانند حقوق تضییع شده ی خود را بازیابند و باید دریابند که حقوق آنها جدای از حقوق دیگر اقشار و طبقات نیست و در وحدت و همکاری است که می توانند صاحب حق شوند.۷ جنبش سبز لازم است که طی مباحث و مقالات و بیاناتی، همه ی حقوق را در ارتباط و پیوند با یکدیگر تعریف کند و در سطح جامعه و برای اقشار و طبقات متعدد جا بیاندازد که خواسته های بر حق آنها بدون برآوردن سایر حقوق، برآورده نخواهد شد و مطالبات سیاسی و اقتصادی در پیوندی جدایی ناپذیر با یکدیگرند. ۸. جنبش برای ایجاد هماهنگی و ارتباط با سایر اقشار و طبقات لازم است که به ایجاد سازمان و فعالیت تشکیلاتی بپردازد و در یک تقسیم کار سیاسی کانال های ارتباطی چندی را به منظور تبادل نظر و همراهی بین رهبران و مردم ایجاد کند. پیوند رهبران و مردم در طبقات فرودست نقطه ی قوتی بی بدیل برای جنبش محسوب می شود که جنبش تا کنون از آن برخوردار نبوده است.۹. خرده جنبش ها نباید در جنبش سبز حل شوند و باید با حفظ استقلال کامل خود و پیوند با یکدیگر جنبش سبز را تقویت کنند. به عنوان مثال جنبش دانشجویی باید با فعالان جنبش کارگری و جنبش زنان و کانون معلمان و ...  در ارتباط باشند و در مناسبت های خاص به حمایت و یاری یکدیگر برخیزند. خرده جنبش ها می توانند در برقراری ارتباط با یکدیگر، به فعالیت خود عمق و وسعت ببخشند و با تعامل متقابل از افتادن در دام رادیکالیزم جلوگیری کنند.

 

این جنبش ایرانی است، گفت وگوی شهروند با رامین جهانبگلو

http://www.shahrvan d.com/?p= 6049

-          یکی از ویژگی های جنبش مدنی ایران این است که به نظرم قدمتش به ۲۰ سال پیش می رسد، چون این فعالیتی است که زنان، روشنفکران، جوانان، دانشجویان از ۲۰ سال پیش با نوشتن و فکر کردن و فعالیت کردن شروع کردند، تا این که به این‌جا رسیده و به آن می‌گوییم”جنبش سبز”، رنگش مهم نیست، مدنی بودنش مهم  است، چون این جنبش مدنی است، از اخلاق مدنی تابعیت می‌کند که عبارت است از یک ایده حقیقت جویی فرا ایدئولوژیک که به نظر من مهمترین جنبه‌ی‌ آن است، یعنی این جنبش نمی‌خواهد به هیچ حقیقت مطلقی برسد، نمی‌خواهد هیچ حقیقت مطلقی را به صورت ایدئولوژیک بگوید که مثلا: من می‌خواهم برای این حقیقت مبارزه کنم، بلکه مثل مبارزه سیاهان و کنگره ملی آفریقا و ماندلا در زمان آپارتاید می گوید من می‌خواهم بیایم بروم فراسوی آن حقایق مطلق ایدئولوژیک تا به نوعی هم خودم را اصلاح بکنم، هم جامعه‌ام را، همان چیزی که من به آن “اصلاحات خشونت‌پرهیز” می‌گویم و به نظر من یکی از نکته‌های خیلی مهم جنبش مدنی ایران است، به خاطر همین هم هست که این جنبش به نوعی هم جهانیان را به شگفتی وا داشته، هم به نوعی جامعه ایران را. شما خودتان جوان ایرانی هستید و می‌دانید جامعه ایران برای مدت‌ها از دوره پایان جنگ ایران و عراق تا کنون به جوان‌هایش به صورتی نگاه کرده که این‌ها نهیلیست شدند، این‌ها معتاد شدند، این‌ها به فحشا کشیده شدند، یا گمگشته‌اند، اما در مقابل جنبش جوانانی قرار گرفتیم که نشان می دهد نه گمگشته است، نه معتاد است،‌ نه به طرف فحشا رفته و خیلی هم می‌داند چه می‌خواهد، می‌گوید که من آزادی می خواهم، مساله‌ام آزادی زنان است، من می‌خواهم که از حقوق مدنی خودم دفاع کنم، می خواهم قانونگذاری کنم،‌ می‌خواهم اصلاح قوانین کنم و… همه را هم به صورت خشونت‌پرهیز انجام داده.

-          فکر می کنم مساله اصلی دو تا است، یکی مساله نگاه مردم ایران به خودشان و دیگری نگاه جهانیان به ما. در درجه اول در مقابل یک تجربه ويژه در تاریخ معاصرمان قرار گرفته‌ایم، باید شفاف نگهش داریم، باید عاری از خشونت نگهش داریم، باید تجربه‌ای باشد که بتواند به خودش پاسخگو باشد. اولین کاری که خشونت می‌کند،‌ ‌مثل تمام جنبش‌هایی که دست به خشونت بردند این است که یک عده ای می‌آیند جلو، و این‌ها افرادی هستند که پاسخگویی ندارند و می‌خواهند قدرت را بگیرند. این‌ها با این فکر داروینی می‌آیند جلو که هر کس قوی‌تر است باید پیروز بشود. در جنبش خشونت پرهیز، شما می‌توانید این وضعیت را کاملا کنار بگذارید. این خشونت‌پرهیزی سرمایه‌ی اخلاقی جنبش است.قسمت دوم در مورد جهانیان است. ما امروزه در جهانی داریم زندگی می‌کنیم که هیچ ندای اخلاقی وجود ندارد. ایرانیان  امروزه می توانند چنین ندایی باشند، همانطور که جنبشی مثل جنبش مارتین لوترکینگ در سال ۱۹۶۰ چنین ندایی شد. یا جنبشی مثل جنبش ضدآرپارتاید ماندلا، این جنبش می‌تواند به نمونه بزرگ اخلاقی در دنیای امروز تبدیل شود و این برای آینده ما هم بهتر است، بعدها می توانیم بگوییم الگوی ما این جوری بوده که توانستیم به آزادی برسیم و جامعه‌مان را اصلاح کنیم.

-          ـ من فکر می‌کنم اگر رهبری را عمودی نبینیم و افقی  ببینیم، یعنی مساله رهبری در میان خود شهروندان اتفاق بیافتد، آنوقت این مساله بر خلاف تصور بعضی احزاب سیاسی،‌ مساله خودنهادیافتگی می‌شود، یعنی این که این شهروندان ایرانی که امروزه در این جنبش مدنی قرار گرفتند مساله اصلی‌شان این است که خود قانونگذار هستند، خود در سرچشمه قوانین قرار می گیرند،‌ خودشان هستند که دارند به صورت خودمختار عمل می‌کنند، در این صورت می‌توانند رهبری هم داشته باشند، اما به شرطی که کنترل روی رهبری هم داشته باشند، چون تجربه ما در دوره‌های مختلف تاریخ ایران این بوده که چون رهبری به صورت عمودی صورت گرفته از یک برهه‌هایی به بعد دیگر شما نمی‌توانستید آن‌را مورد سئوال قرار بدهید، یعنی خودش رفته در هرم قدرت و مردم به نوعی از آن جدا شدند.

 

ترجمۀ فارسی گفتگوی گلبرگ باشی با گایاتری اسپیواک

http://www.feminist school.com/ spip.php? article4833

رونق کتاب‌های «امام زمانی» در دوران محمود احمدی‌نژاد

http://www.dw- world.de/ dw/article/ 0,,5566680, 00.html

کمک‌های میلیاردی دولت محمود احمدی‌نژاد باعث شد عنوان کتاب‌هایی که انتشارات مسجد جمکران در سال ۸۵ منتشر کرد، ۸۰ درصد نسبت به سال پیش از ان افزایش یابد. خود این موسسه نیز در پایگاه اصلاع‌رسانی‌اش این افزایش را "چشمگیر" توصیف کرده و می‌نویسد، از ۱۱۵ کتابی که سال ۸۵ منتشر شده ۶۹ عنوان به موضوع مهدویت و امام زمان اختصاص دارد. این کتاب‌ها در شمارگان یک میلیون و دویست هزار نسخه انتشار یافته‌اند. روند رو به رشد چاپ اینگونه کتاب‌ها در سال‌های بعد نیز ادامه داشته است. مطابق آمار موجود، تعداد این کتاب‌ها در سال ۸۸ تقریبا دوبرابر سال ۸۵ بوده است. کمک‌های میلیاردی دولت محمود احمدی‌نژاد باعث شد عنوان کتاب‌هایی که انتشارات مسجد جمکران در سال ۸۵ منتشر کرد، ۸۰ درصد نسبت به سال پیش از ان افزایش یابد. خود این موسسه نیز در پایگاه اصلاع‌رسانی‌اش این افزایش را "چشمگیر" توصیف کرده و می‌نویسد، از ۱۱۵ کتابی که سال ۸۵ منتشر شده ۶۹ عنوان به موضوع مهدویت و امام زمان اختصاص دارد. این کتاب‌ها در شمارگان یک میلیون و دویست هزار نسخه انتشار یافته‌اند. روند رو به رشد چاپ اینگونه کتاب‌ها در سال‌های بعد نیز ادامه داشته است. مطابق آمار موجود، تعداد این کتاب‌ها در سال ۸۸ تقریبا دوبرابر سال ۸۵ بوده است.

 

مجموعه عکسهائی از جنبش سبز ایران در سال در سال گذشته

http://www.pbase. com/masud/ irans_disputed_ election&page=all

 

نفت ایران: برکت و بلا، جهانگیر آموزگار

http://khaandaniha. com/text/ 1679?

مقاله ای قدیمی (۲۰۰۷) ازجهانگیر آموزگار دربارۀ نقش نفت ایران در ساختار قدت، اقتصاد و اخلاق اجتماعی و تحلیلی از روند اثر گذاری تحریمها.