بیانیه ی شماره 18؛ یک بازخوانی تحلیلی – انتقادی

جمعه, ۴ تیر, ۱۳۸۹

چکیده : این مقاله، مندرجات بیانیه ی شماره 18 ، را به سه بخش تقسیم می کند . در ابتدای هر بخش ، خلاصه ای از محتویات بیانیه را در ساختاری قابل ارجاع می آورد و میزان وفاداری به متن و نگرش نگارنده را نیز نمایان می سازد .در گام دیگر، مهمات بیانیه را تحلیل می کند و نکات مبهم و یا متناقض آن را برجسته می سازد . گام سوم ، با رویکردی تحلیلی - انتقادی و البته بنیادی تر ، به مندرجات قبلی می پردازد . در پایان هر بخش ملاحظات و پیشنهادات صاحب مقاله می آیند.

 

کلمه: انتشار بیانیه ۱۸  میرحسین موسوی و منشور پیشنهادی بازتاب های گوتاگونی داشت و صاحبنظران و تحلیل گران از منظر خود با این متن مواجهه نظری داشتند. کلمه در راستای کمک به آگاهی بخشی و ایجاد فضایی برای گفت و گو و تبادل نظر اعلام می کند  آماده ی طرح نظرات کارشناسان در این زمینه است.

متن پیش رو نگرشی توضیحی و انتقادی به منشور است.

کلمه-داریوش محمدی:

تقدیم به : استقامت میر حسین

چکیده : این مقاله ،  مندرجات بیانیه ی شماره ۱۸ ، را  به سه بخش ( ریشه در آب ، بی سرو پا همچو آب ،  آب را گل نکنیم )  تقسیم می کند . در ابتدای هر بخش ، خلاصه ای از محتویات بیانیه را در ساختاری قابل ارجاع می آورد و  میزان وفاداری به متن و نگرش نگارنده را  نیز نمایان می سازد .در گام دیگر ، مهمات ِ بیانیه ، را  تحلیل می کند  و نکات مبهم و یا متناقض آن  را  برجسته می سازد . گام سوم ، با رویکردی تحلیلی – انتقادی و البته بنیادی تر ، به  مندرجات قبلی می پردازد . در پایان هر  بخش ملاحظات و پیشنهادات صاحب مقاله می آیند .

 

بخش نخست : ریشــه در آب

خلاصــه ی بیانیه   :

الف) عوامل وجودی جنبش سبز   ( آرمان ها و ریشه ها )

« عدالت ، استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی » آرمان هایی بودند که مردم به خاطر آنها انقلاب شکوهمند اسلامی را به پا کردند، ا ین  « آرمان ها »  بسان « عوامل مثبت » ، در کنار  مجموعه ای از « عوامل منفی »  به نضج گیری نگرش های اعتراضی در میان مردم ایران ، در سال های اخیر انجامید که بروز بارز و نیرومند آن،  در جنبش سبز مردم ایران پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸  جلوه کرد.  بدین سان ، ریشه های جنبش را می توان  به موازات همان آرمانها ، در جدول  شماره (۱)  مشاهده کرد :

جدول شماره ( ۱ ):  عوامل وجودی جنبش سبز

ریشه ها »

و

آرمان ها

سیاسی

اجتماعی

مشروعیت

کارآمدی

عدالت

فراموشی تدریجی و دردناک ِ

اخلاق و معنویت برای قدرت

 

محرومیت های ِ  اقتصادی و اجتماعی

افزایش فاصله طبقاتی

استقلال

 

نادیده گرفتن منافع ملی و ماجراجویی های عوامفریبانه در تعاملات بین المللی

 

آزادی

نقض حقوق بنیادین شهروندان

 

بی حرمتی به کرامت انسانی

جمهوری

اسلامی

بروز انحرافات گوناگون در مسیر تحقق اهداف انقلاب

موانع بتدریج سازمان یافته در مسیر تحقق اهداف انقلاب

ظهور گرایشات تمامیت خواهانه در میان برخی از مسوولین حکومتی

قانون گریزی بل قانون ستیزی برخی مجریان قانون

سوءمدیریت دولتی

 

ب)  ماهیت  جنبش سبز ( سوابق و رویکرد)  :

جنبش سبز  ، حرکتی در تداوم تلاش مردم ایران برای دستیابی به آرمان های  « آزادی و عدالت اجتماعی و تحقق حاکمیت ملی » است که دارای سوابق تاریخی است، اما با  « رویکرد خاص »  خود  به ارزش ها و هنجارها می پردازد .  این سوابق تاریخی و رویکرد جنبش  ، در جدول شماره (۲ )  به اختصار درج شده اند:

جدول شماره ( ۲ ) :  ماهیت جنبش سبز

انقلاب مشروطیت
جنبش ملی شدن نفت
انقلاب اسلامی

ریشه های  تاریخی

پایبندی به اصول و ارزشهای بنیادین انسانی، اخلاقی و دینی و ایرانی
پالایش‌گر و اصلاح‌گر روند طی شده در نظام جمهوری اسلامی ایران
حرکت در چارچوب قانون اساسی
احترام به نظر و رای مردم

رویکرد به  ارزش ها و هنجارها

ج) اهداف جنبش سبز  ( اهداف بنیادین ) :

بازخوانی تجربه معاصر در ایران نشان میدهد ، که  « بستر  و زیر ساخت لازم »  برای  تحقق اهداف جنبش سبز  ، باید تامین شود . تامین  و تقویت این مهم ، مستلزم توافق و تاکید بر اصول حداقلی و مطالبات مشترک و ایجاد تعامل و هماهنگی میان همه نیروهایی است که علی رغم داشتن هویت مستقل با پذیرش تکثر در درون جنبش، زیر چتر فراگیر جنبش درکنار یکدیگر قرار می گیرند.  این زیر ساخت ، بسان ِ  « اهداف ِ بنیادین جنبش سبز » در جدول شماره ی (۳ )  آمده است  :

جدول شماره ( ۳ )  : اهداف بنیادین  جنبش سبز

اهداف جنبش سبز

ردیف

تقویت جامعه مدنی

۱

گسترش فضای گفتگوی اجتماعی

۲

ارتقاءسطح آگاهی

۳

جریان آزاد اطلاعات

۴

مشارکت موثر احزاب و تشکل ها

۵

زمینه پردازی برای فعالیت آزاد روشنفکران و فعالان اجتماعی- سیاسی وفادار به منافع ملی
در چارچوب تحول خواهی و ایجاد تغییر در وضعیت موجود

۶

هـ ) راهکار های بنیادین جنبش سبز

جنبش سبز، با نفی هرگونه « مطلق نگریِ شرک آلود »  بر گسترش فضای نقد و گفتگو در درون و بیرون جنبش تاکید دارد. بنیادی ترین راهکارهای  جنبش  ، در مواجهه با مشکلات و مسائل درونی ، هویت های رقیب و مخالف و هم چنین هویت های بی طرف و جهانی  ،  در جدول شماره (۳ ) دسته بندی شده اند .

جدول شماره ( ۴ ) : راه کارهای بنیادین جنبش  سبز

راهکارها ی جنبش سبز

مواجهه با :

موافق تکثر ومخالف انحصارطلبی
گسترش فضای نقد و گفتگو در درون و بیرون جنبش
دیده بانی سیر حرکت و تحول جنبش از سوی همه فعالان و به خصوص صاحبان اندیشه
تعمیق فضای گفتگو بر سر اهداف و بنیان های هویتی جنبش
گسترش و فعال سازی شبکه های اجتماعی ( واقعی و مجازی)

هویت خودی

دشمنی و کینه توزی با بدنه اجتماعیِ هیچ بخشی از جامعه جایی در جنبش ندارد.
تلاش برای گفتگو و تعامل با رقبا و مخالفان
آگاهی بخشی درباره اهداف و اصول جنبش

هویت های رقیب و مخالف

تاکید مصرانه بر حفظ استقلال و مرزبندی با نیروهای غیرملی وخارجی
تجربه آموزی از ملتهایی که برای دستیابی به این ارزشها تلاش کرده اند
استقبال از نقد و نظر مشفقانه همه آزادیخواهان و صلح طلبانی که برایِ
رهایی نوع بشر و کرامت انسانها تلاش می کنند.

هویت های بی طرف و جهانی

***

تحلیل سطح  یک   :

جنبش ها را می توان بر اساس «  رویکرد و خواسته » طبقه بندی کرد . به استناد جدول شماره (۲)  جنبش سبز ، جنبشی  است  پای بند به اصول و ارزش های بنیادین ،  « پالایش‌گر و اصلاح‌گر » و در  چارچوب قانون اساسی  . با این وصف جنبش سبز ، در دسته « جنبش های اصلاح طلب »  قرار می گیرد .

جدول شماره (۱)  نشان می دهد  . « جمهوری اسلامی » ، بسان یک «خواسته » ، هنوز وجود دارد . یعنی سایر جنبش ها ( و انقلاب اسلامی ) نتوانسته اند  این خواسته را  به تمامی تامین کنند . هم چنین ، بروز خواسته ی « جمهوری اسلامی »  در قالب یک « جنبش اجتماعی » نشان می دهد ،  این خواسته  هنوز  « نهادینه »  نشده است . یعنی در قالب نهاد های رسمی و سازمان های سیاسی و نهاد های غالب  ، وجود ندارد  ! و یا نتوانسته است  در قالب » ارزش ها و هنجارهای » جامعه  ظاهر شود .

جدول شماره (۱ ) ،  نه تنها تائید می کند که جنبش سبز  « همان » ریشه های انقلاب اسلامی و جنبش های قبلی را دارد  ، بلکه « تکرار» این خواسته ها ،  نشان می دهد که انقلاب اسلامی ( و سایر جنبش ها )  در دستیابی به اکثر قریب به اتفاق خواسته های خود موفق نبوده است . یعنی انقلاب اسلامی در « استقرار » نظامی که بتواند «عدالت اجتماعی » را تامین کند ، « امنیت » و « آزادی های فردی  » را  تضمین کند  ، موفق نبوده  است.

جدول شماره  (۱ )  هم چنین ، نشان می دهد   « جمهوری اسلامی »  بسان ِ یک « نظام »  – آنچه که هست -  ، نتوانسته است ، عدالت اجتماعی و آزادی های فردی و حقوق بشر را تامین کند  و   « کارآمدی »  لازم را در خصوص مدیریت دولتی ، نظارت بر مدیریت دولتی و پرهیز از تمامیت خواهی ( در مقابل جمهوری ) نداشته است .

بند های  قبل ، یک  « تناقض منطقی » را هم نمایش می دهند . یعنی  : جنبش سبز با خواسته های فعلی  (عدالت ، استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی ) یا نمی تواند منجر به «استقرار » جمهوری اسلامی شود و یا در صورت تاسیس « نظام »  جمهوری اسلامی ، تضمینی برای کارآمدی آن وجود ندارد.

در جدول شماره ی (۳ )، در صورتی که احزاب و سازمان ها و تشکل ها، اجزاء جامعه ی مدنی محسوب شوند، ردیف های ۱ و ۵  یکی خواهد بود . یعنی تقویت آن و مشارکت این ، یکی است . در غیر این صورت لازم است  « تشریح و تبیین »  شوند .

در جدول شماره (۳ ) ، « ارتقاء سطح آگاهی » ، « گسترش فضای گفتگوی اجتماعی »  و « زمینه سازی برای فعالیت آزاد روشنفکران و… » تابع و تالیِ  « جریان آزاد اطلاعات» اند . جنبش سبز  « بسان یک جنبش اجتماعی »  مستقیماً ، نمی تواند ( و نباید ) به  « گسترش فضا » و  « زمینه پردازی » در خصوص گردش اطلاعات  دست یازد . این گونه بستر سازی ها  مختص به «دوران استقرارو تثبیت » و  مستلزم سیاست گذاری های دولتی  و سازمانی و نهادی است .

با این اوصاف می توان اهداف جنبش سبز را  به «جریان آزاد اطلاعات » و تقویت جامعه ی مدنی خلاصه کرد . اگر چه تقویت جامعه ی مدنی  ( به معنی نهادها ) به خودی خود ،  به معنای پیروزی یک جنبش اجتماعی فراگیر می باشد !

مندرجات جدول شماره ی (۴)  ، حاوی راهکارهای بنیادینی است که باید توسط سیاستگذاران  به دقت مراعات شود و در استرات‍ژ‍ی ها و تاکتیک ها  لحاظ گردد  ، زیرا « درک عملی »  این گونه راهکارهای بنیادین ، توسط  « بدنه ی  اجتماعی جنبش » دشوار است  و به سرعت با « واکنش های منفی » مواجهه می شود  و « همراهی عملی »  با آنها توسط روشنفکران ،  فعال های  سیاسی و اجتماعی  اغلب  مشروط و محدود است . (  بخصوص اگر در رفتار سران و فعالان جنبش نمونه های واضحی  از این گونه راهکارهای بنیادین ارائه نشود و یا متفاوت از آن عمل  شود . مثلاً : مانیفیست  مصطفی  تاج زاده  ، نامه ی محسن کدیور به سید حسن خمینی و نامه ی عبدالکریم سروش به مراجع تقلید و علما نمونه ای از دیده بانی  سیر حرکت و تعمیق فضای گفتگو است.  در مقابل، « عدم انتشار متن نامه ی سروش در سایت سایت رسمی جنبش !» ،  « عدم سرکشی به خانواده و درج خبر از حشمت الله طبرزدی در سایت کلمه»   و «  انتشار بیش از چند خبر و گزارش در یک روز در خصوص دستگیری محمد رضا جلایی پور  در  همین سایت » می تواند به عنوان نمونه هایی از  «مخالفت با تکثر» و « موافقت با انحصار طلبی »  قلمداد می شود.)

تحلیل سطح دو:

ریشه بسیاری از انحراف ها در اندیشه ، انحراف در زبان است . استفاده از واژه ها و تعابیری که فاقد مصداق و  مدلول اند و یا  تنها  مدلول های استثنایی دارند، می تواند به « انحراف » در ریشه ها ، خواسته ها ، اهداف و بالتبع  استراتژی ها منجر شود  .  ( تعابیری چون :  جمهوری اسلامی  و خرد جمعی توحیدی از این دسته اند )

خواسته ها و اهداف جنبش نباید آن گونه « کلی » و « انتزاعی » شوند که مجال حضور هویت مخالف  و تفسیر های برانداز را در بدنه ی  آن بدهد . به اعتباری دیگر ،  این خواسته ها و اهداف نباید  « غیر از جنبش »  را به ذهن متباین سازند ( مثلاً : عدالت خواهی در گفتمان احمدی ن‍‍ژاد  هم هست و یا  اسلام، امام  و استقلال هم همین طور )

به نظر می رسد ، خواسته ها و اهداف جنبش سبز ، بنیادی تر  و کلان تر از آن است که از ابتدا در گفتمان ها ی سران و  رفتارهای  جمعی خرداد ۸۸ مشاهده شده است . مواجهه  با هویت های متفاوت جنبش سبز و  بهره گیری از سوابق و توانایی های هویت ِ بی طرف لازم است مستقل از گفتمان رقیب و یا هویت ِ مخالف انجام شود . به نظر می رسد القای ِ  گفتمان « توطئه » ، « دشمن » و « وابستگی »  توسط هویت مخالف توانسته است ، حصاری بر رفتار و گفتار ِ جنبش سبز ( و بخصوص سران ِ آن )  ایجاد کند  و این « راهکار های بنیادین » تا حدی  مغلوبِ  شده اند.

از منظر بدنه ی جنبش سبز ، تا کنون تلاشی برای گفتگو و تعامل با رقبا و مخالفان  به « صورت آشکار » و « قابل دفاع »   توسط جنبش سبز انجام نشده است .  راهکاری که منشور سبز بر آن تاکید دارد و لازم است با قدرت  و شفافیت توسط سران جنبش اعمال شود .  ( چه اشکالی دارد که در یک بیانیه ، جنبش به صورت رسمی  «آمادگی ِ دائم » خود را برای چانه زنی در خصوص آزادی زندانیان و یا تاسیس شبکه ی ماهواره ای اعلام کند ؟ و یا در خصوص « حقوق اولیه » و انسانی شهدا و اسرا  و همراهی با خانواده های ِ آنان ،  متنی را تهیه کند و به اطلاع عموم برساند . متنی با استفاده از زبان دینی ، فقهی و حقوق بشری ؟ )

پیشنهادات و ملاحظات :

لازم است ، منشور جنبش سبز ، و گفتمان آن بر مبنای « گزاره های جدی و قابل دفاع »  تاسیس شود . در این خصوص از اندیشمندان « مولف » باید بهره بگیرد  و به شدت از شبه اندیشمندان و شبه روشنفکران پرهیز کند و مواظب  خشت اول باشد .

به نظر می رسد ، گفتمان  « قانون مداری » و « تاکید بر اجرای بلامنازعه ی قانون اساسی  »   می تواند بسان شمشیری دو لبه عمل کند .  از طرفی کنشگران جنبش را محدود کرده و از طرفی میدان عمل را برای برخوردهای قانونی و شبه قانونی وسیع می کند . گفتمانی که جنبش اجتماعی را به یک جنبش مدنی ( دولتی ) محدود می کند .

« اکیـــــــداً » پیشنهاد می شود ، گفتمان « مسئولیت پذیری » جای گزین گفتمان « قانون » در جنبش شود . بدین گونه دامنه ی رفتار برای شهروندان  گسترده   و بالعکس دامنه ی برخوردهای  فراقانونی و غیر قانونی برای دولتیان کمتر می شود .

آیا جنبش سبز در هویت ِ « نامشروع » و « تمامیت خواه » و « …»  دولت تردید دارد ؟ آیا جنبش سبز  به  «نافرمانی مدنی » و  کارکردِ منفی « دموکراسی دینی » اعتقاد ندارد ؟  آیا این راهکار های  بنیادین ! در منشور سبز غایب نیستند ؟

فارغ از «سطح» خواسته ها و راهکارها، (شخصاً ) ادبیات و تعابیر و تاکیدات بیانیه های ۱۱ و ۱۷ را روشن تر و موثر تر  می دانم . نگارنده این گونه استنباط می کند که در مقایسه با بیانیه های پیشین ، بیانیه ی  شماره ی ۱۸ با « ادبیات » متفاوتی نگاشته شده است . هم چنین حضور خواسته های « نهادی »  و «حزبی » را در آن بیشتر احساس می کند . نیاز به تذکر نیست که رفتار های نهادی و خواسته های نهادی ، بسان یک « پاد جنبش » در بدنه ی  جنبش های اجتماعی اثر می کند.

پایان بخش اول