دکتر آزاده کیان در گفت‌وگو با ندای سبز آزادی تحلیل می کند

جنبش زنان و انتخابات مجلس نهم

ندای سبز آزادی_ ایمان مصطفوی: امسال روز هشتم مارس (روز جهانی زن) در کشورمان بواسطه نزدیکی زمانی آن با برگزاری اتنخابات مجلس نهم از اهمیت دو چندانی برخوردار است. از یک‌سو برخلاف سالهای گذشته جنب و جوشی از سوی زنان برای شرکت در انتخابات به چشم نمی خورد، و از سوی دیگر، زنان برای رساندن صدای اعتراض خود برای برگزاری مراسم هشتم مارس در تدارک هستند. این در حالی است که فعالان جنبش زنان هر ساله برای برگزاری مراسم روز جهانی زن در ایران با مخالفت‌هایی مواجه بوده‌اند و مراسم و تجمعات آنها مورد تهدید و حمله مأموران امنیتی و انتظامی گرفته است. در این وضع، دکتر آزاده کیان، استاد دانشگاه تاکید می کند: "من هیچ امیدی به اینکه مجلس نهم با این ترکیبی که از قبل مشخص شده (یا اکثریت محافظه کاران یا محافظه کاران افراطی یا هر دو) در جهت احقاق حقوق زنان بتواند کاری انجام دهد. اینکه هیچ موضع موافقی از طرف فعالین زنان در قبال این انتخابات صورت نگرفته، نشان می دهد که این انتخابات اهمیتی در جهت احقاق حقوق آنان ندارد. به نظر من تنها راهی که باقی می ماند فعال کردن جنبش مدنی است."

آزاده کیان، استاد جامعه شناسی سیاسی و رئیس مرکز تحقیقات جنسیتی دانشگاه پاریس هفت و مسئول فدراسیون تحقیقات جنسیتی در فرانسه است. از دکتر کیان آثار و تالیفات علمی زیادی به زبانهای انگلیسی و فرانسوی در خصوص جنسیت و تئوری های پسا کولونیالیستی و اسلام از وی به انتشار رسیده است.

متن گفتگوی ندای سبز آزادی با این پژوهشگر، صاحب‌نظر و استاد جامعه شناسی در پی می آید.

خانم کیان با توجه به همزمانی انتخابات مجلس نهم با روز جهانی زن و تاثیراتی که نتایج این انتخابات می تواند برای ایجاد محدودیتها در برگزاری گرامیداشت این روز ایجاد کند، عدم مشارکت زنان در انتخابات پیش رو چه اهمیتی پیدا خواهد کرد؟

اهمیت زیادی دارد به علت اینکه نیمی از جمعیت زنان هستند و زنان معمولا به لیستهایی رای می دهند که بدانند حقوق آنها را حفظ خواهند کرد و یا سبب کسب حقوق زیادتری برای زنان خواهند شد. بعضی ها هم اساسا برای تساوی حقوق زن و مرد به پای صندوقهای رای می روند. به همین دلیل زمانی که به مجلس هفتم و هشتم نگاه می کنیم متوجه می شویم که اکثریت قریب به اتفاق آن با محافظه کاران یا طرفداران آقای احمدی نژاد بوده است و جز اینکه حقوق بسیار زیادی از زنان ستانده شود، کاری نشد. تمامی دستاوردهایی را هم که مجلس ششم به طور مشخص توانسته بود برای زنان به همراه بیاورد گرچه مطابق با خواستهای بسیاری از زنان نبود به علت اینکه شورای نگهبان بسیاری از مصوبه های مجلس را غیر اسلامی دانسته و رد کرد، اما با این حال مجلس ششم توانسته بود تا حدودی از حقوق زنان دفاع کند و دستاوردهایی هم داشت.

می توانید به نمونه ای از این دستاوردها، و به تفاوت مجلس ششم با مجالس هفتم و هشتم اشاره کنید؟

برای نمونه یکی از مواردی که مجلس ششم بسیار از آن دفاع کرد اما متاسفانه بلانتیجه ماند، پیوستن ایران به کنوانسیون منع هرگونه تبعیض علیه زنان بود. (کنوانسیون سازمان ملل متحد در سال 1979 تصویب شد و کشورهای زیادی از جهان به آن پیوستند به طوری که امروزه 186 کشور از 192 عضو سازمان ملل متحد به این کنوانسیون پیوسته اند)؛ اما متاسفانه جمهوری اسلامی ایران هنوز این کنوانسیون را نپذیرفته و مجلس هفتم و هشتم به خصوص نمایندگان محافظه کار این دو مجلس بسیار با پیوستن ایران به این کنوانسیون مخالفت کردند. الان هم اگر به لیست جبهه ی متحد اصولگرایان نگاه کنید، می بینید که از سی نفر لیست چهار نفر خانم هستند که این خانمها همان نمایندگان مجالس هفتم و هشتم هستند و تنها کاری که انجام دادند این بوده که از چند همسری و تبعیضات مختلفی که در قوانین ایران علیه زنان وجود دارد، دفاع کنند. از جمله قانون حمایت خانواده که آقای احمدی نژاد در سال 2007 به مجلس تقدیم کرد و بسیاری موارد این لایحه، بازگشت به عقب بوده است. خوشبختانه زنان مملکت ما علیه آن مبارزه کردند به طوریک ه حداقل دو تا از آن لوایح را مجلس کنار گذاشت.

با توجه به بالا رفتن سطح آگاهی و سواد زنان به ویژه طی سالهای اخیر کلا میزان تمایل به مشارکت سیاسی زنان در عرصه های مختلف کشور به خصوص در انتخابات پیش رو را چگونه ارزیابی می کنید؟

اگر از ابتدای انقلاب تا به امروز به مشارکت زنان در انتخابات مختلف نگاه کنیم متوجه می شویم آنجایی که نمایندگان ترقی خواه و اصلاح طلب توانستند در انتخابات شرکت کنند و کاندیداهایی را معرفی کنند، زنان ایران در تمام مناطق استقبال بسیاری از انتخابات به عمل آوردند. آنچه مصرح و مشخص شده این است که زمانی زنان به طور گسترده در انتخابات شرکت و کاندیداهایی را انتخاب می کنند که در واقع آنها برنامه های تساوی طلبانه و مترقی تری داشته باشند. برای مثال در انتخابات آقای خاتمی در سال 1997 به شکل مشخص دیدیم این امر را شاهد بودیم و همچنین در مجلس ششم. اما در هر انتخاباتی که کاندیداهای ترقی خواه امکان مشارکت نداشته باشند یا مثل انتخابات امسال به دلایلی که توضیح دادند بایکوت شود انتظار می توان داشت که درصد مشارکت زنان کاهش شدید پیدا کند. عامل بالا رفتن سطح آگاهی و سواد زنان که تقریبا هشتاد درصد آنان باسواد و تحصیلکرده هستند و حتی زنانی که تحصیل کرده نیستند سبب گشته که در احقاق حقوق خود بکوشند. به همین دلیل شک دارم که زنان در مجلس که اهم نمایندگانش علیه حقوق زنان اقدام کرده اند به شکل پرشور شرکت کنند.

فعالین جنبش زنان همواره از بعنوان پیشروترین جنبش در طول تاریخ ایران از جایگاه خاصی در میان جنبش های اجتماعی و دموکراتیک برخوردار بوده اند بویژه از بدو تولد جنبش سبز در صف مقدم برای تلاش در تحقق مطالبات دموکراسی خواهانه جنبش سبز نقش تاثیرگذاری را ایفا کردند. بسیاری از فعالین زن بر این باور هستند که زنان در پیگیری مطالبات خود باید مستقل عمل کنند نظر شما چیست؟ فکر نمی کنید مطالبات زنان با مطالبات و خواسته های مجموعه جنبش سبز پیوند خورده است؟

مطالبات کلی جنبش زنان طبعا به مطالبات جنبش سبز گره خورده است و به هر صورت تساوی واقعی و حقوقی زن و مرد به جز در کادر دموکراتیک نمی تواند تحقق یابد. از سوی دیگر در سیستمهای دموکراتیک تساوی حقوقی بین زن و مرد مورد توجه قرار می گیرد اما تساوی واقعی بین زن و مرد نیاز به مبارزات طولانی مدت دارد. برای نمونه کشورهای غربی را می شود مثال زد. بنابراین خواست یک سیستم دموکراتیک با خواست تساوی واقعی و حقوقی زن و مرد درهم تنیده شده است و فعالین زن و فعالین جنبش سبز این را دریافته اند. اما در درون جنبش سبز طیفهای مختلف فکری و احزاب مختلفی داریم که اگرچه زنان جزو مبارزین اصلی جنبش سبز هستند اما باید به عنوان مبارز جنبش زنان استقلال خود را از تمامی گروه ها و احزاب حفظ کنند.

علت آن چیست؟

به این علت که تجربه در مملکت ما نشان داده است که مسائل دیگر همیشه عمده می شوند و مسائل زنان به ورطه فراموشی سپرده می شود. به همین دلیل زنان برای اینکه بتوانند به طور مداوم به مبارزه خودشان برای احقاق حقوق زنان ادامه دهند نبایستی خواستهای خود را در یک جریان سیاسی حل کنند. اما خواستهای کلی جنبش سبز از جمله عدالت اجتماعی، آزادیهای فردی و اجتماعی، دموکراسی و تمام اینها به طور کلی در کادر مبارزات زنان هم قرار می گیرد و به همین دلیل حضور پررنگ زنان را در جنبش سبز شاهد بودیم و امروز هم همان خواستها پابرجاست.

چگونه نگرش متنوع مذهبی و سکولار را می تواند در درون خود به وحدت برساند؟

خوشبختانه این کار صورت گرفته است و نمونه ی بارز آن در سال 2008 است که درواقع قانون حمایت خانواده که به شدت با حقوق زنان در تضاد است یکی از دلایلی بود که بسیاری از فعالین مذهبی و سکولار جنبش زنان به این نتیجه رسیدند که علیرغم تفاوتهای ایدئولوژیکی و سیاسی که با هم دارند، اما به عنوان زن منافع مشترکی دارند و باید از آن دفاع کنند. در حقیقت یک همبستگی جنسیتی ایجاد شده (که البته این همبستگی از دهه ی 1990 ایجاد شده بود) و این بار به طور برجسته با یک اتحاد مشخصی خودش را نشان می دهد. این خانمها در سپتامبر 2008 هم به مجلس می روند و خواهان این می شوند که مجلس از تصویب حداقل دو تا از لوایح قانون حمایت خانواده جلوگیری کند و موفق هم می شوند و بعد از آن هم مبارزات خود را با همدیگر ادامه می دهند. این خانمها را در جنبش سبز هم با هم دیدیم. خوشبختانه ایران یکی از معدود کشورهای مسلمان جهان است که فعالین جنبش زنان آن به این نتیجه رسیده اند که سکولار و مذهبی باید در جهت احقاق حقوق زنان وحدت داشته باشند. به نظر من نقش مهم خانم رهنورد هم به عنوان یکی از فعالین و متفکرین جنبش زنان همین بود که ایشان توانست به سهم خود از این خط کشیهای مذهبی و سکولار در جهت احقاق حقوق زنان عبور کند و نقش مهمی هم در این همبستگی ایفا کرد.

چه ابزارها و تاکتیک هایی را باید برای تقویت و گسترش جنبش سبز بکار برند؟

ببینید، من هیچ امیدی به این ندارم که مجلس نهم با این ترکیبی که از قبل مشخص شده (یا اکثریت محافظه کاران یا محافظه کاران افراطی یا هر دو) در جهت احقاق حقوق زنان بتواند کاری انجام دهد. اینکه هیچ موضع موافقی از طرف فعالین زنان در قبال این انتخابات صورت نگرفته، نشان می دهد که این انتخابات اهمیتی در جهت احقاق حقوق آنان ندارد. به نظر من تنها راهی که باقی می ماند فعال کردن جنبش مدنی است. در واقع پیش بردن این مساله که جامعه مدنی ایران علیرغم گروه های اجتماعی متفاوت و رویکردهای متفاوت ایدئولوژیک، مدرن شده است و زنان در حیطه های مختلف اجتماعی ، سیاسی، فرهنگی فعال شده اند آنان باید بر حیطه سیاسی نه از طریق شرکت در انتخابات تاثیرگذار باشند، چرا که در کادر مجالسی مانند مجلس هفتم و هشتم کارساز نیست. تنها راه این است که زنان در سطوحی که هستند نهادهای جامعه مدنی را بتوانند تحکیم کنند. و از این طریق حقوق زنان را مورد حمایت قرار دهند نه از طریق شرکت در مجلس فرمایشی که نتیجه آن از همین الان مشخص است.

خانم کیان پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات فعالیت های زنان شکل علنی تری به خود گرفت اما مجددا طی سالهای ریاست آقای احمدی نژاد تجمعات زنان با موجی از خشونت و حملات نیروهای امنیتی مواجه شد، چنانچه هر سال با نزدیک شدن به روز هشتم مارس شاهد دستگیری های گسترده فعالین زن بودیم. شما بعنوان محقق امور زنان امسال برای گرامیداشت روز زن چه پیشنهادی دارید؟ چه برای فعالین زن در داخل کشور و چه فعالین زن در خارج؟

متاسفانه همانطور که خودتان هم اشاره کردید شرایط به هیچ وجه برای برگزاری همایشهای بزرگ و عمومی برای گرامیداشت روز زن از سوی زنان مهیا نیست. اما آنها همواره در سطوح کوچکتر این کار را انجام داده اند. امسال هم فکر کنم این چنین خواهد شد. البته این روز یک روز نمادین است و اگرچه از 365 روز در سال اختصاص یک روز به زن کافی نیست و این نمودار این است که 364 روز به مردان تعلق گرفته است! اما با تلاش مجلس ششم برای عمومی کردن هشت مارس این اختلاف نظر که هشت مارس مال غربی ها است از بین رفت و این روز را به عنوان یک روز بین المللی که ایران هم جزو آن است مطرح کرد. این دستاورد باید حفظ شود، اگرچه در شرایط موجود که متاسفانه شرایط سرکوب فعالین زنان و فعالین جنبش سبز است باید در اهمیت تداوم جنبش زنان با تدوین بیانیه هایی در خصوص هشت مارس سعی در تقویت آن نمود. البته برای من که در خارج هستم به خودم اجازه نمی دهم که به زنان داخل راهکاری نشان دهم زیرا خود به واقعیتهای سیاسی و شرایط داخل آگاه ترند و خود می دانند چه باید انجام دهند. همانگونه که تا کنون با شجاعت این مسیر را ادامه داده اند و هزینه ی آن را از طریق زندان، شکنجه یا بازداشتهای خانگی پرداخته اند. از سوی دیگر فعالین جنبش زنان در کشورهای مختلف می توانند از طریق برگزاری سمینارها مسائل مربوط به زنان را مطرح کنند و خواهان همبستگی جامعه زنان کشورهای مختلف جهان شوند. زیرا یک همبستگی بین المللی می تواند تاثیرات قابل توجهی به همراه داشته باشد. در حقیقت فعالین زنان در خارج از کشور باید بلندگوی فعالین زنان در داخل باشند البته نباید فقط به خواستهای زنان طبقات متوسط شهری بلکه به باید به خواست های بسیاری از زنان متعلق به طبقات تحتانی جامعه هم توجه کرد.