Konferenz in Prag

 

http://www.alborznews.eu/index.php/2012-07-28-16-01-39/level-22/2493-neshasthaye-shoma10.html

اطلاعیه مطبوعاتی «کنفرانس بروکسل» دومین کنفرانس پیشبرد اتحاد برای دموکراسی 

بدینوسیله به اطلاع عموم می‌رسد
درروزهای شنبه و یکشنبه ۱۷ و۱۸ تیرماه ۱۳۹۱ (۷ و ۸ جولای ۲۰۱۲) کنفرانسی با دعوت از گروهی ازفعالین سیاسی و اجتماعی درشهر بروکسل برگزار می‌شود. این کنفرانس در ادامه راه و حرکتی است که با برپایی کنفرانس استکهلم به دعوت مرکز اولاف پالمه آغاز شد. موضوعات این کنفرانس عبارتند از

گزارشی از استکهلم تا بروکسل 

بررسی روندهای سیاسی و گزینه‌های پیش روی کشور ایران در سال جاری 

بررسی راههای اتحاد و هماهنگی نیروهای اپوزیسیون 

بررسی راهکار‌ها وگام‌های عملی برای ایجاد زمینه‌های اجرای انتخابات آزاد 

بررسی مسائل ایران و تجربه ملل 

امید است این گردهم آیی بتواند گام موثری در همراهی و همگامی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی بردارد

اطلاع رسانی رسمی کنفرانس توسط وبلاگ «کنفرانس بروکسل» که نشانی الکترونیکی آن در اطلاعیه بعدی به اطلاع عموم رسانده می شود، انجام خواهد شد
از کلیه رسانه‌ها وروزنامه نویسان ایرانی که علاقمند به مشارکت در خبر رسانی هستند، صمیمانه دعوت می‌شود، هماهنگی لازم را بعمل بیاورند
کمیته برگزارکننده کنفرانس بروکسل- ۴ تیر ماه ۱۳۹۱ برابر با ۲۴ ژوئن ۲۰۱۱ 
تماس با کمیته برگزارکننده:

  iranconferenceinfo@googlemail.com

تماس برای امور رسانه ای:

brusselsconference@gmail.com 

 

 

 

سومین کنفرانس پیشبرد اتحاد برای دمکراسی در ایران

سومین کنفرانس بررسی راه‌های «اتحاد برای دمکراسی در ایران» در روز شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۱ برابر با ۱۷ نوامبر ۲۰۱۲ در شهر پراگ ، پایتخت جمهوری چک  آغاز به کار کرد.

این برنامه  در ساعت 9:00 شروع با خوشامد گویی، معارفه و گزارش از نشستهای استکهلم تا پراگ شروع شد.

خبرنگاران صفحه ی کنفرانس پراگ در گزارش فشرده ی خود می نویسند:

 

از استکهلم تا پراگ

پیش از آغاز میزگردها و پنل‌های روز نخست، ناهید بهمنی از اعضای کمیته برگزاری کنفرانس پراگ در گزارشی به آنچه از استکهلم تا پراگ گذشته، اشاره کرد. بهمنی،‌ ابراز امیدواری کرد که این بار هم کنفرانس پر باری به ثمر برسد و سپس گفت: «یک سال قبل در اولاف پالمه با حضور شرکت کنندگان تقریبا کمتری از جمیعت فعلی جمع شدیم و در آنجا در مورد مسائل بنیادین امر دموکراسی در ایران صحبت کردیم، مسائلی مانند جدایی دین از دولت، آزادی های فردی و اجتماعی، تصدیق میثاق ها با مبانی حقوق بین المللی بشر و در نهایت قطع نامه ای به امضای اکثریت مطلق آرا رسید. در آنجا این ایده به نظر رسید که چرا کنفرانس ها را به عنوان بسط دیالوگ دموکراتیک بین نظریه ها و نحله های گوناگون فکری ادامه ندهیم و چرا در تبعید این شرایط را فراهم نکنیم که بستر بهتری برای نزدیکی آرا فراهم شود. همه به این ایده پایبند بودند. در کنفرانس بروکسل تاکید بیشتری کردیم بر مبانی که پیشتر صحبت کرده بودیم و در مورد یافتن راه کار و راه حل ها برای به ثمر رساندن آن مبانی صحبت کردیم. قطع نامه ای تصویب شد در همین راستا همراه با دیالوگ دوستانه با سعه صدر و نهایتا به نتیجه رسید و انعکاس رسانه ای هم خوب بود و چه آنها که شرکت داشتند و چه دیگرانی که شرکت نداشتند،از آن مطلع گشتند. این کنفرانس سوم است که با جمع بیشتری از چهره های فکری و اکادمیک در پراگ برگزار می شود و امیدوارم در این کنفرانس در زمینه راه کارها و بسط افکار و دیالوگ دموکراتیک قدم های بلندتری برداشته شود. اما از اول دوست دارم برای کسانی که نبودند توضیح دهم که جمع جبری افراد به هر قیمت نبوده، بلکه سیاست ها و پرنسیب های مختلف و ملون بودن افکار در نظر گرفته شده و شرکت بر آن استوار شده است. از نظر جنسیتی تلاش شده که تعداد هر چه بیشتر فعالان و سیاسیون زن شرکت کنند و طیف جوان و آنهایی که امروز به صحنه سیاسی ایران وارد شدند نیز باید در شرکت مورد نظر قرار شوند. از ملیت ها و فرهنگ های گوناگون سعی شود شرکت داشته باشند و آن چیزی که در فکر و صحبت تاکید می کنیم که ایران متعلق به همه است را از ابتدای کار در نظر بگیریم و به آن معتقد باشیم. من نمی‌گویم حتما در این راه موفقیت صد در صد بوده است،‌ اما سعی شد برای دستیابی به این خواسته تلاش شود تا تنوع آرا حتما لحاظ شود و فکر می‌کنم که در این کنفرانس پیش رفتی حاصل شده است. امیدوارم با پیشنهادات و ایده ها و نظرهای مدون روشن و شفاف ما بتوانیم در بسط مباحث اساسی و مشکلاتی که پیش روی جامعه ایران است در کلیه عرصه های سیاسی فرهنگی و اجتماعی با ایده های خوب مواجه شویم و آنها را به کرسی بنشانیم و در راه کنفرانس های بعدی که سوال ایجاد می شود که کنفرانس ها به کجا ختم می شود، نهایتا بتوانیم جمع وسیعی را بر حول اتحاد برای سازندگی آینده ایران و پروسه رسیدن به دموکراسی بنا بگذاریم و بر اساس توافقات مشترک شفاف بدون غل و غش خود را برای سازندگی در ایران آماده کنیم. تحلیل باید این باشد که الان در خزان سیاسی به سر می بریم و ما نقشی در ایجاد بهار آینده در ایران اتخاذ کنیم و بتوانیم آنچه در داخل به خاطر اختناق و استبداد بی نهایت مقدور نیست را ادا کنیم. 

 

چشم انداز تحولات سیاسی درایران و امر گذار مسالمت آمیز به دموکراسی

سپس  اولین پنل  این کنفرانس تحت عنوان  : چشم انداز تحولات سیاسی درایران و امر گذار مسالمت آمیز به دموکراسی با حضور 

شهران طبری، محسن سازگارا، حسین علوی، احمد عشقیار با مدیریت شهران طبری تشکیل شد.

محسن سازگارا در سخنان خود گفت: «بر اساس اطالاعاتی که به دستم رسیده و مقداری تجزیه و تحلیل، یک تصویری میخواهم ارائه کنم که در مقابل بحران فعلی که کشور در آن فرو می رود رژیم جمهوری اسلامی چه می خواهد بکند و از طرف دیگر مخالفان چه کاری می توانند بکنند. گزاره های من توصیفی است و قصد ارزش گذاری ندارم و صرفا استنباط من است».

سازگارا گفت: «دو موضوع اصلی ذهن رژیم و خامنه ای را گرفته؛ دو جام زهر را نمی خواهد بخورد یکی برداشتن احمدی‌نژاد و دیگری کوتاه آمدن سر مساله هسته ای. برای این که اگر بخواهد این دو را نگه دارد، به خصوص در شرایطی که با بحران پیش رویش، کارگزارانش هم فشار می آورند، چهار کار در دستور حکومت برای ادامه حیات است».

وی در توضیح این چهار دستور گفت:‌ « اول اینکه عمود خیمه جمهوری اسلامی، ولایت فقیه است. شخص ایشان برای انسجام رژیم و جلوگیری فروپاشی، هر چه بالاتر بردن شخص خودش را در دستورکار قرار داده است. سر فصل مهم در بازسازی جای ایشان در جنبش سبز خلاصه می شود. محور دوم نشون دادن این ژست است که ما به دنیا باج نمی دهیم اما در عین حال فرستادن علامت هایی به مردم که دنیا با ما کنار می آید و آخر این تونل ما قرار است بمانیم. بسیاری از مردم معتقدند این غربی ها اگر اراده کنند این ها را ظرف 24 ساعت بر می دارند و حکومت هم با زیرکی آب به اسیاب این ماجرا می ریزد تا مردم ناامید شوند که از بحران پیش رو می شود یک تحول شکل داد. نکته سوم تشدید سرکوب هاست. خشونتی که از جنبش سبز زهر چشم گرفته به خصوص از طبقات جامعه و فرهیختگانش سعی کرده تشدید کند و یک جلسه 50 نفره یا یک فیلم سینمایی را نیز تحمل نمی کند. نکته چهارم که در دستور است این است که بتواند مبارزات را منفرد و تک به تک کند که بالاخره کارخانجاتی که یکی بعد از دیگری می خوابد و آمار کارگرهای بیکار بیشتر می شود. تورم و گرانی فزاینده بحران است که ممکن است شورش نان اتفاق افتد اما سعی حکومت این است که هر کدام از اینها را محدود کند که اجازه ندهد به هم وصل شود. مثلا کارگرها را قانع کند که صاحب کار مقصر است تا بدین ترتیب اجازه ندهد که در یک حرکت استراتژیک و کلان، مجموعه به هم متصل شود. اگر این باشد حرکتی که حکومت حداقل در یک سال آینده (که خامنه ای گفته دو سال) دوام بیاورد و از همین درآمد نفتی هم دوام آورد».

سازگارا گفت: «در خصوص جنبش ما چه می توانیم انجام دهیم؟ هر طور بخواهد از این فضا استفاده بهینه شود 6 کار به طور مشخص باید انجام شود. اول: هدف گذاری. درست است که هدف گذاری ما در کنفرانس استکهلم و بروکسل هم پای فشاری بر رسیدن به حکومتی است که دین و دولت در آن از هم جدا شود و دموکراسی آرمان ماست؛ اما در مسیر ممکن است طیف بزرگی به وجود آید که در این بخش با ما همراه نباشد. در نتیجه هدف گذاری که در دو کنفرانس قبلی هم شد این است که برگزاری یک انتخابات آزاد به معنی این که انتخاباتی که در آن کسانی که عقیده آنها تغییر قانون اساسی کشور است مثل بنده حق مشارکت داشته باشند. حق کاندیداتوری که نهادهای بین المللی نظارت داشته باشند. اگر فرض کنیم هدف این باشد که همه کارها یک پروژه مشخص است که همه طیف ها را در بر بگیرد،‌ باید بگویم که همه می دانیم خامنه ای عقب برو نیست و به کمتر رضایت نمی دهد و در نتیجه فشار مناسب باید ایجاد شود تا حکومت ها عقب رود. کار اول از این 6 تا باید ایجاد گفتمان آزاد است تا انتخابات آزاد به گفتمان غالب تبدیل شود. نکته دوم این است که باید مقاومت مردم در مقابل استبداد دینی سازماندهی شود. جنبش کارگری ایران در چنین سازماندهی قرار خواهد گرفت اما جزئیات مقاومت مدنی مردم با استفاده از تکنیک های مبارزات بی خشونت چطور است؟ این امر در کارگاه های این کنفرانس باید به بحث باید گذاشته شود. جنبش روی زمین باید پا داشته باشد که بتواند فشار لازم را ایجاد کند».

سازگارا در پایان سخنان خود گفت: «نکته سوم همراه ساختن دنیا است. هیچ جنبشی در دنیا پیروز نشده مگر این که دنیا را پشت خود داشته باشد. رژیم، مردم و دنیا؛ سه بازیگر اصلی اند و مردم باید دنیا را پشت خود داشته باشند. با توجه به تحریم ها که دودش به چشم مردم می رود باید به دنیا قبولاند که مشکل مردم تروریسم یا پرونده اتمی نیست. نکته چهارم ایجاد شکاف در حکومت خصوصا ماشین سرکوب آن یعنی سپاه پاسداران است که تبدیل به سازمانی شده که نظام بر دوشش ایستاده. مثل تمام کشورهای دیگر، در مبارزات نمی توان پیروز شد مگر با ایجاد شکاف در ماشین سرکوب. نکته پنجم این است که تشکیلات سراسری و چتر فراگیر از نیروهای مختلف، از الزامات این گذار است. این یک اصل بدیهی است که هرچقدر اتحاد مخالفان بیشتر باشد، شانس پیروزی بالاتر است. سه اصل در پیروزی مبارزات مدنی؛ اتحاد، برنامه ریزی و حفظ دیسیپلین است. نکته آخر اینکه اگر همه این کارها قرار انجام شود، رسانه یک شرط اساسی است. امروزه رسانه های چند طرفه ای مثل رادیو و تلویزیون است اما باید بتوان تمام حرفهای دیگر را منتقل کرد. رسانه می تواند و باید در خدمت چنین اقداماتی قرار گیرد».

 پس از آن حسین علوی سخنان خود را به نام ستار بهشتی، تازه‌ترین جان باخته راه ازادی بیان شروع کرده و به کسانی که در زندان به مبارزه برای آزادی را ادامه می‌دهند، به خصوص میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد، ستودهها، تاجزاده‌ها، قدیانی‌ها و همکاران زندانی مانند ژیلا بنی یعقوب، بهمن احمدی امویی، مسعود باستانی، احمد زیدآبادی و … درود فرستاد و از آنان یاد کرد.

علوی گفت: «تصور من این است که در حال حضار عامل تعیین کننده در صحنه سیاسی ایران، مساله مناقشه هسته‌ای و رویکرد جدیدی است که احتمالا جمهوری اسلامی درباره آن اتخاذ خواهد کرد. من معتقدم که جمهوری اسلامی به دنبال حل این مشکل است، چون تحریم های اقتصادی و فشارهای سیاسی به خصوص خطر قطع کامل شریان اقتصادی که منافع ملی و به خصوص موجودیت نظام را زیر سوال می برد، منافع حکومت ایجاب می کند که پا در راه مصالحه بگذارد. شواهدی هم این مساله را نشان می دهد. از جمله بحث دیدارها و مذاکراتی که میان برخی از مقام های ایران و آمریکا برگزار شده است».

وی افزود: «مساله این است که اگر این مسایل صحت داشته باشد، ایران از موضع ضعف در آن شرکت دارد و بار دیگر بحث پایان جنگ ایران و عراق و پذیرش قطعنامه تکرار می شود. محمد البرادعی در خاطراتش ذکر کرده است که در اوایل کار جرج بوش به او پیشنهاد کرده بود که ایران احتمالا برای نوعی مذاکره آمادگی دارد و آقای بوش بسیار استقبال می کند و گفته بود که نه تنها بر سر مسایل هسته‌ای، بلکه بر سر همه مشکلات حاضریم مذاکره کنیم. آقای حسن روحانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، این مساله را تایید کرده و گفته است که بنا به دلایلی قرار شد این مذاکرات صورت نگیرد. بنابراین از ده سال پیش یک سیاست عقب افتاه بوده و مشخص است که ما چه منافعی را از دست دادیم و چه قدر تحریم ها به کشور لطمه زده است».

علوی گفت: «در این مذاکرات نوعی رقابت در داخل جمهوری اسلامی هم هست که چه کسی می تواند این مشکل قدیمی با آمریکا را حل کند. ایا یک تیم نظامی سیاسی وارد مذاکرات می شود یا یک تیم صرفا سیاسی. این مساله روی آینده سیاسی ایران هم تاثیر می گذارد. به نظر من حل مناقشه هسته ای ایران به طور صلح آمیز به نفع جنبش دموکراسی خواهی در ایران است. چون بحث مناقشه هسته ای همواره به عنوان تهدیدی بالای سر آزادی خواهان بوده و به عنوان این که منافع ملی در خطر است، باعث فشار شده است. یک نگاه هست که جنبش سبز را تمام شده و شکست خورده می داند. من این اعتقاد را ندارم. اگر منشا تاریخی و اجتماعی جنبش سبز را نگاه کنیم، می بینیم که جنبش های اجتماعی که جنبش سز بر دوش آنان دد خیابان ظهور پیدا کرد، هنوز زنده هستند. گیرم که این مبارزه و مقاومت در زندان صورت می گیرد. این جنبش درانحصار هیچ گرایشی هم نیست. باید دید که آینده این جنبش چه خواهد شد. جنبش سبز مانند جنبش منشور 77 واتسلاو هاول در چکسلواکی سابق است. آن منشور را 2 هزارنفر از روشنفکران امضا کرده بودند و ده سال زیر سرکوب بود. اما موفق شد بعد از ده سال سرکوب خود را به عنوان یک جنبش سیاسی مطرح کند».

وی در ادامه گفت: «مرز بین داخل و خارج از ایران به دلیل اینترنت و تکنولوژی‌های جدید کمتر شده، گرچه تفاوت‌هایی هم وجود دارد. باید دید که این تبادل سیاسی تا چه حد امکان پذیر است و آزادی این تبادل تا چه حد است. در این تبادل و تعیین نقش خارج و داخل باید این مساله را در نظر بگیریم. صرف نظر از مسالمت آمیز بودن روند دموکراسی در ایران، رهبری سیاسی در داخل خواهد بود و از آن برآمد خواهد کرد. این بدان معنا نیست که جنبش خارج تنها بلندگوی داخل باشد. این هم یک نقش است، اما می تواند که نقش فعالی داشته باشد. همین بحث انتخابات آزاد، می تواند استراتژی خوبی باشد. چون یک استراتژی نیست و صرف نظر از قانون اساسی، نیاز به آن دارد که یک دیالوگ ملی در این زمینه میان نیروها از مشروطه خواه تا چپ ترین گرایش ایجاد کند. باید کاری کرد که هرکس که به این مساله و شیوه مسالمت آمیز اعتقاد دارد، همراهی کند و می تواند که منجر به تشکیل گفتمان مناسبی در فضای سیاسی شود. در ایران فقط مهندس موسوی و جنبش سبز در خیابان ها این مساله را مطرح کردند».

علوی در پایان گفت:‌ «جنبش های اجتماعی، بستر اصلی جنبش های دموکراتیک است. در جنبش های اجتماعی، مساله موقعیت حرفه ای ـ اجتماعی و مساله تشکیل یابی آنها بسیار مهم است. به همین دلیل من جنبش معلمان را در رتبه اول می بینم. جنبش کارگری هم برآمد دارد، اما به دلیل نبود سندیکاها کمی تشکیل یابی آن سخت است. جنبش زنان که شجاعانه مبارزه کرده، به دلیل ساختار سنتی خانواده و جامعه در ایران، هنوز شکل میلیونی پیدا نکرده است. نکته مهم این است که باید تلاش کرد تا این جنبش ها بتوانند تشکل یابی کنند و برای رسیدن به این مساله جنبش خارج از کشور کمک های زیادی می تواند بکند».

احمد عشقیار سومین سخنران این پنل بود. وی در پیش درآمد صحبت‌های خود گفت:‌ «ایران در شرایط دشواری قرار دارد که شاید پس از جنگ ویرانگر 8 ساله بی سابقه است. از یک سو دستگاه سرکوب هر چه بیشتر به نقض آزادی های آشکار مردم می پردازد و از دیگر سو تحریم های بین المللی رمق اقتصاد ناتوان کشور را ربوده است. اما روی دیگر سکه می تواند فرصتی تاریخی باشد برای تغییر ساختاری در نظام جمهوری اسلامی. شرایط وخیم اقتصادی در کنار تنش های بی سابقه در میان قوای مختلف و ضعف رهبری کاریزماتیک بهترین فرصت را برای اپوزیسیون ایجاد کرده است تا یک بار و برای همیشه ساختار جمهوری اسلامی را بر هم زند. نوشتار پیش رو به پیشنهادی است برای اتحاد اپوزیسیون و استفاده از فرصت پیش رو برای ایجاد تغییرات ریشه ای در جمهوری اسلامی».

وی در توضیح شرایط کنونی گفت: «شرایط وخیم اقتصادی، بی اعتمادی فعالین اقتصادی و عموم مردم به آینده ای روشن، وشکستگی یکی پس از دیگری کارخانه ها و مراکز تولیدی در کنار افت شدید تولید و صادرات نفت از نتایج قمار هسته ای و مدیریت آخرالزمانی اقتصادی جمهوری اسلامی است. در هشت سال اخیر ته مانده عقلانیت اندوخته در جمهوری اسلامی نیز به کناری نهاده شده و مدیریت اقتصادی به دوره به قولی طلایی ابتدای انقلاب و اعتقاد آن پیر فرزانه مبنی بر اینکه «اقتصاد مال خر است» بازگشته است. در عین حال دست نهادهای نظامی و شبه نظامی برای غارت سرمایه های ملی و ویرانی بیشتر این ویرانه اقتصادی باز گزارده شده است. مردم ایران، شامل دهک های مختلف اقتصادی و سطوح مختلف تحصیلی، از خود می پرسند که چرا باید بهای تنش های جمهوری اسلامی با دنیا و آرزوی رهبران جمهوری اسلامی برای تبدیل شدن ایران به کره شمالی را بپردازند؟ از دیگر سو، تنش بین رهبران جمهوری اسلامی به سطح بی سابقه ای در دو دهه اخیر رسیده است. گروه های رقیب بی رحمانه دست به افشای اسناد غارت و دزدی یکدیگر میزنند و بی محابا در رسانه هایشان یکدیگر را متهم و تهدید به افشاگری می کنند. رییس جمهور، در یک اقدام بی سابقه، قوه قضاییه را متهم به نقض حقوق بشر می کند و از دیگر سو نزدیکان رییس جمهور در زندان به سر می برند. این حملات بیرحمانه، چهره به چهره و سنگر به سنگر اندک آبرویی برای هیچ قوه ای و سیاستمداری در جمهوری اسلامی باقی نگذارده است».

عشقیار افزود: «سید علی خامنه ای، رهبر و ستون خیمه جمهوری اسلامی، در ناپایدارترین لحضات رهبری اش به سر می برد. او که با فرمان کشتار مخالفین در سال 1388 محبوبیتش در بین بسیاری از هوادارانش را از دست داده است، اینک بیش از هر زمان دیگری محتاج حمایت نیروهای نظامی و شبه نظامی و در راس آن سپاه پاسداران است. نهادی که هر روز بیشتر از دیروز به یک بنگاه اقتصادی شبیه می شود. اینک بسیاری از موانع برای پیشبرد جنبش دموکراسی خواهی در ایران از سر راه برداشته شده است: مردم به تنگ آمده از انواع مشکلات اقتصادی، شکست خوردن انواع تجربه های سیاسی در این ساختار همچون اصلاحات و اصولگرایی، جامعه جهانی یکصدا علیه نظام کنونی، حاکمیت ترک خورده و شکاف های سیاسی فزاینده، رهبری شکننده و بسیار موارد دیگر. پس طی یک تا دوسال گذشته گام های موثری برای دموکراتیزاسیون در ایران برداشته شده؛ اگرچه اپوزیسیون همچنان کمترین نقش را در آنها ایفا کرده است.همه موارد گفته شده در کنار یکدیگر فرصتی بزرگ را فراهم می کنند برای سازماندهی، به خیابان کشانیدن مردم و ایجاد تغییرات ساختاری در ایران با حداقل هزینه ممکن؛ فرصتی که ممکن است دوباره به سادگی به کف نیاید و نباید آن را از دست داد».

وی با ارائه پیشنهادی گفت: «ایجاد تغییرات ساختاری و بنیادین در حکومت کنونی ایران در افق کوتاه مدت پیشنهاد اصلی است. مناسب ترین زمان برای ایجاد تغییرات بنیادین در حکومت کنونی، در افق کوتاه مدت، بازه زمانی پیش و پس از انتخابات ریاست جمهوری است. این انتخابات به دلایل بی شماری از اهمیت بالایی برخوردار است. از سویی شکاف میان نخبگان سیاسی حاکم به صورت طبیعی به اوج خود می رسد و از سوی دیگر میزان اقبال مردم به سیاست افزایش پیدا کرده و توده های مردم به بازی سیاست وارد می شوند که می تواند توان بسیج خیابانی توده ها را بالا ببرد. در عین حال به دلیل تنش در میان نخبگان سیاسی امکان و احتمال سرکوب و اعمال قوه قهریه کاهش می یابد».

عشقیار همچنین در توضیح قدم های اجرایی برای تحقق پیشنهاد مطرح شده گفت: «شرایط ایده آل، که احتمال وقوع آن کم نیز نمی باشد، حضور کاندیدایی است که برای جلب رضایت عمومی و سوار شدن بر موج نارضایی های عمومی خود را آلترناتیو وضع موجو نشان دهد، از کلیت نظام سیاسی در سه دهه اخیر انتقادات جدی کند و امکان حضور خیابانی مخالفین را فراهم کند. این حضور خیابانی می تواند سبب بازسازی شبکه های ویران شده در چند سال اخیر باشد. در این وضعیت احتمالی، در صورت شکست کاندیدای مورد نظر، اعتراض به شکست او می تواند به حضور سازمان یافته برای تغییر در وضع موجود تبدیل شود. در صورت پیروزی کاندیدای مورد نظر نیز جشن پیروزی وی با حضور خیابانی و مطرح کردن خواسته های عمومی و رادیکال می تواند راه را برای تغییرات بنیادین هموار کند. ناگفته پیداست که پیش از اعلام نتایج نیز می توان با استفاده از فضای نیمه باز پیش ازانتخابات با فراخوان های عمومی و ایجاد زورآزمایی خیابانی کار را به جایی رساند که جمهوری اسلامی خود را در دوراهی سرکوب پیش از انتخابات یا عدم سرکوب و در نتیجه تشکیل هسته های اولیه تظاهرات یکی را انتخاب کند. این طرح نیاز به پیش نیازهایی دارد و برای حضور مناسب در موقعیت مناسب می بایست پنج گام اساسی به سوی پیروزی برداشت:

گام اول ایجاد و در اختیار داشتن یک الجزیره ایرانی توسط اپوزیسیون است. الجزیره نقشی اساسی در شکل گیری بهار عربی و به ثمر نشستن خیزش ها در کشورهایی مانند مصر داشت. در بحبوحه خیزش 88 ایرانیان از وجود رسانه ای که توده ها را بمباران تبلیغاتی کند محروم بودند. نقش کلیدی الجزیره ایرانی می تواند منتج به تهییج توده ها برای حضور و ایستادگی در خیابان و تشویق حامیان حکومت برای سکوت یا پیوستن به مردم شود.

تجربه خیزش های پیشین در ایران و در کشورهای عربی نشان می دهد که سازماندهی هرنوع حرکت ملی در ابعادی که حاکمیت را دستخوش دگرگونی یا حداقل تاثیرپذیری کند، مستلزم یک شبکه اطلاع رسانی گسترده با پوشش سراسری و شبانه روزی، با گردانندگان مشخص و معطوف به یک برنامه تعریف شده سیاسی است که علاوه بر به حاشیه راندن صدا و سیمای جمهوری اسلامی و برخی برنامه های صرفا سرگرم کننده ماهواره ای، به میزان آگاهی مردم درباره مسائل و مشکلات روز جامعه ایران بیفزاید و  برنامه گام به گام و عملی مشخص برای انواع فعالیت ها، اعتراض ها و حتی حضور خیابانی مردم ارائه دهد.

گام دوم در اختیار داشتن یک رادیو با پوشش گسترده است؛ رادیویی با سیاست گزاری هایی شبیه به همان الجزیره ی ایرانی که پیشتر گفته شد. رادیو با توجه به گستردگی بیشتری که دارد، نقش مهمی در تبلیغ، تهییج و گسترده سازی اعتراضات علیه حکومت دارد و در عین حال امکان دسترسی به رادیو برای همه افراد در خیابان و خودروها نیز فراهم است.

گام سوم اجرایی کردن پروژه اینترنت آزاد در ایران است. اینترنت و خصوصا شبکه های اجتماعی چون فیس بوک یکی از ابزارهای خوب برای سازماندهی در شرایط پرخطری همچون ایران است. خارج کردن کنترل اینترنت از دست حکومت جمهوری اسلامی در ایران برای یک بازه چند ماهه می تواند کمک مهمی باشد در راه افزایش توان سازماندهی نیروهای سیاسی و مدنی ایران. سرمایه گذاری ای که می تواند بازگشت سرمایه بالایی داشته باشد.

گام چهارم انزوای دیپلماتیک جمهوری اسلامی و کمک به شکل گرفتن یک اپوزیسیون کارآمد برای حکومت جمهوری اسلامی است. در این راه حمایت جامعه جهانی می بایست از تمامی گروههای ایرانی باشد که خواهان تغییرات ساختاری در حکومت ایران و استحاله ی آن به یک حکومت دموکراتیک هستند، هدف باید دور یک میز نشاندن همه این گروهها و کمک به آنها برای تشکیل یک شورای انتقالی برای شرایط اضطراری باشد. شورایی که بتواند نقشی راهبردی در فرایند گذار ایفا کند».

وی در پایان سخنان خود و در توضیح گام پنجم گفت: «گام پنجم باید به توافق رسیدن با عناصری در سپاه پاسداران باشد. می بایست اعتماد این عناصر را جلب کرد که در نظام جدید برای آنها جایی وجود دارد و آنها می توانند از آنچه اندوخته اند بهره مند شوند. برای اینکه این عناصر را به قدر کافی مهیای پذیرش وضع موجود کرد از سویی باید تحریمها را موثر تر و هوشمند تر کرد و از سوی دیگر باید از پاسیفیسم مطلق دست برداشت. طبیعی است اگر کسی مطمئن باشد در هر صورت هیچ اتفاقی برایش نخواهد افتاد، هرگز مایل نخواهد بود که جانب شر را رها کند و به جانب خیر بپیوندد. همواره باید به طرف مقابل یادآوری کرد که طوفانی از آتش در راه است که هر آنچه بر سر راهش قرار بگیرد را خواهد سوزاند و انتخاب بین شر و خیر، در حکم انتخاب میان مرگ و زندگی است».

شهران طبری نیز در سخنانی کوتاه تاکید کرد: «شعار همه با هم دیگر کار نمی کند. باید بر سر مسایل کلان با هم به توافق برسیم، آن هم انتخابات آزاد، یکپارچگی ایران و گذار صلح آمیز به تغییر و مسایلی از این قبیل است. من فکر می کنم در 34 سال پیش مردم ایران می دانستند که چه نمی خواهند، اما نمی دانستند چه می خواهند. ما و همه نیروهای سیاسی باید تلاش کنیم که این مساله را برای بقیه روشن کنیم و خواسته ها و مطالبات را مشخص کنیم».

دیالوگ ملی، انتخابات آزاد و همگرایی نیروهای

 دومین پنل از روز نخست کنفرانس پراگ، تحت عنوان «دیالوگ ملی، انتخابات آزاد و همگرایی نیروهای اپوزیسیون» برگزار شد. نوشابه امیری مدیریت این جلسه گفتگو را بر عهده داشته و سخنرانان حسن شریعتمداری، شهریار آهی و فریدون احمدی بودند.

نوشابه امیری در ابتدای این جلسه گفتگو،‌ به عنوان یک روزنامه‌نگار از زندانیان روزنامه‌نگار یاد کرده و ضمن ابراز امیدواری از آزادی همه آنهایی که پای در راه آزادی میهن گذاشتند، از حسن شریعتمداری خواست تا سخنان خود را ایراد کند.

حسن شریعتمداری گفت: «در ابتدا باید بگویم انتخابات آزاد به عنوان یک جنبش مطالباتی با انتخابات آزاد به عنوان استراتژی گذار متفاوت است. انتخابات آزاد به عنوان جنبش مطالباتی به معنی تلاش برای دموکراتیزه کردن نظام، درون خودش است؛ اما انتخابات آزاد به عنوان استراتژی، یکی از استراتژی های جهانی برای گذار از نظام های توتالیتر و استبدادی به دموکراسی است. از 1974 تاکنون از 120 دموکراسی که اتفاق افتاده، اغلب از همین استراتژی استفاده کرده اند».

وی افزود: «انتخابات آزاد به عنوان استراتژی امتحان خود را پس داده و موفق بوده است. انتخابات ازاد به عنوان استراتژی با وجود همه اشتراکاتی که با انتخابات آزاد به عنوان جنبش مطالباتی داره، تفاوت بارزی دارد. از جمله تفاوت ها می توان به این اشاره کرد که انتخابات ازاد به عنوان جنبش مطالباتی قانونی بودن آن بر اساس قوانین موجود داخل کشور است؛ اما انتخابات آزاد به عنوان استراتژی قانونی است با اتکا به قوانین بین المللی. در واقع مبارزه ای قانونی است که به قسمت دیگر از قانون ها می پردازد».

شریعتمداری گفت: «ما می توانیم به قسمتی وفادار باشیم که در سطح بین المللی با توجه به استانداردهای جهانی یک انتخابات آزاد را مقبول می کند. دیالوگ ملی، استراتژی انتخابات آزاد و جنبش و مقاومت مدنی سه کار غیر قابل تفکیک از یک پروژه مهم گذار است. انتخابات آزاد فقط یک استراتژی نیست. در کنارش دیالوگ ملی و جنبش و مقاومت مدنی قرار دارد. با این تفاوت که تمام جنبش ها پولاریستی هستند و تنها خواستی که جامعه را انتگره می کند، انتخابات آزاد است و ما احتیاج به وحدت بیشترین در مقابل کمترین داریم؛ با تمرکز بر استراتژی خاص متمرکز بر صندق رای».

وی در پایان گفت: «همه خواسته های مدنی باید در استخدام یک استراتژی مرکزی قرار گیرد تا موثر باشد در غیر این صورت جامعه را تکه تکه می کند. جبنبش زنان بسیار خوب است و آنها را آزاد می کند اما مقابل مرد سالارانی قرار گرفته که این اجازه را به آنها نمی دهد. جنبش زنان زمانی می تواند موفق عمل کند که زنان بتوانند نامزد ریاست جمهوری زن معرفی کنند. جنبش ملی موقعی می تواند به خواست های خود برسد که بتواند نماینده خود را به داخل پارلمان فرستاده و قوانین را تغییر دهد. آیا راهی غیر از تماسک به قانون اساسی مدرن که همه با هم بنویسیم داریم؟ راهی غیر از این داریم که نماینده های ما داخل پارلمان بروند؟».

پس از آن شهریار آهی سخنان خود را اینگونه آغاز کرد که: «بحث ما به عنوان استراتژی انتخابات آزاد، یک استراتژی مهم است. ما تنها درباره یک لحظه صحبت نمی‌کنیم. بحث از تاکتیکی است برای نزدیکی اپوزیسیون و تلاش برای غلبه بر پارادوکس‌ایی که مانع این نزدیکی است».

آهی گفت: «در نشست اول، سازمان ایده‌آ، که یک سازمان پشتیبانی کننده از انتخابات آزاد در تمام دنیا است، کتابچه‌ای شامل تجربیات خود در بیش از پنجاه کشور جهان در اختیار شرکت کنندگان گذاشت. شاه بیت این کتاب آن بود که انتخابات آزاد لزوما به معنای دموکراسی نیست. کم نبودند حکومت‌هایی که پس از انتخابات آزاد، مشروعیتی کمتر از حکومت پیش از انتخابات آزاد داشتند. از این رو اهمیت دیالوگ ملی و تقدم آن بر انتخابات آزاد، در آن است که باعث از میان بردن تنش در جامعه می شود. توجه کنیم که مردم ایران در شرایط سختی هستند، تبدیل به توده بی‌شکلی شده‌اند، چیزی همانند دوران پیش از فاشیسم در آلمان دهه 20».

وی افزود:‌ «از طرف دیگر نباید فراموش کرد که نخبگان ایرانی، سی سال پیش نتوانستند وظیفه خود را انجام دهند و به مردم نگفتند که  حاکمیت الهی را نمی‌شود با حاکمیت مردم یکی کرد. امروز این کاری است که باید انجام داد. نکته بعد، پارادوکس‌هایی است که در افکار وجود دارد. درباره اختلاف نظر مابین نوع حکومت می‌توان بحث و گفت‌وگو کرد، اما اگر کسی یا گروهی به حاکمیت مردم معتقد نباشد، نمی‌توان با او بحث کرد. از سوی دیگر بعضی اختلاف‌ها تاریخی است، بعضی مغزها منجمد شده‌اند و در گذشته مانده اند. به طور مثال مایل‌اند به پیش از 28 مرداد 32 یا 22 بهمن 57 بازگردند. بعضی از اشکالات دیگر هم ذهنی و ساختاری است و نکته مهم دیگر، برخی تفاوت نظرهاست. برخی آخر این فصل را انفجار می بینند. همانند بهمن 57. این تفاوت میان اصلاح طلب‌ها و انحلال طلب‌هاست. باید توجه کرد که اگر معتقد به دیالوگ ملی و انتخابات آزاد باشیم و این استراتژی را تعقیب کنیم، این دوگانه‌سازی‌ها سترون است».

فریدون احمدی نیز در سخنان خود گفت: «در بحث پیرامون دیالوگ ملی، باید درباره بخشی از آن صحبت کنیم که می‌توانیم به طور جدی در آن نقش داشته باشیم. از این رو باید تلاش کرد دیالوگ ملی حول چالش‌هایی باشد که امروز باعث شفاف اجتماعی در ایران شده است. نکته بعدی آن است که شاید بهتر باشد به برخی سوالات مشخص درباره این جمع پاسخ دهیم. هدف از برگزاری این کنفرانس‌ها چیست. جمع شدن طیفی چنین بزرگ از اپوزیسیون، گامی رو به جلو است. اما این جمع تا کنفرانس بعدی نمودی ندارد. برای حل این مشکل چه باید کرد؟».

احمدی گفت: «این حرکت، در سیری از بالا به پایین تشکیل شده: جمع کوچکی بوده‌اند که ابتدا بحث‌ها را انجام داده‌اند، کم کم بزرگ‌تر شده، برخی مسایل مطرح شده و … تلاش ما این است که از این جمع استفاده کنیم. به همین دلیل ورک‌شاپ‌هایی که داریم، براساس نیازهای امروز جامعه است. از نیروهای پرتوان و باکیفیت برای حرکت در عرصه‌های مختلف دعوت می‌کنیم. نیاز داریم که صدای‌مان در رسانه‌های مختلف فارسی و غربی بازتاب پیدا کند، چون این جمع به عنوان یک ثقل سیاسی در حال شکل‌گیری است».

وی افزود: «نکته بعدی درباره این جمع نحوه تنظیم رابطه با داخل کشور است. ما نمی‌خواهیم یک جمع جدا از مردم داخل باشیم، ضمن آن‌که به دعوای مصنوعی داخل و خارج اعتقاد نداریم. نیاز به اطمینان داخل داریم و باید بتوانیم بر آن‌ها تکیه کنیم».

پس از خاتمه سخنان کوتاهی که سخنرانان ایراد کردند، جلسه پرسش و پاسخ به مدیریت نوشابه امیری برگزار شد.

محمد مصطفایی این سوال را مطرح کرد که «قانون اساسی یکی از معضلاتی است که در شرایط کنونی با آن مواجه هستیم. قانون اساسی این اجازه را به ما نمی دهد که ما انتخابات آزاد داشته باشیم. در این پنل عنوان نشد که ما برای تغییر قانون اساسی چه باید بکنیم. سوال من این است که برای نوشتن پیش نویس قانون اساسی چه باید کرد؟ چه کسانی برای نگارش آن صالح هستند؟ اگر این موضوع حل شود بسیاری از مشکلات ما حل شود».

حسن شریعتمداری در پاسخ به سوال مطرح شده گفت: «قانون اساسی فقط یک نوشته حقوقی نیست مسلما در بخش تنظیم آن حقوقدان ها و نخبه گان باید شرکت کنند اما ارزش های ملی و عرف تاریخی، ارزش هایی را تعیین می کند که باید بر اساس آن قانون اساسی را نوشت. ما قبل از نوشتن قانون اساسی چند سوال اصلی داریم که نخبه گان باید به آن جواب دهند تا مردم هم قبول کنند. نحوه توزیع قدرت در ایران، منابع مالی، منابع قدرت چگونه تقسیم می شود؟ منابع قدرت یعنی تمرکز قدرت یا عدم تمرکز و فدارالیسم. حل این قضیه یعنی باید در گسل های اجتماعی تفاهم ایجاد شود. گسل توانمند و بی نوا، گسل نسلی، گسل جنسیتی و گسل فرهنگی که باید برای آن میانگین قابل قبول ملی تعیین شود. امروز همه جا مردم دنیا قانون اساسی خود را قبول دارند نه دین هایی که از طرف خانواده به آنها منتقل شده است. باید قانون اساسی نوشت که کرد و بلوچ، زن و مرد، بی دین و دیندار ما تبلوری از خواسته های خود را در آن ببینند».

گیتی سلامی، اشاره کرد: «شما به مشارکت و دموکراسی برای تغییر سیستم اشاره کردید اما در سومین پایه یعنی شرکت فعال زنان را موفق نشدید».

فریدون احمدی در پاسخ به این موضوع گفت: «کاملا درست می گویید. شرکت فعال زنان در این کنفرانس یکی از چالش های جدی ما است که به ویژه در فرصت کارگارها باید به آن پرداخت. یک سری موانع وجود دارد در این راه. جمع تدارک بیننده این نشست سعی کرده تا جایی که می شود تلاش کنند که زنان بیشتری شرکت کنند. برخی از موانع هم در نوع نگاه زنان به فعالیت سیاسی است که معتقدند باید فعالیت مدنی داشته باشند و به این حرکات اعتقاد ندارند و بخشی ناامیدی شان به مشارکت های مردانه زیاد است که باید اعتماد سازی شود».

مهران براتی گفت: «هر اتفاق بزرگی که در 60 سال گذشته ایران اتفاق افتاده یک لینکی با بحران بین المللی داشته است. جنگ جهانی اول و دوم کودتای 28 مرداد، کارتر و … الان هم ما در بحران بین المللی قرار داریم. هیچ انتخاباتی نمی تواند تنها به همت جنبش مدنی به نتیجه برسد. زبان سیاسی جنبش مدنی احزاب سیاسی هستند در نتیجه جضور اپوزیسیون و احزاب در داخل ایران مهم است که لینکش به بحران بین المللی امروز در حقوق بشر و تحریم ها است. امروز اپوزیسیون باید در این رابطه یک استراتژی برای انتقال خود از خارج به داخل را داشته باشد».

 خانم ایران پرور این موضوع را مطرح کرد که: ‌«ای کاش می توانستم این چنین خوش بینانه به مساله نگاه کنم. در ایران انتخابات آزاد دو بازیگر مردم و دولت را می خواهد. جنبش مدنی که واقعا بر پایه آن رژیم را به زانو در بیاید وجود خارجی ندارد. بزرگ ترین جنبش ما جنبش سبز بود. بازیگر دوم جمهوری اسلامی است که اگر او حاضر بود به انتخابات آزاد تن دهد ما اینجا چه می کردیم؟ همچین چیزی امکان پذیر نیست».

حسن شریعتمداری در پاسخ به این موضوع گفت:‌ «شکی نیست که حضور نیروهای سیاسی در جامعه، یکی از لوازم به هم خوردن تعادل به ضرر جمهوری اسلامی است. اما مطلق کردن عدم شکست جمهوری‌اسلامی، در واقع مطلق کردن قدرت در ذهن فعالان ناامید سیاسی است. همه حکومت‌های مانند جمهوری‌اسلامی بالاخره در مقابل مردم یا فشارهای بین‌الملل تن به سازش داده‌اند یا آن‌که کنار رفته‌اند. در هر دو صورت، شرایط جدیدی آغاز شده است».

رضا حسین‌بر گفت: «برای آبادی و آزادی ایران، باید جمهوری اسلامی در تمامیت خود برود. نه فرهنگ، نه نیروهای سرکوب گر و نه فرهنگش بماند. این تنها راهی است که مردم می توانند به دموکراسی و آزادی برسند. تصور می کنم انتخابات آزاد به صورتی که مطرح می شود به هیچ صورتی نمی تواند جمهوری اسلامی یا فرهنگ آن را عضو کند و نمی تواند آرزوهای مردم ایران را برآورده کند».

شهریار آهی نیز گفت:‌ «برجسته کردن انحلال‌طلبی یا اصلاح‌طلبی یکی از پارادوکس‌های جامعه سیاسی است. بعضی از دوستان انحلال‌طلب تلاش می‌کنند که خط‌کشی دقیقی با اصلاح‌طلبان داشته باشند، مساله‌ای که از سوی برخی اصلاح‌طلبان هم تکرار می‌شود. اما یک سوال وجود دارد: کدام انحلال‌طلب توانسته همانند موسوی به مشروعیت جمهوری‌اسلامی لطمه بزند؟ ما باید سعی کنیم از پارادوکس‌ها عبور کنیم و انتخابات آزاد پلی میان این دو است».

فریدون احمدی اما گفت:‌ «دیالوگ ملی تنها معطوف به گسل‌ها و تنش‌های اجتماعی نیست، روی این هم هست که ما به عنوان ایرانی یک سری مسایل مشترک داریم. به ویژه این‌که مخاطرات جدی سرنوشت کشور را تهدید می‌کند. یکی از مهم‌ترین پیام‌های سیاسی این نشست به بیرون و جامعه سیاسی ایرانی، این است که هشدار دهد که این مخاطرات را درک کنید و متناسب با حدت آن‌ها، اتخاذ موضع کنید. شناگر آب‌های خرد نباشید و از پیله خود بیاید بیرون. ما مسایل جدی داریم که ممکن است سرنوشت کشور را تهدید کند و با سیاست‌های سیاهی روبه‌روییم».

کاوه آهنگری این موضوع را مطرح کرد که: «خیلی وقت ها روی حداقل ها تاکید می کنند. روی کلیات به توافق برسیم بهتر است که درباره حداقل ها حرف بزنیم. در رابطه به صحبت آقای شریعتمداری به لحاظ زمانی، اجرای انتخابات آزاد چه زمانی است؟ ایراد دیگر آن است که در بستر دیالوگ ملی و انتخابات آزاد، مشکل وجود دارد».

ماشالله سلیمی نیز گفت: «در مقطع انقلاب، خمینی گفت شاه باید برود. ضمن اینکه گفت دیکتاتوری برود، کافی نیست. شعار این است که ولی فقیه برود و انتخابات آزاد برگزار بشود. ما به جمهوری اسلامی ضربه زدیم، موسوی جمهوری اسلامی را تثبیت کرد. یا نگذاشتند انتخاب شود. اگر موسوی به ریاست جمهوری انتخاب می شد، این دردسرهای احمدی نژاد را برای خامنه‌ای ایجاد نمی کرد».

حسن شریعتمداری در پاسخ گفت: «برای پیشبرد انتخابات آزاد باید از هر فرصتی استفاده کرد. موثرترین نوع آن تا قبل از فروپاشی، انتخابات ریاست جمهوری است. باید توجه که فقط در کره ماه می توان ایران جدیدی درست کرد که اثری از سی سال حکومت جمهوری اسلامی در آن نباشد. برخی از هم‌وطنان ما یا تبدیل به القاعده خواهند شد یا در ساختن دموکراسی شرکت می‌کنند. تلاش ما باید این باشد که آن‌ها را به مشارکت در دموکراسی ترغیب کنیم. انحلال با توپ و تفنگ و تانک، مربوط به سوریه است و نه ایران. در ایران نمی‌توان با جنگ به دموکراسی رسید. ما تونلی باید درست کنیم به نام انتخابات آزاد و بگوییم که هرکس برای گذشتن از این تونل با ما همراه شد، آینده‌اش تضمین است و اگر نه، او را به تاریخ می‌سپاریم».

شهریار آهی نیز گفت:‌ «این که موسوی می‌توانست جمهوری ‌اسلامی را حفظ کند و خامنه‌ای نگذاشت، مبنایش تحلیل غلطی است که ما را از مهم‌ترین نیروهایی که به مشروعیت نظام می‌توانند ضربه بزنند، دور می‌کند. هر نظام توتالیتری با پشتوانه مردم و انتخابات روی کار می‌آید، در حالی که قدرت اجرایی خیلی کمی دارد. حکومت پیچ مشارکت را باز می‌کند، برای این که تعادلی بین این دو قرار شود؛ این فاز دوم نظام توتالیتراست. این، زمان طلایی حضور اصلاح‌طلب‌هاست که در دولت و جامعه برای اصلاح تلاش می‌کنند. اما نظام توتالیتر از این هم گذر می کند و می رسد به این‌جا که توان مهیب اطلاعاتی و امنیتی دارد و مشروعیت بسیار پایین. اجازه مشارکت به مردم را نمی‌دهد. در این نقطه معادله مشارکت و مشروعیت معکوس می‌شود: در فاز اول مشارکت بیشتر نشانه مشروعیت بالاتر است، در فاز سوم هر چه مشارکت بیشتر شود مشروعیت کمتر می شود. خلاف عقل است که خامنه‌ای اجازه دهد نیروهایی که می توانستند موسوی را به قدرت برسانند، نیروهای مسلط شوند. اینجاست که باید از شکاف های درون حکومت استفاده می کرد و انحلال طلبی نمی‌تواند».

سپس این سوال مطرح شد که «دیالوگ ملی که میگوییم برای رسیدن به همگرایی احزاب سیاسی مهم است، چه محور های اساسی را در بر میگیرد؟ آیا محورهای دیگر هم در دستور هست که بر آنها دیالوگ داشته باشیم و در کنار این چه موانعی برای آن داریم؟ آیا خود را آماده می کنیم که بعد از جمهوری اسلامی چه پاسخی برای مسائل و مشکلاتی که پیش خواهد آمد داشته باشیم؟».

حسن شریعتمداری در پاسخ گفت: «دیالوگ ملی و انتخابات آزاد مکمل یکدیگر هستند و باید بستری فراهم شود که بر مسائلش با هم بحث کرد. این جمع باید تصمیم بگیرد که سازمان نیست. سازمان سیاسی بودن یعنی خودش مدعی قدرت است در حالیکه این جمع باید بستر دیالوگ ملی و انتخابات آزاد باشد یعنی غیر ایدئولوژیک برخورد کند. ما باید موضوعاتی که حدس می زنیم که دغدغه نخبه گان و مردم هستند در آورده و در گروه های کار شکل نظری و سیاسی به آن دهیم و به بحث رسانه ای بگذاریم. ما در شرایطی نیستیم که دموکراسی آینده چه خوهد بود و این دیالوگ چقدر موثر خواهد بود. پیشنهاد من این است که هرچه می شود سازمان و حزب نشود. موضع گیری سیاسی و موضع گیری های ارزشی سم مهلکی است برای جمعی که می خواهد پروسه را به سر انجام برساند. زیرا درگیر رقابت می شوند».

هومن عسگری پرسید: «در برآیند صحبت های مطرح شده گفتید که یکی از محورهای اصلی نقش اپوزیسیون در تبعید است. راهکار شما برای نیافتادن به ورطه خودگویی و خود خندی چیست؟».

شهریار آهی در پاسخ گفت: «ساختار سیاسی متعارف برای شرایط امروز به وجود نیامدند و یکی از دلایل عدم موفقیت این است که دعوایشان برای مسائل امروز نیست. آنچه تشکیل می شود باید ساختاری باشد حول منافع ملی. باید سعی کنیم که زیاد بر توافق حول یک اصولی که مقابل اصل دیگری است تاکید نکنیم. ما دو اصل متفاوت اما تعریف شده داریم؛ حقوق بشر و انتخابات آزاد در نتیجه باید محویت بر این دو اصل باشد. مشارکت باید داوطلبانه با حداکثر هماهنگی باشد تا ترکیبی ملون بتوانند جلب اعتماد کنند».

حسن ماسالی در سخنان خود گفت: «ما باید تاریخ ایران را از انقلاب مشروطه تا امروز بررسی کنیم تا ضعف های تاریخی را دوباره تکرار نکنیم. ما سوال کنیم انتخابات آزاد را برای چه هدفی می خواهیم؟ دیالوگ با چه نیروهایی باید انجام شود؟ تا زمانی که هدف های اصلی و اساسی در راس کار قرار نگیرد هر کسی از دیالوگ و گفتگو یک چیزی برداشت می کند. ما در طول تاریخ تاکتیک زدیم و استراتژی خوردیم در نتیجه من در دیالوگی شرکت می کنم که تمامیت رژیم را مورد سوال قرار دهد».

محسن خاتمی نیز گفت: «اگر توجه داشته باشیم که از کشوری کثیر القوم و کثیر الادیان صحبت می کنیم دیالوگ ملی معنا پیدا می کند. اگر بتوانیم جوابگوی ملیت ها و مذاهب باشیم آن وقت به دیالوگ ملی می رسیم تا زمانی که به این احترام نگذاریم این قائله ادامه دارد».

شروین نکویی، گفت: «بحث‌های علوم اجتماعی مثل علوم طبیعی نیست که اگر صد کشور تجربه  ای داشتند که منجر به رسیدن به دموکراسی شده آن راهکار در ایران نیز همان جواب را بدهد».

حسن شریعتمداری در پاسخ گفت: «رجوع به تجربه های جهانی به ما دلگرمی می دهد که امکان وقوع چنان اتفاقاتی در زمانی معین وجود خواهد داشت. ما شرایط جمهوری اسلامی را با شرایط مورد مثال مقایسه می کنیم؛ دلگرم می شویم نه مطمئن. گفتمان قالب هم درست است هم میخواهیم استاندارد کنیم. همه چیز در گرو تغییر تعادل نیروست اگر نیرو به نفع ما تغییر نکند انتخاباتی که بخواهیم بر آن مسلط شویم برگزار نخواهیم کرد».

جمشید اسدی این موضوع را مطرح کرد که «انتخابات آزاد از آن جهت مهم است که شکاف در جبهه ارتجاع می اندازد، جهان پسند است و این میشود شعار فرا دست ایرانی. نکته آخر در مورد فلسفه سیاسی و اخلاقی جنبش که مادام بر پای ساختن است و نه ویران کردن. مثل تجربه نامبارک چند سال پیش که یکی برود ببینیم چه می شود. این که نظام جمهوری اسلامی چقدر تغییر می کند مشکل من نیست این که از بین برود مشکل خودش است ما با آنچه خود میخواهیم یعنی انتخابات آزاد را شروع می کنیم».

اختر قاسمی نیز گفت: «اگر بگوییم در سال 88 میان مردم دیالوگ صورت گرفته ساده نگری است. ما مشخص نکردیم که میخواهیم این دیالوگ را میان سطوح مردم ببریم یا الیت جامعه. ما برای بردن این گفتمان به سطح مردم نیاز به رسانه ملی مستقل داریم که اگر امروز این امکانات مهیا نشده بود ما نمی توانستیم با هم دیالوگ داشته باشیم».

فاریا بارلاس گفت: «جمع زیادی از جوانان از طرفداران جنبش سبز و اصلاحات هستند. اگر ما در مورد انتخابات آزاد صحبت می کنیم، آیا می توانیم خودمان را صاحب نظر بدانیم، بدون اشاره به حصر آقایان موسوی و کروبی و دغدغه ما آیا باید آزادی این دو نباشد؟ اگر به انتخابات آزاد معتقدیم، چطور می توان نماینده طیف زیادی از حوانان سبز را به رسمیت نشناخت؟».

شهریار آهی گفت: «تا زمانی که موسوی و کروبی در حصر هستند یا هر زندانی سیاسی وجود دارد، برگزاری انتخابات آزاد بی‌معنی است. اما نباید این مساله را  تبدیل به رانت برای نیروهای اصلاح‌طلب کرد و از آن برای سیاست گلخانه‌ای استفاده کنند. از سوی دیگر باید به نکته‌ای توجه کرد. براساس ماده 98 قانون اساسی می‌گوید که تفسیر قانون اساسی با شورای نگهبان است و تایید نهایی نتیجه انتخابات هم با همین شورا است. تا زمانی که به این قانون معتقدید، چه دعوایی وجود دارد؟ اگر آن‌طور که شورای هماهنگی راه سبز امید می‌گوید اگر قرار بر التزام به قانون اساسی است، چه دعوایی وجود دارد؟ ما باید روی رفع حصر از میرحسین موسوی و مهدی کروبی، که مردان بزرگی هستند، پافشاری کنیم، ولی باید این را در نظر داشته باشیم که انتخابات آزاد نباید تبدیل به رانت سیاست گلخانه‌ایی شود».

فریدون احمدی نیز گفت: «جنبش سبز، جنبش اصلاحات نیست. خود آقای موسوی هم به گرایش های مختلف در جنبش سبز معتقد است. جنبش سبز بسیار گسترده‌تر از جنبش اصلاحات و در آن نیروهای ساختارشکن هم حضور داشتند. اما برخی‌ها می‌خواهند جنبش سبز را به نام اصلاحات مصادره کنند. نکته بعدی آن است که ما باید دست به سازماندهی بزنیم. این بدان معنا نیست که مانند احزاب سنتی سازمان‌دهی را انجام دهیم، بلکه این سازمان‌دهی باید حول پروژه‌ها انجام داد. نکته سوم آن‌که چه کسی گفته است که تنها باید روی حداقل‌ها تاکید کرد. اتفاقا هنر رهبری سیاسی این سات که هدف‌ها را به گونه‌ای انتخاب کند که هم حداقلی باشد و هم حداکثری. مگر می‌شود انتخابات یک خواسته حداقلی باشد؟ انتخابات مگر معنایی جز پایان رژیم دارد؟».

 حسن شریعتمداری گفت: «انتخابات آزاد دارای مشخصات و معیارهای خاص خود است و استانداردهای بین‌المللی، مشخصات آن تعریف می‌کند. آروزهای بنده و شما و اقای موسوی و اقای کروبی، استاندارها را تعیین نمی‌کند. پیش شرط انتخابات آزاد این است که زندانی سیاسی نداشته باشیم. اما نباید فراموش کنیم که باید آزادی موسوی و کروبی را باید در کنار آزادی زندانیان ترک و کردی که کسی از آن ها یاد نمی‌کند، بخواهیم. برای نسرین ستوده باید همان‌قدر کمپین کرد که برای زن کم نامی در تبریز که حکم اعدام گرفته است. این جاست که پایبندی ما به حقوق بشر مشخص می‌شود. در چنین شرایطی است که موسوی و کروبی هم آزاد می شوند و هم فرصت پیدا  می‌کنند در زندگی سیاسی شرفتمندانه‌ای شرکت کنند».

حسین علیزاده گفت: «هفته گذشته شاهد پایان انتخابات آمریکا و انتخاب اوباما بوده‌ایم. دو سال این انتخابات طول کشید تا در نهایت اوباما انتخاب شد. هفت ماه دیگر زمان انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران است و ما هنوز هیچ کاندیدای مشخصی نداریم. آقای خامنه‌ای اعلام کرده است که نباید بحث‌های انتخاباتی را زودهنگام شروع کرد. در سال 88 اولین شخصی که اعلام کاندیداتوری کرد، آقای کروبی بود. در سال 84 هم ایشان اعلام کاندیداتوری کردند و بعد نیز گفتند که در انتخابات تقلب شده، و فرزند اقای خامنه‌ای را به دست دشتن در تقلب انتخاباتی متهم کردند. نکته بعدی که باید به آن توجه کرد، این است که باید دید برای رسیدن به دموکراسی چه باید کرد؟ حکومت شوروری چه گونه سرنگون شد؟ توسط آمریکا؟ سیا؟ بمب اتم؟ این اتفاق توسط شخص گورباچف رخ داد. چندین سال پیش آقای خامنه‌ای، جلسهای با حضور تمام سران کشوری و لشکری و … برگزار کرد. در آن جلسه گفته بود که برخی می‌گویند آقای خاتمی قرار است نقش گورباچف را در ایران بازی کند. او به خوب متوجه شده بود که مشکل چیست و چه اتفاقی ممکن است بیفتد. به برمه بنگرید که آنگ سان سوچی، توانست سال‌ها پیش از یک روزنه کوچک استفاده کند و اکنون قرار است که اوباما به زودی به آن کشور سفر کند. انتخابات مسلما به شکل آزادش، باعث فروپاشی دیکتاتوری خواهد بود».

رحمان جوانمردی نیز گفت: «اگر انتخابات آزاد و دیالوگ ملی اهداف این کنفرانس و فوروم است، مسایل کنونی حی و حاضر موجود چه خواهد شد؟ پاسخ این فوروم به جامعه مدنی در این بارە چیست؟ بدیهی است که جامعە مدنی مسالەاش نمی تواند کسب قدرت سیاسی باشد و یا مناسبات و خواستەهای خود را هم بر همین اساس تعریف کند. یا رفتاری خارج از این چارچوب دنبال کند. در این فوروم از حقوق بشر حرف زدە می شود. یا تبین من از حقوق ناقص است یا اینجا حقوق بشر با تبیین دیگری مطرح می شود. حقوق بشر را که آزادی بیان، تحصیل، آزادی های تجمع/تحزب، رفع تبعیض های گونەگون و رفاە و آسایش برای همگان است و بسیاری دیگر … زمانمند و پروسەای نیست. حقوق در ایران هر آن و هر ساعت سرکوب و تهدید می شود و در جریان است. اول در مساله حقوق یکی را بگذاریم کنار و این را درز بگیریم نیست؛ دوم با هیچ مصلحتی با آن جمع نمی شو د(حقوق تعطیل بردار هم نیست). سوم همانطوریکه گفتم شریک قدرت سیاسی نیست لذا همه جامعه از جمله همه شهروندان طرفدار جمهوری اسلامی را هم باید به عنوان انسان در دستور کار داشتە باشد. مردمان ساکن کشوری که اینجا برایش کنفرانس گرفته شدە دست کم در یکصد سال گذشتە شاهد قتل عامها و سرکوب های جدی بودە است. بیشتر شماها اگر قربانی و یا کنش گر در این برهه نباشید دست کم از آن با خبرید. اگر سر خود را در برف فرو نبریم باید اقرار کنیم که اعتمادها در حد صفر است. در همه دنیا برای اعتماد سازی کار مشترک پروژەای و حداقلی لازم است شما حداکثر مطلق را برای کار این فوروم تعیین کردەاید و این از دید من سنگ بزرگ است. شاید آزادی نسرین ستودە یا زبان مادری یا جلوگیری از قتل سیستماتیک کولبران کرد، پاکسازی مینها، پیش گیری از خشک شدن دریاچه ارومیه، پیش گیری از اعدام بی حساب و کتاب عرب و بلوچ و یا کشتن کرد و فارس و عرب اهوازی زیر شکنجه، لغو اعدام و مساله همگانی سرکوب سیستماتیک زنان و یا حقوق زندانیان (وکیل مدافع نیست) یا هر مورد دیگری از حقوق زیر پا نهادە شدە انسان ایرانی و جامعە اعم از کرد، عرب، ترک، بلوچ، گیلک یا بهایی و سنی از زن و مرد را بطور آنی و امروز در دستور کار پروژه مشترک گذاشت و منوط نکرد به انتخابات آزاد و کسب قدرت سیاسی».

 

 

مساله «قومی ـ ملی»؛ راهجویی و ارائه راهبرد

در سومین پنل از روز نخست کنفرانس پراگ که با عنوان مساله «قومی- ملی»، راهجویی و ارائه راهبرد برگزار شد، شهلا فرید مدیریت جلسه را بر عهده داشت و حسن شرفی، مهران براتی، عبدالله مهتدی و ماشالله سلیمی سخنرانی کردند.

شهلا فرید در سخنان خود ضمن گرامیداشت یاد زندانیان سیاسی در ایران، گفت: «چند نکته مطرح میکنم زیرا معتقدم بر آنها تفاهم داریم و از صفر شروع نکرده ایم. ما در کشوری زندگی می کنیم که از دیرباز گروه های مختلف در آن زندگی کرده اند. مردمی که در این جغرافیا زندگی می کنند طی سالیان احساسی ملی بنام هویت ایرانی در آنها شکل گرفته است. در درون این هویت، فرهنگ، زبان و سنت های مختلفی وجود دارد که مردم نقاط مختلف در آن مشترکند. در نقاط مختلف ایران تبعیض اقتصادی وجود دارد و رشد نامتوازن اقتصادی باعث این رخداد شده و ما برای غلبه بر این تبعیضات احتیاج به راهکارهایی داریم که هر کدام از این دوستان به آن می پردازند که به نظر آنها چه مسائلی وجود دارد و چگونه به آن باید پرداخت».

سپس حسن شرفی به عنوان نخستین سخنران پنل گفت: «عنوان این نشست از دموکراسی شروع شد و نحوه یا مسیری که باید برای دستیابی به دموکراسی در کشورمان طی کنیم اولین مساله ای که در راه تحقق دموکراسی مهم است باورمند بودن به دموکراسی است. این که فقط مدعی دموکراسی باشیم و هر مسیری را که می خواهیم طی کنیم، نمی توانیم به هدف واقعی خود برسیم. بنا بر این باورمند بودن به دموکراسی به معنای واقعی خود شرط اساسی است. ما نمی توانیم دموکراسی به معنای خود را تکه تکه و پاره پاره کنیم و تنها آن بخش هایی که زمینه ساز رسیدن بخشی از جامعه ایران به سلطه است قبول داشته باشیم ولی آن بخشی که تحقق بخش خواسته های ملیت ایران و مردم ایران است نادیده و کم اهمیت بنگاریم».

شرفی گفت: «کم مشاهده نشده در نوشته های برخی از اساتید و بزرگان کشورمان که وقتی بحث ملیت های ایرانی مطرح می شود حساسیت نشان می دهند در هر حالی که این واقعیتی انکار ناپذیر است و برای این که انکار خود را مطرح کنند به طور مثال می گویند ایران چند ملیتی است در حالیکه انکارش باعث نفی این حقیقت نمی شود یا ایران یک ملتی است یا معتقدند ایران بی ملت یعنی فرا ملت است و بقیه هم قابل عرض نیستند و در بهترین حالت قوم هستند. من نمی دانم ملیت مردم ایران چیست و در این حالت ما باز هم از دیالوگ ملی صحبت میکنیم در حالیکه ملتی وجود ندارد. یا اصرار بر قوم بودن میشود. چطور من می توانم به جمعیت اندک عرب بحرین بگویم ملت اما به اعراب ایران ملت نگویم؟ اینها دولت و پرچم و نماینده در سازمان ملل دارند. این امری ممکن است لطفا بی مقدمه نگویید این حرف برای حفظ تمامیت ارضی خوب نیست. اگر می خواهید ملت باشید همان کاری کنید که دیگران کردند و ما ملت می نامیمشان».

حسن شرفی در ادامه افزود: «هر وقت مساله ای در مورد ملیت ها پیش می آید حساسیت ها اوج می گیرد. ما می توانیم تمامیت ارضی، وحدت آحاد جمعیت ایران را به دو صورت حفظ کنیم: سرکوب به زور یا تامین حقوق این ملیت ها در ایرانی دموکراتیک. ایران متعلق به همه ما باشد همه در حکومت ایرانی دموکراتیک سهیم باشیم و همه ایران را متعلق به خود بدانیم. وقتی ما قبول می کنیم که ایران متعلق به  همه ایرانیان است، من تعجب می کنم از آنهایی که وقتی برای کسی ملک تقدسش بیشتر از صاحب ملک است؛ تقدسش را خط قرمز می کنند اما مالک آن را نادیده می گیرند و هیچ حقوقی هم قائل نیستند. اگر بتوانند وجودش را هم انکار می کنند و این نمی تواند کمک کند. حتی در نگرانی که از تمامیت ارضی وجود دارد، آنچه این نگرانی را تشدید می کند انکار وجود و حقوق این ملیت هاست. تحقق خواسته هایشان کمترین نگرانی در این زمینه را موجب نخواهد شد ولی به هر دلیلی بخواهیم این ملت ها را نادیده بگیریم کاری کرده ایم که از گذشتگان عقب مانده ایم. گذشتگان ما مناطق هر کدام از این ملیت ها را به نام همان ملت ها نام گذاری کرده اند. آذرباریجان، کردستان، بلوچستان و .. آن موقع مفاهیم حقوق بشر و دموکراسی به معنای امروز وجود نداشت اما اگر آن نام گذاری ها نبود و امروز ما ملیت های ایرانی مطرح می کردیم که مناطق ما به اسم ملیت ما باشد شاید باز هم با انگ تجریه طلبی روبرو می شدیم».

شرفی گفت: «من توصیه می کنم برنامه سیاسی احزاب موثر و با نفوذ کردستان را مطالعه کنند ببینند آیا در جایی اشکالی بر ایرانی بودن و حفظ تمامیت ارضی وارد است؟ توافق نامه ای که بین حزب دموکرات و کومله حدود دو ماه پیش اتفاق افتاد چه سر و صدایی راه انداخت در حالیکه توافقی صورت گرفته که ما سالهاست به دنبال آن هستیم و نتوانسته ایم اما همین ملیت های ایرانی توانسته اند کنگره ملیت های ایرانی را تشکیل دهند؛ زیرا دردشان و خواسته شان یکی است ولی اپوزیسیونی که دردشان یکی نیست با تمام تلاش هایی که ما ملیت های ایرانی کردیم با نشست های متعدد که با اپوزیسیون داشتیم هنوز نتوانسته ایم اتحاد و ائتلافی شکل دهیم».

وی در پایان سخنانش گفت: «در مورد انتخابات آزاد من به آقای شریعتمداری پیشنهاد کردم نگوییم دیالوگ زیرا دیالوگ نیست بلکه دعوت دیگری به قبول نظر دیگری است. ما می توانیم کار و اعتمادسازی کنیم و ایران را متعلق به همه بدانیم و این کاریست که وظیفه همه ماست. کسی نباید خود را بیشتر از دیگری بداند به این معنی که خود را صاحب خانه بداند و طالب امتیازات ویژه ای نسبت به بقیه باشد. ما ایرانی دموکراتیک و فدرال پیشنهاد می کنیم و همه برای ایران و برای دموکراسی در ایران تلاش خواهیم کرد. این برنامه ما هست و سالهاست در این زمینه تلاش می کنیم. تنها چیزی که ما بیشتر از آحاد دیگر ملت ایران قائل شدند، سرکوب است حتی در نوع یک تخلف و جرم بین یکی از ملیت های آحاد ایرانی فرق گذاشته می شود و مجازاتش سنگین تر از بقیه است. در همه موارد دیگر به گونه ای دیگر رفتار شده است. ما برای همه آحاد مردم ایران و وجب به وجب خاک ایران ارزش قائلیم و هر وحب را متعلق به همه می دانیم. تنوع را بنای ایران می دانیم. امیدواریم با اعتماد و اطمینان به یکدیگر با متهم نکردن یکدیگر به ویژه در مواقعی که مطالبات دموکراتیک و چارچوب حقوق بشر به گونه ای برخورد کنیم که انگ اتهامی را به ایرانی بزنیم که هیچ ایرانی شاید تاب تحملش را نداشته باشد».

پس از آن مهران براتی در سخنان خود گفت: «درباره بحث قومیت‌ها یا ملت‌ها مسایل مختلفی مطرح است. تصور من این است که باید بحث و گفت‌وگو پیرامون این مساله صورت بگیرد. دامنه این گفت‌وگو آن‌قدر گسترده است که باید فاش‌گویی شود. یعنی در برخی مجامع همه صحبت‌ها انجام نشود و در محفل‌های خصوصی، سخنان دیگری بیان شود».

به گفته براتی، «یکی از ابهامات، ملت سازی و قوم سازی است. در گفتمان مربوط به احقاق حقوق اقوام ـ یا به تعبیری ملیت های ایرانی ـ قوم یا ملتی به نام قوم یا ملت فارس تعبیه شده که وجود خارجی ندارد. در تاریخ ایران، قوم فارس وجود نداشته است. اگر منظور افرادی هستند که در حکومت هخامنشی یا اشکانی، در منطقه پارس یا فارس وجود داشتند، این قوم تحلیل رفته است. اما به لحاظ مفهومی یک قوم و ملیت فارسی تعبیه شده که بیشتر جنبه تبلیغی دارد. اما قوم یا ملت و یا ساکنین فارس شامل کردها، لرها و لک ها هم بودند. به لحاظ تاریخی کردهای ما بیشترین ادعا را می توانند نسبت به این سرزمین داشته باشند. بنابراین ادعای مالکیت نسبت به این آب و خاک، ادعای قومی نیست. اما در ادبیات برخی دوستان، یک نوع اصرار بر جدایی سیاسی و اجتماعی ساکنین سرزمین ایران دیده می‌شود که در کنار یک ملت شوونیست فارس، از ملت‌های ترکمن، بلوچ، کرد، عرب، ترک و … صحبت می شود. گیلانی ها و لرها را هم به عنوان ملت قبول ندارند».

براتی افزود: «اگر مساله شوونیسم و بحث قدرت است، به جز چند حکومت معدود و محدود در ایران، همه ترک تبار بودند. بنابراین اگر مساله شوونیمسی در کار باشد، یک نوع شوونیسم ترک در کنار دیگر اقوام بوده است و شوونیسم فارس سازی نادرست است. از ملت سازی تا مساله خودمختاری ملت‌ها فاصله زیاد است. آن‌چه ما در سال‌های گذشته از سوی سیاست‌مداران و رهبران کرد شنیده‌ایم، این بوده که تعهد آن ها به تعیین حق سرنوشت ملت کرد بوده و بحث تمامیت راضی ایران در درجه دوم اهمیت بوده است. آن‌ها به غیر از خود، ایران را متشکل از 6 ملت دیگر می‌دانند و نوعی حکومت فدرال یا کنفدراسیونی برای آن در نظر می‌گیرند. 6 حکومت مجزا از هم زیر چتری به عنوان کنفدراسیون ایران که سیاست‌هایی را به یک دولت مرکزی واگذار می‌کنند. ولی فدارسیون‌ها به عنوان فدراسیون ملت‌های مستقل هستند، نه تحت عنوان اقوام ایرانی که سنت و فرهنگ و مختصات و زبان خاص خود را دارند که آن‌ها در یک شرایط جغرافیای و فرهنگی قرار می داده است. به طور مثال، رامبد لطفی پور، از اعضای حزب دموکرات کردستان ایران، در یک سخنرانی گفته است: «نقده، میاندواب، سلماس و شهرهای کردستان مانند ارومیه از ترکیب بافت جمعیتی دو ملت کرد و ترک به وجود آمده‌ است، همانند کرکوک. اما واقعیت این است که کرکوک شهری کردستانی است همانند نقده و سلماس و میاندوآب و… این شهرها گرچه ساکنین ترک هم دارد، اما این‌ها سرزمین‌های کرد هستند. ترک ها آن‌جا مهمان هستند، همچین اقلیتی در سرزمین کردها زندگی می کنند و این مساله‌ای نیست.  پیام آشکار یک فدراسیون یا ایالت یا فدرال کردستان که از ایلام تا ارومیه تعریف شود و قانون اساسی که برای چنین ایالتی نوشته شود، چه نتایجی می تواند از نظر مشکلات ملی برای کسانی که در ترکیب های گوناگون ساکن آن هستند، به وجود آورد. مصطفی هجری، دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران، در یک سخنرانی گفته است: «حزب دموکرات کردستان ایران حق تعیین سرنوشت ملت کرد در همه ابعاد خود از جمله تشکیل یک دولت مستقل کرد در منطقه را در صلاحیت خود می‌بیند. همین‌طور حق تشکیل دولت مستقل در شمال و جنوب و شرق و غرب کردستان را حق همه ساکنان آن‌جا می‌داند. اما حزب دموکرات تاکنون از حق خود برای مطرح کردن این شعار گذشته است». ایجاد دولت مستقل در خاورمیانه، چه معنایی دارد؟ برای من هنوز این مساله درست تعریف نشده است. فکر می‌کنم این از جمله مواردی است که باعث ابهام و سوتفاهم است و می‌تواند با گفت‌وگو جل شود».

عبدالله مهتدی در سخنان خود گفت: «در این کنفرانس بنا به شعاری که دادیم، بنا بر این است که ما برای دموکراسی متحد شویم، لذا به جاست که از یکی از مهم ترین مسائل یا ابعادی که دموکراسی در ایران دارد و آن هم مساله ملیت هاست که اتفاقا مساله ای غافل مانده است، صحبت کنیم و برای آن راه حلی دموکراتیک جستجو کنیم. در ابتدایی ترین شکل باید پرسید آیا ما وجود این تنوعات را در جامعه ایران قبول داریم؟ آیا فکر می کنیم که زبان ها، فرهنگ ها، ادیان، ملیت ها و قومیت های مختلفی در ایران وجود دارند که طی دهه های اخیر به طور سیستماتیک و بر اساس قانون مورد تبعیض و اجحاف قرار گرفته اند و آیا وجود این تبعیض را در این عرصه تشخیص می دهیم؟ آیا فکر می کنیم دموکراسی آینده بدون پاسخگویی به این مساله شایسته است؟ بله ما به طور مشخص ایران را کثیر المله می دانیم. اما نادیده گرفتن این مساله را برای مشروعیت دادن و نادیده گرفتن ستم ها و تبعیض های گوناگونی که در این زمینه وجود دارد و راه حلی هم برایش نداریم».

مهتدی افزود: «راه حل ما ایجاد نظامی سیاسی، دموکراتیک، سکولار و در عین حال نا متمرکز است. تبدیل شدن این تبعیض ها به یک نظام و فرهنگ مسلط که متاسفانه حتی فرهیختگان ما به آن معتاد شده اند و عادت خود را تشخیص نمی دهند، با استفاده از ایجاد هراس در مورد تجزیه ایران و توسل به حربه تمامیت ارضی صورت گرفته و با توجه به آن توجیه شده است و البته تمام مشکل این نیست. این تبعیض ها و سرکوب ها قربانیان مستقیمی از کرد و عرب و آذری و بلوچ و غیره داشته است. این بخش ها از جامعه ایران در بسیاری از موارد در دهه های گذشته با کشتارها و خشونت ها و انکارها و تلاش برای امحا زبان و فرهنگ های گوناگون، محرومیت در آموزش و تحصیلات با عقب افتادگی تبعیض آمیز در امر سرمایه گذاری اقتصادی روبرو بودند، اما اینها فقط قربانیان مستقیم هستند. این نظام ستم و تبعیض همه جامعه را آلوده کرده و در ابعاد گوناگون زیان های اساسی به سلامت و همبستگی جامعه ما وارد کرده است. مساله از حالت یک مساله اجتماعی و سیاسی که بازمانده از تاریخ ایران و بخشی از تمدن ایرانی را تشکیل می دهد، به جای به رسمیت شناختنش به یک مساله امنیتی تبدیل شده و تنها راهی که مانده سرکوب بوده است».

به گفته مهتدی، «طی ده ها سال گذشته نه فقط قربانیان مستقیم این نظام از سرکوب زیان دیده اند؛ بلکه ما در کل جامعه ایران از قبل این سرکوب ضربه دیده ایم. مساله حالت اجتماعی منبعث از تاریخ ایران خارج شده و مکانیزم های دموکراتیک برای آن معنا پیدا نکرده و با سرکوب و زندان پاسخ دادیم اما این موضوع یعنی سرکوب ملیت ها در ایران در دهه های گذشته به تحکیم و فربه شدن استبداد و دستگاه دولت در ایران کمک کرده و آب به آسیاب حکومت ایران ریخته است. فقط نفت نیست که او را مستبد کرده، بلکه سرکوب لر و ترک و عرب و بلوچ هم بهایی بوده که پرداخت شده است. بهایی که برای آنها پرداختیم، تضعیف دموکراسی در ایران بود. تا وقتی که این حربه هراس افکنی از تجزیه از بین نرفته و تا وقتی که این فرهنگ و زبان متنوع را به رسمت نشناسیم، نخواهیم توانست این حربه توسل به استبداد را از حکومت ها بگیریم».

وی گفت: «مساله ملیت ها فقط مساله آنها نیست؛ بلکه دموکراسی در کل ایران است، همانطور که ستم جنسیتی بر زنان تنها مساله زن نیست همانطور که ستم بر بهایی تنها مساله آنها نیست. این مساله دموکراسی و تک تک ما شهروندان ایران است. در واقع در طول این قرن اخیر مساله ساخته و پرداخته شدن تحکیم این قوه قاهر است که مشارکت را بر نتافته و مردم را از مشارکت در امور خود محروم کرده، حاکمیت غیر پاسخگو را تسهیل کرده و یکی از عوامل زمینه ساز تحکیم استبداد در ایران بوده است. این دید و سیاست امنیتی همبستگی و اعتماد ما را سلب یا حداقل تضعیف کرده و به جای آن بدگمانی را نشانده است. همدردی با مصائب یکدیگر را از دست داده ایم حتی شناخت از این دردها به کیمیایی در جامعه ایران تبدیل شده و جز کسانی که مستقیما رنج می برند کمتر کسی متوجه می شود که وقتی کودکان به زبان مادری تحصیل نمی کنند، دچار چه عقب ماندگی خواهد شد. این وضع امکان شکل گیری یک جنبش دموکراسی خواهی سراسری را تضعیف کرده و اختلاف فازهای سیاسی را دامن زده به این معنی که مقاومت همگانی مقابل استبداد تکه تکه شده و بخشی از جامعه در درون خود سرکوب شده بدون این که پشتیانی را جلب کند».

مهتدی گفت: «در جنبش سبز ما از احزابی بودیم که حمایت کردیم بدون این که محدودیت ها و کمبودها را نادیده بگیریم. در اوج کیا و بیای این جنبش، محدودیت ها را مورد انتقاد قرار دادیم اما در عین حال حمایت کردیم، اما جنبش محدود به تهران ماند و هفت و هشت ماه بعد وقتی چند نفر از هموطنان کرد اعدام شدند موفق ترین اعتصاب سراسری کردستان با فراخوان همه کردها انجام گرفت. جبنبش سبز به خارج از تهران تسری پیدا نکرد و این اعتصاب هم از کردستان تسری پیدا نکرد. حتی در ابتدای بر سر کار آمدن احمدی‌نژاد به دلیل خشونتی که در مهاباد بر جوانی اعمال شد، بزرگترین جنبش اعتراضی صورت گرفت و با هلی کوپتر از بالا به مردم شلیک کردند، اما کسی خبر نداشت و این جنبش در تنهایی خود شکسته شد.

وی در پایان گفت: «اولا ادامه این وضع تعبیض آمیز خلاف حقوق بشر و دموکراسی است دیگر این که ایران بدون حل شایسته این مساله نمی تواند یک دموکراسی واقعی را تجربه کند و سوم این که این جنبش ها و حرکت برخلاف آنچه تصور می شود ابدا منافی یا مخل جنبش سراسرسی عمومی نیست؛ بلکه به آن نیرو می دهد. این مساله بخشی از حقوق بشر است. مگر ما نمی خواهیم قانون اساسی آینده ملهم از حقوق بشر باشد؟ فدرالیسم خیلی غیر عددی یا خلاف قوانین بین المللی یا خلاف عرف های شناخته شده و حقوق بشر نیست؛ بلکه تقسیم قدرت بین شهروندان و نزدیک کردن انتخاب کنندگان به انتخاب شوندگان و ایجاد علقه و همبستگی میان همه مردم ایران است و از این طریق به وحدت همه مردمان ایران منجر می شود».

آخرین سخنران این پنل، ماشالله سلیمی بود که گفت: «کشور ایران علاوه بر گرفتاری در چنگال دیکتاتوری دینی، با مسائل و مشکلات حل نشده دیگری روبرو است که از حکومت های سابق باقی مانده و بر عهده نسل ما یا شاید نسل اینده است که با احساس مسئولیت پاسخ و راه حل های مناسب را در چهارچوب ایران دمکراتیک و آزاد ارائه دهد. مساله اقلیت های قومی یا ملیتی در ایران ممهمترین کلید راهیابی به دمکراسی و به عبارت دیگر اصلی ترین راه رسیدن به جامعه ای عاری از خشونت و خون ریزی بر مبنای موازین بین المللی حقوق بشر و میثاق های آن است. مادران و پدران ما در انقلاب مشروطیت با آگاهی بر این مشکل در قانون اساسی مشروطیت با استفاده از انجمن ایالتی تبریز قانون انجمن های ایالتی و ولایتی را گنجانده و حوزه اختیارات آنها را در چارچوب ایران واحد تنظیم کرده اند. این قانون بدلیل شرایط حاد بین المللی و ایران هرگز جنبه اجرائی پیدا نکرد. اجرا نشدن این قانون بعدها به فاجعه ای بزرگ تبدیل شد و کشتار وسیع آذربایجانیها و کردها را تحت عنوان تجزیه طلبی به دنبال آورد. همانطور که تجربه ثابت کرد این سرکوب ها حاکمیت نظام سابق را ابدی نکرد, مطالبات ملی و قومی را از بین نبرد و بعدها از درون ادامه این سیاست های ضد دمکراتیک خمینی متولد شد که تر و خشک را با هم سوزاند».

وی افزود: «سوال اینجاست که چرا با تمامی این تجارب جامعه سیاسی نتوانسته یا نمی خواهد پاسخی مناسب جهت رفع این مساله پیدا کند یا چگونه است که واکنش به بیانیه همکاری دو حزب عمده کردستان در شکل بیانیه صورت می گیرد و در آن به طور ضمنی سرکوب مجدد کردها مطرح و سرنوشت قاضی محمد یادآوری می شود. به اعتقاد من آنها به لحاظ تئوریک بر آن تعریف سیاسی ملت که مبنای تشکیل سازمان ملل شده، تاکید دارند که عبارت از ایران است که سرزمین جغرافیای سیاسی معینی را مبنای تعریف ملت ارزیابی میکنند. بر اساس این تعریف می بایستی شوروی سابق را دارای یک ملت دانست. در صورتی که حقیقت خلاف این بود و زمامداران وقت هم به خوبی بر این نکته آگاهی داشتند».

سلیمی گفت:‌ «آنها دولت واحد را با ملت واحد یکی میگیرند. گرچه واقعیت این است که دولت ها عملا سخنگوی ملت ها نیز هستند یعنی در حقیقت دولتها مفهوم ملت را از ملت برای پرده پوشی اعمال ضد ملی خود ربوده اند. دولت ها از این طریق توانسته و همچنان می توانند که مطالبات قومی یا ملی را خیانت قلمداد کرده و آنها را خشونت طلب، تجزیه طلب و حتی خیانتکار به وحدت ملی را خیانت قلمداد کرده و زمینه را برای سرکوب آنها فراهم کنند. در حالیکه به اعتقاد من خشونت دولت ها در برابر قوم ها یا ملیت ها امکانات بیشتری برای پنهان ماندن و گریز از مجازات دارد. هنوز هم بخشی از اپوزیسیون خواهان ادامه سیاست سرکوب است و آبشخورشان تاریخی است که فاتحان برایشان نوشته اند».

وی افزود: «مردم آذربایجان و در راس آن فرقه دمکرات آذربایجان و نیز مردم کردستان به رهبری قاضی محمد به این دلیل سرکوب شدند که گویا اجنبی پرست و تجزیه طلب بودند. تاریخ تکرار می شود ابولحسن بنی صدر که در زمان رئیس جمهور بودنش اعلام کرده بود چکمه پوشان به کردستان حمله خواهد کرد، زیر بیانیه اعتراضی را به این دلیل که گویا کردها استقلال ایران را به خطر انداخته اند امضا کرده است. در اینجاست که من به عنوان یک ایرانی آذربایجانی از تمام کسانی که خواهان ایران یکپارچه و آزاد و آباد و دمکراتیک هستند تقاضا دارم که فقط از روی تاریخ فاتحان و بدتر از آن کشتارگران قضاوت نکنند، بلکه به حرف و حدیث قربانیان آنها هم نیز توجه کنند. تازه فرض را بر این گیریم که سرکوب های قومی و ملی که تاکنون در ایران و بویژه در اذربایجان و کردستان صورت گرفته، با هدف جلوگیری از تجزیه بوده، در این حالت قاعدتا میبایستی با برآوردن خواست ها مخالفتی انجام نمی گیرفت. ولی ما میدانیم هیچکدام از مطالبات ملی یا قومی آنها برآورده نشده است».

 سلیمی در پایان گفت: «هم حکمومت سابق و هم جمهوری اسلامی با سرکوب جنبش های سیاسی اقلیت ها در حقیقت, عدم پذیرش خواستهای آنها را دنبال کرده و میکنند. باید تاکید کرد که در فراهم سازی شرایط سرکوب فقط حاکمان نقش ندارند, بلکه بخش یا طیف هایی از فعالان حقوق اقلیت ها با طرح شعارهای افراطی، در عمل یار و یاور سرکوبگران شده و می شوند. آیا دوستان ما خبر ندارند که هم اینک بعد از گذشت تقریبا 68 سال از آن سرکوب خونین در مدارس آذربایجان دانش آموزان حتی حق ندارند بزبان مادری با هم صحبت کنند؟ باید به راهی جز سرکوب اندیشید. صرف تکیه بر اصل عدم تمرکز نمیتوان دره عمیق ایجاد شده بین قوم یا ملیت ها را در ایران پر کرد. بنا بر این ضروری است خیلی صریح و پوست کنده و بدون اما و اگر مضمون عدم تمرکز را تعیین و اسمی بر ان نهاد. به باور من قبول فدرالیسم منطقه ای یکی از موثرترین راه حل هاست تاکید من بر فدرالیسم منطقه ای از آن رو است که این شکل از ساختار سیاسی جامعه بر خلاف تصور بسیاری از تمامیت ارضی خواهان نه بمب اتمی است و نه فراهم ساز زمینه تجزیه ایران. برعکس این سیستم به یگانگی داوطلبانه شهروندان ایرانی در چهارچوب ایران دموکراتیک و آباد یاری رسانده و سبب خواهد شد که توان و انرژی همه، در عین حفظ گوناگونیع برای ساختن ایرانی مدرن و دموکرات بکار گرفته شود. پذیرفتن تقسیمات کنونی کشور گرچه دارای نارسایها است اما مناسبترین و قابل دسترس ترین و کم هزینه ترین راه حل در شرایط کنونی است. از طرف دیگر فدرالیسم منطقه ای مانع ایجاد درگیری بر سر تعیین مرزها بین اقوام یا ملیت های تشکیل دهنده یک دولت واحد فدرال می شود و در عین حال ضمن حفظ چندگانگی به ایجاد یگانگی جهت برقراری هنجار ملی با حفظ موقعیت و حقوق برابر کمک می کند».

پس از خاتمه سخنرانی‌ها، تعدادی از حضار سوالاتی را به شرح زیر مطرح کردند:

رویا جهان‌بین گفت: «در بحث‌هایی که دوستان مطرح کردند، کسی مطالبات خود را به طور مشخص بیان نکرد، کسی نگفت که دقیقا چه مطالباتی دارد؟ آیا فدارلیسم و این‌که از دولت مرکزی، بودجه فدرالی بگیرید و این‌که حق درس خواندن و تدریس زبان مادری وجود داشته باشد؟»

ناصر بلده‌ای گفت: «مشکلات اقوام و ملتهای ایران باید 100 سال پیش حل می شد که متاسفانه نشده است. ایران از نر فرهنگی، مشابه هنداست. اتفاقی که امروز در خاورمیانه افتاده است، آخرین فرصت است تا بتوانیم به طور مسالمت آمیز کنار هم زندگی کنیم. ما باید کسی مانند جواهر لعل نهرو را میان خود ایجاد کنیم تا بتوانیم همه ایرانیان را در ایران حفظ کنیم. مجبوریم قدم مناسبی را بر اساس همزیستی مسالمت‌آمیز برداریم. نکته دیگر آن‌که این همه تاکید بر حق تعیین سرنوشت به دلیل آن است که تاکنون بسیاری از ملت‌ها به نام تمامیت ارضی سرکوب شده‌اند».

 یزدان شهدایی نیز گفت: «به نظر من این بحث، در کانتکست غلطی مطرح شد. مشکل اقوام و ملیت‌های ایرانی، مشکلی سیاسی است که باید در کانتکست دموکراسی و حقوق‌بشر آن را حل کرد. بحث دیگری که مطرح شد، بحث حس ملی است. این حس ملی، حسی است که باید جزئی از آن بود تا بتوان آن را حس کرد. چیزی همانند حس جنسیتی و حس زنان. بحث همزیستی مسالمت‌آمیز، تنها در صورت درک این قضیه قابل اجرا خواهد بود و البته برداشتن گام‌های جدی و علمی از سوی فعالان سیاسی را می‌طلبد».

 محمد مصطفایی گفت: «تصور می‌کنم که در کنار همه سخنان و صحبت‌های دوستان، باید وارد کار عملی هم شد. باید توجه کنیم که چشم میلیون‌ها نفر به ما است و منتظرند ببینند که این جمع چه می‌کنند. ما باید با برنامه‌ریزی کم کم وارد کار عملی شویم. این‌که سخنرانی کنیم و تا کنفرانس بعدی اتفاق نیفتد، صورت خوشی ندارد. نبایداتفاقی بیفتد که عده‌ای تصور کنند برگزاری این کنفرانس‌ها تنها هدر دادن وقت و هزینه است».

شهلا فرید گفت: «آقای شرفی، تاکید زیادی روی مسله ملیت و پذیرش ملت بودن کردها از سوی دیگران داشتند. این مساله‌ای است که در توافق‌نامه میان حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ایران هم به آن اشاره شده است. آیا این مساله شرطی از سوی شما برای رابطه با دیگر گروه‌های اپوزیسیون است؟ نکته بعدی آن‌که تاکید شما بر ملت بودن و صحبت از حق تعیین سرنوشت این ملت‌ها، با بحثی که گفتید هر وجب خاک ایران متعلق به همه است، در تناقض است».

 حسن شرفی در پاسخ گفت: «در توافق‌نامه میان حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ایران ـ که مسایل و مشکلات مختلفی پیرامون آن به وجود آمد ـ خیلی از بحث‌ها و خواسته‌ها مشخص شده است. اینکه حد و مرز حکومت ملی چیست، اختیارات حکومت ملی چگونه است و … وقتی روشنفکران و فعالان سیاسی که در این جمع هستند، زحمت مطالعه مواضع را نمی‌کشند، نتیجه هم این می‌شود که نمی‌دانند ما چه می‌خواهیم. حق تعیین سرنوشت هم مساله‌ای مشخص است. تمام ایرانیان هم همین الان می‌گویند که مایلند حق تعیین سرنوشت خود را داشته باشند، این مساله‌ای است که توسط ما هم تاکید می‌شود. هیچ ایرانی، وقتی که در کشوری آزاد و دموکرات و با حقوق ملی زندگی کند، قصدی جز زندگی مسالمت آمیز با دیگر ایرانیان نخواهد داشت. مساله بعدی درباره بحث‌هایی است که در کنفرانس مطرح شد و به خصوص بحث انتخابات آزاد. من متوجه نشدم که چه زمانی قرار است این مساله اتفاق بیفتد؟ در جمهوری اسلامی که این اتفاق محال است و در ایران دموکراتیک هم که این پیش شرط است. متاسفانه صحبت‌های برخی دوستان و برداشت آن‌ها از انتخابات آزاد این است که حاکمیت و زمام‌داران فعلی از سر کار کنار بروند، اما نهادهای سرکوب باقی بمانند تا این نهادها دموکراسی مورنظر این افراد را تامین کند. ما معتقدیم تا زمانیکه جمهوری اسلامی و همه نهادهای مربوط به آن از میان نرود، ایجاد دموکراسی در ایران ممکن نخواهد بود. درباره بخشی از صحبت‌های آقای براتی درباره حضور اقای مصطفی هجری در کنفرانس «استقلال دموکراستان» هم باید عرض کنم که چنین کنفرانسی اساسا برگزار نشده و ما به هیچ وجه از چنین چیزی اطلاع نداریم».

 عبدالله مهتدی ههم گفت:‌ «اگر ما در این پنل پیرامون بحث ظلم ملی صحبت می‌کنیم، به معنای این نیست که به فارس‌ها ظلم نمی‌شود. همه در ایران مورد ظلم و ستم هستند، اما این پنل به طور مشخص اختصاص به ستم مضاعف به ملت‌ها دارد. درباره خواست‌ها و مطالبات کردها، میتوانم به نکاتی اشاره کنم. ما کردها مایلیم که که مناطق کردنشین را خودمان اداره کنیم. برای این‌کار باید با چه کسی صحبت کنیم؟ برای تعیین مرز این مناطق هم می‌توان به نظر و رای مردم رجوع کرد تا آن‌ها انتخاب کنند که مایلند در چه مناطقی حضور داشته باشند».

 مهران براتی گفت: «درباره بحث‌هایی که پیرامون ملت و قوم مطرح شد باید توجه کنیم که ملت، ادعای سرزمینی دارد. ادعای قدرت اداره سرزمینی که در آن زندگی می‌کند. ضمن این‌که باید توجه کنیم تفاوت است میان این‌که در ایران فدراتیو استانی داشته باشیم یا فدرال‌های شناخته شده بین‌المللی که تنها نام ایران را داشته باشند. نکته بعدی آن که هم حزب کومله و هم حزب دموکرات، دو حزب سوسیال دموکرات مدرن هستند. باید توجه کرد که هیچ فردی به دلیل کرد، بلوچ، ترکمن، آذری یا فارس بودن دارای هیچ حق ویژه ای در ایران نیست. این حقوق به دلیل شهروند بودن به مردم اعطا می‌شود. این حقوق هم باید از راه‌های گوناگون تامین شود. به نظر من، در حال حاضر وقت آن است که دو حزب دموکرات و کومله و تمامی انشعاب‌های آنان، در متن یک دیالوگ ملی با حمایت تمامی اپوزسیون دموکرات، ابتکار عمل در کردستان را در دست بگیرند. به خصوص آن‌که در حال حاضر با ورود پژاک و پ.ک.ک به کردستان توسط سپاه پاسداران و تلاش برای گرفتن موقعیت آنان در شهرهای بزرگ، این دو حزب باید بیشتر برای این منظور تلاش کنند. نکته دیگر آن‌که دلیلی ندارد حزب کومله یک حزب محلی باشد. کومله می‌تواند یک حزب سراسری و ملی باشد که پایگاه اصلی آن در کردستان است. زمانی مرحوم حسن نزیه به مرحوم قاسملو گفت که شما چرا می‌خواهید تنها رهبر کردستان باشید و رهبر ایران، نه؟ وضع کردها در ایران وضع ویژه‌ای است که در صورت سراسری شدن احزاب کرد، شعار دموکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان، معنای واقعی خود را در شکل مدرن پیدا می‌کند».

وی افزود: «نکته دیگر درباره بحث نظام فدرالی است. این نوع از نظام، نظام تجربه شده‌ای است که محسنات بی‌شماری هم دارد و قابل گفت‌وگو و تحمل است. اما باید به نکاتی هم توجه کرد. از جمله آن‌که در پنجاه سال گذشته ترکیب جمعیتی، اقتصادی و ساختاری ایران و اقوامش عوض شده است. بیشتر هموطنان کرد یا آذری ما در شهرهای بزرگ ایران ساکن شده‌اند. در اقتصاد و فرهنگ آن شهرها حضور دارند. هیچ دلیلی ندارد که زبان مادری  و تدریس به زبان مادری تنها  در کرستان باشد. چرا نباید این مساله در تهران هم باشد؟ نکته بعدی که باید به آن توجه کنیم این است که اکنون در برداشت جدیدی که از مساله فدرالیسم وجود دارد، مراکز تولید و توزیع فرهنگ فکر تمرکزگرایی را در اشکال جدیدتری ممکن کرده‌اند. این اشکال مدرن‌تر همان شهر ـ مدیریت‌هاست، چون ترکیب جمعیتی در جاهای مختلف مغشوش شده است. این خود مدیریت شهری فکر اصلی مشروطه بوده است که اکنون به شکل مدرنی اجرا خواهد شد».

 ماشاالله سلیمی اما گفت: «من به عنوان یک فعال سیاسی منفرد متولد مشکین‌شهر و برای دفاع از دموکراسی و حقوق بشر و به عنوان یک مصلح صحبت می کنم. نکته اول آن است که شورا یک نهاد حکومتی است و متعلق به حکومت مرکزی است و تجربه آن هم در ایران و در کشورهای دیگر هم وجود دارد. مشکل دیگری که وجود دارد این است که در حال حاضر با اتفاق‌هایی که افتاده بحث کینه‌ها شدت بیشتری گرفته است. برخی دنبال ژن‌شناسی افتاده‌اند. دو گروه افراطی در دو طرف یکی به دنبال اثبات آن است که بگوید هیچ نسبتی با ایرانیان ندارد و دیگر گروه افراطی می‌خواهد بگوید که ما صد در صد ایرانی هستیم. نکته دیگر آن است که باید توجه کنیم که فدرالیسم تنها زمانی ممکن و مفید خواهد بود که به شکل منطقه‌ای باشد. معتقدم فدرالیسم آن سیستم اداره جامعه‌ای است که به منطقه مشارکت بیشتر می‌دهد. چرا منطقه‌ای؟ به این دلیل که اعتقاد دارم با توجه به امکانات و شرایط جامعه، و با توجه به چهارچوب استان‌های موجود در ایران، ایناتفاق رخ دهد. درباره مناطقی که استثناهایی وجود دارد، این است که کارشناسان با هم صحبت کنند و راه حل مناسب آن را پیدا کنند. به عنوان آخرین مساله، از کنفرانس و مسوولان برگزاری آن می خواهم که کمیسیونی از علاقه‌مندان راجع به مساله ملی تشکیل بدهند تا برای کنفرانس بعدی راه حل مشترکی پیدا کنند».

 جمشید اسدی گفت: «مایلم به عنوان یک فارس با دوستان کرد و آذری صحبت و  چند سوال مطرح کنم.  تا شما هم احساسات ما را هم بدانید. اول آن کدام حقوق و هویتی است که دوستان کرد و آذری به دنبال آن هستند و دموکراسی نمی‌تواند محقق کند؟ نکته بعدی آن‌که به هم‌میهنان کرد ستم می‌شود و به آن‌ها اجازه تدریس و آموزش به زبان مادری داده نمی‌شود. می‌خواهم بگویم که این ظلم به فارس هم هست، ستمی است که بر ایران و ایرانی می‌رود. زبان کردی، جزء ثروت ملی است و حتی از نفت هم باارزش‌تر است. اما باید توجه کرد که صحبت از تعریف ملیت بر مبنای عوامل فردی خطرناک است. ملت کرد چیست؟ کسی که صحبت از حق ملت کرد می‌کند، همان خطری را دارد که به اسم ملت مسلمان صحبت کردن و به اسم هر خلق دیگری صحبت کردن».

 عبدالله مهتدی در پاسخ گفت:‌ «اگر دوستان با سخنان و مواضع ما، آشنایی داشتند،  این اشکال یا ابهام که موجب رنجش می‌شود، به وجود نمی‌آمد. مشکلی با قوم یا ملت یا فرهنگ و … فارس وجود ندارد. فدرالیسم خودش را ملتی مقابل نمی‌کند، بلکه با فرهنگ نقض حقوق دیگر ملیت‌ها مبارزه می‌کند. نکته بعدی آن است که انجمن‌های ایالتی و ولایتی در ابتدای انقلاب مشروطه تصویب شد. قانونگذاران آن موقع چیزی می‌دانستند و واقعیت جامعه ایران را در نظر گرفته بودند. در آن جا بحث مدرنیته و دموکراسی و فدرالیسم نبود. بیان محلی از سوی بخشی، برای تقسیم قدرت در جامعه ایران خواهد بود. سوال بعدی آن است که اگر شهروندان 2 یا 3 یا 4 استان جمع شدند و مطابق ضوابطی در یک رفراندوم خواستار آن شدند که این مناطق را با دولت و مجلس محلی اداره کنیم، چه واکنشی در مقابل آن خواهید داشت؟».

 

......................................

 سومین کنفرانس پیشبرد اتحاد برای دمکراسی در ایران

روز دوّم

 

 به نقل از سایت کنفرانس

 

وضعیت اقتصادی در ایران و فرجام روندهای جاری: فروپاشی و یا…؟

 پنل کنفرانس پراگ به موضوع اقتصاد اختصاص داشته و با عنوان «وضعیت اقتصادی در ایران و فرجام روندهای جاری: فروپاشی و یا…؟» تشکیل شد. در این کنفرانس که مدیریت ‌آن را شاهرخ وزیری بر عهده داشت؛ شهریار آهی، رضا تقی‌زاده و جمشید اسدی سخنرانی کردند.

 

 

شهریار آهی

شهریار آهی در سخنان خود گفت: «فکر میکنم برای مردم عادی، سیاست خوب سیاستی است که اقتصاد آنها را درست کند. منحنی مشروعیت نظام را که بنگریم بالا رفتن و پائین آمدن مشروعیت نظام ارتباط مستقیم با اقتصاد دارد. در شرایط امروز صحبت از تحریم و فشارهای بین المللی بر اقتصاد ایران و  هدفمند کردن یارانه ها است در حالیکه به عقیده من مهمترین عامل که عوامل دیگر تشدیدش می کنند و عامل اصلی‌ست که اقتصاد را آسیب پذیر کرده، بمب بزرگی است که احمدی‌نژاد در اقتصاد ایران کاشت. این بمب هیولای نقدینگی است».

وی افزود: «با توجه به این که در یک اقتصاد سالم، نسبت نقدینگی به تولید ناخالص یک به پنج است؛ قبل از شروع بحران کنونی ارزی چند ماه پیش، این نسبت یک به یک رسید. یعنی کشور می تواند در آستانه تورم آرژانتینی قرار گیرد به این معنا که وقتی غذایی در رستوران سفارش می‌دهید پول را اول بدهید که تا پایان غذا ارزش پول پائین‌تر می‌رود».

به گفته آهی، مهمترین مشکل برای اعتماد و سرمایه گذاری ساختن فرداٰ نوسان‌ شاخص‌های اقتصادی است. بعضی‌ها می‌گویند این نقدینگی علتش هدفمندی یارانه ها بوده است که من مخالف‌ام و ثابت می کنم این طور نیست.

آهی گفت: «حجم نقدینگی ایران در 1384، 67 هزار میلیارد دلار بود. اواخر 91 یعنی امسال به 376 میلیارد دلار رسید. یعنی 5 یا 6 برابر شده است در نتیجه میانگین هندسی رشد نقدینگی به 1.26 درصد میرسد. سال 90 – 91 یعنی سال اول و دوم بعد از هدفمندی یارانه‌ها رشد نقدینگی به ترتیب 15 و 10 درصد شد. نقدینگی بعد از هدفمندی یارانه ها رشد نکرده و از میانگین هندسی این هفت سال پائین‌تر آمده است. تقصیر از کجا بوده؟ این رقم در سال 85 – 86 اوایل دوره احمدی‌نژاد 40 درصد بوده یعنی در یک سال این رشد را پیدا کرده است. تزریق دلارهای نفتی هم به دو دلیل جوابگو نیست 1. اگر شما صد تومان وارد اقتصاد کنید یا استفاده اجباری بانک های بازرگانی نزد بانک مرکزی 10 درصد باشد به این معناست که این 100 تومان در بانک است و او باید 10 درصد را به بانک مرکزی بدهد و 90 درصد را می تواند به شخص دیگری قرض دهد. احمدی‌نژاد در سال 85 – 86 بنگاه‌های زودبازده را راه‌اندازی کرد در نتیجه وقتی بهره بالا باشد مردم قرض نمی‌کنند. ولی ایشان نرخ بهره واقعی را منفی کرد به این معنا که با قرض گرفتن می توان پول ساخت. و این باعث انفجار نقدینگی است. وقتی این بمب ساخته شد سیستم اقتصادی آسیب پذیر میشود و تزریق دلار به صورت مصنوعی و انتقال دلار این مشکلات بوجود می آید».

وی افزود: «کتابی هست بنام «اقتصاد ایران در تنگنای توسعه» نوشته حمید زمان زاده و صادق حسینی با مقدمه‌ای از دکتر غنی‌نژاد. در مقدمه آمده است: «اختلاف‌ها میان اقتصاددان‌ها بیشتر به این بر میگردد: عده‌ای بر انفعال سخت‌افزارها مانند سرمایه فیزیکی و تکنولوژی تاکید دارند و عده‌ای در تغییرات نرم‌افزاری درونی یعنی تحول در نهادها. نهادگرایان جدید از سه دهه پیش به طور جدی در محافل علمی اقتصاد مطرح شده‌اند. باور دارند که وارد کردن سخت‌افزارها بدون نهادهای مناسب توسعه مثل بذر پاشیدن در شور‌ه‌زار است».  این نهادها باید درست شوند. سه تای مهم ان عدالت در رقابت، آزادی تجارت، کارشناسی و دیسیپلین مالی مالیاتی است».

آهی در پایان گفت: «علت تمدن کدام است؟ بعضی خواهند گفت، ملت متمدن آن است که راه آهن و کارخانه و هواپیما و از این قبیل چیزها دارد و شهرهایش چنین و چنان است. من میگویم این ها فروع تمدن هستند نه اصل آن، اگر اصل شود، فروع هم تامین میشود اگر نباشد فروع هم از بین میروند. اصل تمدن این است که ملت نمایندگان خود را انتخاب کنند و به آنها مسئولیت قانون گزاری را واگذار کنند و خود مردم آن قانون را رعایت کنند. این سخنرانی محمد علی فروغی شصت سال پیش در دانشکده حقوق دانشگاه تهران است».

 

 

رضا تقی‌زاده

پس از آن رضا تقی‌زاده گفت: «براساس تازه ترین ارزیابی صندوق بین‌المللی پول که هفته گذشته انتشار یافت، اقتصاد ایران طی سال جاری تا حدود یک درصد رشد منفی خواهد داشت. وضعیت انقباضی تحمیلی بر اقتصاد ایران ناشی از کاهش درآمدهای ارزی حاصل از صادرات نفت (به میزان سالانه تا 50 میلیارد دلار)، کاهش نرخ برابری ریال با ارزهای خارجی، و همچنین کاهش هزینه‌ها و اعتبارات دولتی است. درآمدهای ارزی نفت ایران در مقایسه با سال گذشته روزانه تا 140 میلیون دلار کاسته شده. واحد  پول ملی در طول یک سال نزدیک به 70 درصد ارزش برابری خود را نسبت به ارزهای دیگر از دست داده و به عبارت د یگر 300 درصد ضعیف‌تر شده است. نفت ایران از 4.2 میلیون بشکه رفیت تولید در سال 2010 و تولید 3.8 میلیون بشکه در سال 2011 به 2.7 میلیون بشکته تولید در روز رسیده است. بنا بر اعتراف روز چهارشنبه 14 نوامبر پاسدار ستم قاسمی وزیر نفت جمهوری اسلامی، نفت ایران برای حفظ سقف تولید نیازمند سالانه 30 میلیارد دلار سرمایه گذاری است».

تقی‌زاده افزود: «آمار غیررسمی حاکی از کاهش تا 30 درصد ظرفیت تولیدات صنعتی در ایران است. حفظ این سقف کاهش یافته تولید نیازمند واردات 5 میلیارد دلار کالاهای نیم ساخته و قطعه در سال است. هزینه تامین کالاهای بهداشتی، خوراک و دارو 2 برابر هزینه های صنعتی است. هزینه کالاهای مصرفی ساخته شده سالانه به 40 میلیارد دلار می‌رسد. هزینه‌های دفاعی ایران که سرانه آن در منطقه پایین‌تر از کلیه کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس است، با استناد بر اعتبارات مندرج در بودجه سال 1390 به 5 میلیارد دلار بالغ می‌شود. نرخ تورم در ساری جاری مطابق آمار رسمی 25 درصد و بنا بر محاسبات واقعی‌تر تا 50 درصداست. میزان بیکاری در صورت احتساب بیکاری پنهان و خدمات دلالی و بساط داری  در شهرها معادل است با نرخ تورم. پاره ای از ناظران وضعیت کنونی را «فروپاشی اقتصادی» معرفی می‌کنند. دولت از زبان وزیر اقتصاد و دارایی جمهوری اسلامی راه مقابله با کمبود درآمدهای دولتی را «افزایش مالیات» اعلام کرده. نسخه پیشنهادی رهبر جمهوری اسلامی برای مقابله با وضعیت جاری و دشواری‌های رو به تشدید توسل به «اقتصاد مقاومتی» است. اجرای نسخه دولت که در آن رنگ شیطنت سیاسی نیزدیده می‌شود، طبقه متوسط از پای درآمده ایران را ناتوان‌تر از پیش خواهد ساخت. رویکردی که نسخه پیشنهاد رهبر و به مفهومی دیگر قبول «اقتصاد ریاضتی» مانند طبیعت هر «مقاومت» دیگری یک حرکت تاخیری است و بدون داشتن شانس پیروزی تنها زمان اعتراف به شکست و یا اعلام آن را طولانی می‌سازد».

وی افزود: «در هیچ یک از دو نسخه عرضه شده راهکار روشن خروج از بحران اقتصادی جاری دیده نمی‌شود. یکی از دلایل عمده این ابهام پنهان نگاه داشتن بعد سیاسی بحران و مطرح نساختن ارادی ره حل‌هایی است که می‌توانند در شرایط نزدیک‌تر شدن به فروپاشی مطرح شده و مورد استفاده قرار بگیرند. واقعیت این است که علیرغم ابعاد گسترده بحران، توان رژیم برای پایداری به انتها نرسیده و هیئت حاکمه جمهوری اسلامی وضعیت موجود را قرمز تلقی نمی‌کند. با برخورداری از صادرات نفت به میزان 40 تا 50 میلیارد دلار در سال جاری و حدود 15 میلیارد دلار درآمدهای ناشی از صادرات غیرنقتی (تولیدات پتروشیمی فرآورده‌های نفتی، مواد خام، محصولات کشاورزی و صنایع دستی) و همچنین سرشکن کردن هزینه‌ها مابین طبقه متوسط و مصرف کنندگان، می‌تواند ادامه وضع موجود را تا یافتن راهی برای خروج از بحران امکان‌پذیر سازد. اقتصاد ایران هنوز در وضعیت فروپاشی نیست و شمارش معکوس برای فروپاشی رژیم نیز آغاز نشده است».

تقی‌زاده در توضیح عوامل شکل گرفتن بحران گفت: «شرایط جاری اقتصادی ایران نتیجه مستقیم اعمال تحریم‌ها و همچنین سومدیریت قدرت اجرایی است. در صورت تعدیل تحریم‌ها و تخفیف تهدید جنگ خارجی، فشارهای ارزی  تا حدود زیادی کاهش خواهد یافت و بازار مصرف از خرید ناشی از ترس فاصله می‌گیرد. در صورت تشدید تحریم‌ها و افزایش خطر جنگ، بحران جاری اقتصادی طبیعتا شدت بیشتری می‌گیرد و قابلیت‌های حاکمیت برای مدیریت بحران و پیشگیری از انتقال آن به فروپاشی دشوارتر خواهد شد. مدیریت کلان جمهوری اسلامی هنوز اقتصاد را در وضعیت فروپاشی و امنیت خود را در خطر فوری نمی‌بیند. در صورت رسیدن به وضعیت فروپاشی، جمهوری اسلامی در رفتاری مشابه با آن‌چه پذیرفتن قطعنامه 598 شورای امنیت و پذیرش آتش بس با عراق را توجیه کرد به سازش به جامعه جهانی و آمریکا رضایت خواهد داد».

وی افزود: «اولویت صالی قدرت‌های منطقه و فرامنطقه‌ای مخالف با برنامه‌های اتمی جمهوری اسلامی، کندس اختن حرکت ایران به سمت کسب ظرفیت ساخت بمب اتمی است. هدف راهبردی آن‌ها، یافتن فرصت مناسب (با حداقل هزینه ممکن) برای خنثی ساختن این خطر است. وضعیت اجتماعی ایران، اختناق سیاسی، عدم رعایت ازادی‌های فردی و حقوق بشر، ادامه اعدام‌هایی که توسط رژیم با هدف ایجاد ترس در جامعه صورت می‌گیرد. اولویت‌های اصلی کشورهای خارجی در رباطه با جمهوری اسلامی نیست. در عین حال افکار عمومی در کشورهای یاد شده نسبت به این موضوع‌ها دارای احساس هم‌دردی است. به دلیل باقی ماندن نارضایتی‌های گسترده داخلی در وضعیتانفعالی، قدرت‌های خارجی آماده‌اند که از کنار مشروعیت خدشه‌دار شده حاکمیت جمهوری اسلامی عبور کنند، در صورتی که فرصت دست یافتن به توافق با تهران بر سر اولویت‌های آن‌ها فراهم گردد».

تقی‌زاده در ادامه گفت: «بی‌شک در لحظه‌ احساس خطر موجودیت، حاکمیت جمهوری اسلامنی بی اعتنا نسبت به ده‌ها میلیارد دلار هزینه‌های مستقیمو غیرمستقیم آن‌ها، از حفظ 200 کیلیوگرم اورانیوم با غلظت 20 درصد دست می‌کشد و به خروج بخش مهمی اورانیوم با غلظت پایین خود از کشور هم رضایت خواهد داد. نوشیدن جام زهر دیگری از سوی رهبران جمهوری اسلامی، در صورت ایجاب مصلحت، و عرضه آن به افکار عمومی نه به عنوان قبول شکست که ایثاری پیامبرگونه، نه دشوار است و نه دور از ذهن. در این معادله کاسبکارانه دو وجهی مابین منافع قدرت‌های خارجی و مصالح رژیم حاکم بر ایران، منافع ملی نه مجهول که عامل غایب است».

 وی در مورد نقش مخالفان گفت: «کشورهای منطقه و فرامنطقه‌ای در ارتباط با رفتارهای جمهوری اسلامی دارای سیاست‌های مطالعه شده‌اند. به منظور کاهش مخاطرات و هزینه‌های ناشی از رفتارهای جمهوری اسلامی، کشورهای همسایه سیاست‌ها و رفتارهای کشورهای بزرگ‌تر را در قبال جمهوری اسلامی رصد می‌کنند و در صورت لزوم تاثیرگذاری بر روند سیاست‌های کشورهای مورد نر را هدف قرار می‌دهند. مثلا چنانچه اسراییل محتوای توافق احتمالی گروه 1+5  با ایران و یا انجام مذاکرات مستقیم مابین تهران و واشنگتن را بامصالح خود همسو نبیند، از اخلال در روند تلاش‌های مقدماتی با توسل به قدرت رسانه‌ها، تماس‌های مستقیم سیاسی، لابی کردن و حتی ایجاد بحران‌های جانبی خودداری نخواهد کرد».

وی گفت: «برخلاف دولت‌های همسایه، اپوزیسیون خارجی که بخش‌هایی از آن مدعی تشکیل دولت جانشین حاکمیت جمهوری اسلامی است تاکنون از پرداختن اصولی به چالش‌هایی که حاکمیت جمهوری اسلامی در داخل و خارج با آن روبه‌رو است غافل مانده است. موضوع جنگ، موضوع تحریم‌ها، فعالیت‌های اتمی جمهوری اسلامی و تلاش تهران برای دست یافتن به انرژی و یا بمب اتمی و یا هر دو، مذاکره با جامعه جهانی با هدف حفظ و یا واگذاری بخشی از چرخه سوخت، ادامه و یا دست کشیدن از غنی سازی اورانیوم، احتمال گردش نظام به راست و اعلام غنی سازی تا 60 درصد و یا برعکس، اتخاد تصمیم برای واگذاری اورانیوم 20 درصد غنی سازی شده و بحران در صنایع نفت، حمایت با مخالفت با ادامه کاهش صادرات نفت خام با هدف ضعیف تر ساختن رژیم و نزدیک ساختن شرایط فروپاشی و یا افزایش صادرات بهمنور کاهش فشارهای اقتصادی علیه مردم و ده‌ها موضوع دیگر از جمله نمونه هایی است که اپوزسیون می تواند و باید نسبت به آن‌ها مطالعه و اتخاذ موضع کند. در شرایطی که جمهوری اسلامی از بسیاری جهات به بن بست رسیده، اپوزیسیون می تواند و باید مسدود نگاه داشتن راه های خروج حاکمیت را از بن بست ها هدف قرار دهد. بحران اقتصادی کنونی ایران در حال تبدیل شدن به یک معضل امنیتی برای رژیم است. اپوزیسیون می‌تواند و باید در قبال روند کاهشی و یا افزایشی فرسایشی تحریم ها و گسترش احتمالی آن ها به ابعاد سیاسی مطالعه کرده و محدودیت فعالیت نمایندگان سیاسی جمهوری اسلامی در خارج و محدودیت نمایندگی های سیاسی خارجی را در تهران (توسعه الگوی بریتانیا و کانادا) هدف قرار دهد. تعدیل تحریم ها می تواند از راه تخفیف روانی ابعاد بحران، یافتنراه خروج از بن بست را برای رهبری جمهوری اسلامی فراهم سازد».

تقی‌زاده افزود: «جمهوری اسلامی علاوه بر سومدیریت اجرایی، از سومدیریت کلان و ضعف بینش راهبردی رد عرصه جهانی رنج می برد. بهره گیری نکردن از فرصت های فراهم آمده در سال 2003 (به بهانه پیمان شکنی و یا ناتوانی جامعه اروپا) در جهت یافتن راه های پیشبرد تدریجی و کم هزینهتر برنامه های اتمی ودر نتیجه رسیدن به شرایط جاری که طی آن تمامی اهرم های تاثیرگذار از اختیار جمهوری اسلامی خارج شده، نمونه ای است از نبودن درک دست نزد رهبران آن. رهبران جمهوری اسلامی تفاوت نبردهای موضعی و روند پیروزی و یا شکست نهایی در یک جنگ را به درستی درک نمی‌کنند. از دست دادن تاثیرگذارترین اهرم‌های قدرت من جمله صادرات نفت که می‌توانست روزی به عنوان یک سلاح مورد استفاده قرار گیرد، ولی امروز به نقطه ضعف بزرگ جمهوری اسلامی تبدیل شده نمونه ای است از این دست کوته‌بینی‌ها. ایستادگی محاسبه نشده و نامحدود در کنار رژیم اسد بدون داشتن قدرت تاثیرگذاری کافی نمونه دیگری است از داخل شدن بدون محسابه در نبردهای پراکگنده، احساس رضایت از پیروزهای موضعی بدون محاسبه سرنوشت نهایی جنگ. بر این نقطه ضعف‌ها، اختلاف‌های داخلی نام را نیز می‌باید افزود. جمهوری اسلامی را می‌توان ومی‌باید تمام مجامع جهانی تحت فشار قرار داد و از نقاط ضعف آن در جهت تقویت صدای مردمو طرح مطالبات آن‌ها استفاده کرد».

وی در پایان گفت: «ادامه وضع موجود ایران با ادامه حاکمیت جمهوری اسلامی یا به مرگ گام به گام و یا انهدام کامل زیرساخت‌های شهری و اقتصادی کشور می‌انجامد. اپوزیسیون جمهوری اسلامی در این گذر تاریخی می‌تواند با قرار دادن مصالح ملی فراتر از منافع گروهی و از این راه متصل شدن به نارضایتی های داخلی در کنار انتظارات عمومی قرار گیرد. شکل دادن به پلتفورم‌ای مشترک مانند دفاع از حقوق زندانیان سیاسی، توقف اعدام‌ها، فراهم امدن شرایط برگزاری انتخابات آزاد که دارای جاذبه‌های داخلی و خارجی است تنها نقطه شروعی است برای شکل دادن به همگرایی آمرانی و تحقق هدف انتقال قدرت سیاسی از حاکمیت کنونی به مردم».

 

جمشید اسدی

سومین و آخرین سخنران این پنل،‌ جمشید اسدی بود که در سخنان خود گفت: «از روز گذشته از ستمی که به ایران رفته صحبت کردیم مثل ظلمی که بر هم میهنان کرد یا زنان می‌رود و من از این فرصت استفاده می‌کنم تا از ستم و ظلم دیگری بنام ظلم و ستم به اقتصاد نام ببرم. بسیاری باعث نگرانی است که کشوری که حکومتش با «اقتصاد مال خر است» بنیان گذاری شود و رئیس دولتش بگوید «خوشحالم که از اقتصاد نمی دانم» و اپوزیسیونش هم اقتصاد را در اولویت خود قرار نمی‌دهد. بی توجهی به مساله اقتصاد از اشکالات اپوزیسیون است. تمرکز بحث من بر تحریم‌هاست».

اسدی گفت: «کمر اقتصاد ایران، شکسته و بر زمین نشسته است، اما این شکستگی پیش از تحریم ها آغاز شد. برای دلسوزان و مهربانان که امروز به اسم میهن پرستی از تحریم و جنگ انتقاد می‌کنند و معتقدند این کشور ماست نگویید تحریم درست است باید بگویم کمر اقتصاد پیش از تحریم‌ها شکست. زمانی که قرار داد یک میلیارد سیصد هزار دلاری به ترک تشریفات تعبیر شد و به سپاه پاسداران داده شد هنوز تحریم‌ها اتفاق نیافتاده بود. 73 اسکله نامرئی قبل از تحریم ها بود مثل این می‌ماند که لباس شخصی ها جلوی مردم می ایستند و با چماق می زنند در اقتصاد هم نقدینگی به این معناست که جلوی مردم می ایستند و پولشان را از جیبشان میزنند. تحریم ها مزید بر علت شده اما این اتفاقات قبل از تحریم‌ها رخ داده است».

وی افزود: «طبیعی است که من با مرض و استبداد و .. تحریم مخالف‌ام اما مثل تخلف رانندگی است وقتی پدری برای بچه اش کادویی گرفته تا او را شاد کند و برای رسیدن به منزل عجله داشته و چراغ قرمز را در می کند و پلیس او را جریمه می‌کند حالا از من بپرسید موافقید با جریمه؟ اگر بگوییم نه جریمه درست است یعنی از مهر پدر و فرزند گذشته ‌ام اما اگر بگویم درست نیست یعنی تخلف را تایید کرده‌ام ولی من معتقدم برای مجازات ایران باید تحریم کرد. جامعه بین المللی نشستی دارد، تفسیر می کند، تحریم کرد اما قطعنامه‌ها را گفتند کاغذپاره، تحریم را کمک به رشد اقتصادی خواندند و خامنه‌ای هم جنگ را به سخره گرفت اما من تعجب می کنم که اپوزیسیون را به سخره بگیرد. شورای امنیت شما را مجرم تشخیص داده، اخطار و فرصت داده اما به سخره گرفتند، تحریم را به سخره گرفتند و حالا که مساله جنگ پیش می‌آید میپرسید آیا با جنگ موافقید یا خیر؟ تحریم ها و فشارش همه ناشی از سیاست‌های جمهوری اسلامی و بعد احمدی‌نژاد است؛ در هر سال زمامداری احمدی نژاد یک تحریم علیه ایران اتفاق افتاد درصورتیکه اگر شورا ی امنیت و کشورهای بزرگ را مد نظر بگیریم و اقتصاد ما در هم شکست».

به گفته اسدی، «صنعت نفت ستون فقرات اقتصاد است اما تولید ما کمتر از پیش از انقلاب است. من جمهوری خواه هستم و انتقاد بسیار تندی به کارنامه سیاسی پیش از انقلاب دارد اما این امار است نه  نتها در آمد سرانه کمتر است بلکه تولید نفت ما کمتر شده در حالیکه جمیعت افزوده شده تنها شانس بالا رفتن قیمت نفت است. نقدینگی مثل آب ریختن در آش برای مهمان بیشتر است که نه تغذیه و مزه گذشته را ندارد اما به هر کس یک پیاله خواهد رسید اما یک ربع بعد گرسنه خواهید بود. پول زیاد ایران مثل همان آب در آش است. چرا اقتصاد فروپاشید؟ آنچه کمتر رسانه ها به آن توجه می‌کنند جدای از دانسته های همه مسکن و فولاد و آهن و صنعت و نفت که به زمین نشسته، آنچه نمی دانید فروپاشی کسب و کار و سرمایه در ایران است؛ سرمایه دار مثل نویسنده است که احتیاج به آرامش دارد یا باید از خانه ای به دیگری فرار کند سرمایه داری هم احتاج به امنیت دارد به غیر از تحریم ها و زمزمه های جنگ باشد سرمایه دار فکر می کنید چه دلیلی برای سرمایه گذاری وجود دارد. وقتی صندوق ذخیره ارزی خالی است چه تضمینی وجود دارد که درآمد سرمایه دار در بانک را مصادره نکنند».

وی گفت: «یکی از دلایلی که ارزش ریال شتابان پائین آمده تبدیل ریال به دلار. بسیاری از ما تبعید شدیم و مهاجرت کردیم درنتیجه سریعترین شکل تبعید پول تبدیل ریال به دلار است. وقتی باید دلار بدهد یعنی سرمایه اش از ایران خارج شد. اگر در کشور سرمایه گذاری نشود وضع تولید و بیکاری و تورم مشخص است. مساله دوم سختی داد و ستد مالی در شبکه های بین المللی است. این شبکه ها بی مرز شده اند. مشکل اینجاست که جمهوری اسلامی الان در بسیاری از موراد مجبور شده نفت ما را وقتی می تواند صادر کند یا مجلانی بدهد یا نسیه بدهد که آمار صادرات بدهد در حالیکه پولی پرداخت نشده است. پس خریدار که حاکم پول باید باشد مخلص کسی می شود که پول می دهد. میگویند نفت به ما بدهید و در چنین و هند بگردید و ببینید چه می خواهید و چه نمی خواهید».

اسدی در پایان گفت: «پولی که کشور ما دارد باید آینده ساز شود به مرتب از بین میرود. ماهیت دوگانه کارهای استراتژیک نفت است. انرژی مساله اصلی رشد است. این یک ماهیت دوگانه دارد وقتی سرمایه گذاری هستید که احتیاج به نفت دارید و من اگر فروشنده باشم نگاه نمیکنید من دینم چه ملیت و جنسیت  دارم اما اگر فکر کنم آینده کارخانه ام بر شماست اما اینده ای برای شما متصور نیستم سعی می کنم شما را جایگزین کنم. بسیاری از کشورها شروع کردند به تامین و جبرانش از کشورهای دیگر. آیا تحریم های اسلامی جمهوری اسلامی را به سازش با جامعه جهانی تن می‌دهد؟ بعید می دانم هیچ مساله ای نبوده که جمهوری اسلامی نشان دهد به دنبال مصالحه است. هیچ رژیم سیاسی در جهان فرو نمی افتد بلکه آن را فرو می اندازند. وقتی کسی قرار نیست جای او بنشیند می تواند ابدالدهر دوام بیاورد. مردم می گویند گرسته ایم به زندان می افتد، کارگر فتنه گر اقتصادی خوانده شده است. پول بسیار کم شده است. تنها پایگاه اجتماعی حکومت، مزدورهای هستند که می توانند تظاهرات را به هم بزنند و در قبالش پول بگیرند پس این پول نمی تواند به تمام شهروندان برسد و به کسی می دهند پایگاه اجتماعی شان را تقویت کند».

 

 

 

 

گلاله شرفکندی: بررسی موانع مشارکت گسترده زنان درفعالیت‌های سیاسی 

گلاله شرفکندی در هفتمین سخنرانی به موضوع زنان پرداخته و گفت: «مساله برابری جنسیتی هیچ زمانی مساله اصلی کسی نبوده و به رسمیت شناخته نشده است در نتیجه همیشه سوسیالیسم و دمکراسی و بعد مسائل ملی مطرح بود و گفته شد زمانی که آزاد شدیم مساله زنان را حل خواهیم کرد. جنس گفتمان سیاسی در خاورمیانه مردانه است، کلمات مردانه بوده و گفتمانی به اسم زنان نداریم. اگر خانمی وارد این عرصه می شود باز هم گفتمان مردانه را انتخاب می‌کند. باید سیاه مشق بزند تا گفتمانی را در آینده خلق کند».

وی افزود:‌ «مساله برابری دغدغه کدامیک از شماست؟ امروز مساله تبعیض جنسیتی یکی از اتفاقات مهم در ایران است. من سیاسی ام و عضو کادر رهبری حزب دمکرات کردستان ام اما اینجا بحث زنان را می گردانم. ارجحیت برای من زنان است اما آیا جامعه سیاسی هم چنین تصوری دارد؟ در دو روز این کنفرانس گفته شد که 25 درصد شرکت کنندگان زنان هستند و رئیس جلسه‌ها را از زنان انتخاب کردند. در کدامیک از این میزگردها ها زنان نظر اصلی دادند؟».

شرفکندی گفت:‌ «با ذهنیت سیال اگر بنگریم از توانایی زنان می‌گویید و معتقدید توانایی سیاسی زنان به علت نداشتن تجربه زیاد نیست. اما دلیل آنجاست که زنان از تجربیات سیاسی خاطره خوشایندی ندارند، بعد از انقلاب با زنان چه کردیم؟ مشکل دوم عدم اعتماد به گفتمان سیاسی است. سیاست گریزی زنان مساله بعدی است که زنان خود را فعال حقوق بشر معرفی می‌کنند. پیروی زنان از مردان در رفتار یا باورهای سیاسی و خوانده شدن زنان بر اساس مردانشان از معضلات زنان است به طوری که من به اسم همسر برادر عموی خود شناخته میشوم. من به شرفکندی بودن افتخار می کنم اما گلاله هستم. با توجه به این که موانع مشارکت سیاسی زنان بعد جهانی داشته و مختص به ایران نیست؛ محافظه کاری زنان از نظر سیاسی مورد بعدی است. سیاست قمار بزرگی است و زنان به راحتی وارد این قمار نمی شوند».

وی افزود: «حواله دادن مسائل مورد توجه زنان به قلمرو مسائل خانوادگی نکته مهمی است که وقتی به حقوق زنان میرسد از آنجا که هزینه زیادی باید پرداخت شود مسائل خانوادگی مطرح می‌شود. مشکلات امثال من مضاعف است زیرا علاوه بر زن بودن کرد هم هستم در نیتجه من دچار دو تبعیض شدم یکبار هویت من به عنوان زن مورد تبعیض واقع می‌شود و یکبار به عنوان تهرانی و فارس نبودن. خواست های من جنس دیگری و مبنی بر در آمیختگی هویت زنانگی و هویت ملی است.

شرفکندی در پایان گفت:‌ «راهکارهایی که برای مشارکت سیاسی زنان مطرح می‌کنم عبارت است از اعتماد سازی عملی به طوری که از شعار پرهیز کنیم. مکانیزم تبعیض مثبت اما نه برای داشتن سیاهی لشکر. درصد قائل شدن مهم است اما نه این که سیاه لشکر باشد. شعارها و ارجحیت دادن به مساله برابری و رفع تبعیض، از حاشیه در آوردن مشارکت سیاسی زنان، تخصیص وقت و نیروی کافی جهت تسهیل حضور، مشارکت زنان در زمینه های اصلی، پرهیز از قیومیت گرایی که نگویید بیچاره زنان و کردها که این بدترین حالت است که من نتوانم با شما همکاری کنم،‌حضور مردان در زمینه برابری جنسیتی، پرهیز از کلی گویی به طوری که به من نگویید کنوانسیون حقوق بشر و امثال آن، من مشخصا جزئیات می خواهم هر وقت توانستید جزئیات را بگنجانید می بینید زنان خودشان خواهند آمد».

 

 

 

محمدجواد اکبرین: مسئوليتِ سياسى، مدنى و اخلاقى اپوزيسيون

محمدجواد اکبرین در سخنرانی ششم صبح یک‌شنبه گفت: «ما وقتى درباره انتخابات آزاد و ساير كنش ها يا واكنش هاى سياسى بحث مى كنيم ناشى از مسئوليتى سياسى است كه در شرايط فقدان حكومت دموكراتيك براى خود تعريف مى كنيم با اين پيش فرض كه دموكراسى خواهى مى تواند كشور را از بحران سياسى، فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و حتى روانى موجود نجات دهد و ما خود را مسئول مى دانيم كه براى رسيدن به دموكراسى به يك همگرايى برسيم. حالا در شرايطى كه تنش در منطقه و مسئله جنگ، همواره به عنوان يك احتمال ناگوار مطرح مى شود و به دلايلى كه خواهم شمرد اصلا احتمال كمرنگى نيست يادآورى مسئوليت هاى سياسى، مدنى و اخلاقى، ضرورى تر از هميشه است و توجه به آموزش امنيت جانى و اقتصادى شهروندان در صورت وقوع جنگ نخستين وظيفه مدنى و اخلاقى ماست، در شرايطى كه اسرائيل بارها مانور شهرى آموزش زيست در شرايط جنگ برگزار كرده، هيچ اتفاقى در اين سوى ماجرا نيفتاده و اين حاصل اغفال حكومت و غفلت ما در يك پيوند ناخواسته است».

وی افزود: «نگرانى دورافتادن از واقع بينى بخشى از مسئوليت سياسى و اخلاقى ماست. برخى با اين مقدمه كه شعارهاى دينى حاكمان و ادعاى مقاومت در برابر فشارها حقيقتِ اعتقادى ندارد به اين نتيجه مى رسند كه در صورت فشارها براى بقاى خودشان عقب نشينى خواهند كرد و وارد مذاكره با غرب خواهند شد و شرايط تغيير خواهد كرد، در حالى كه وجه ايدئولوژيك ماجرا كمرنگ تلقى مى شود. در حالى كه مبانى ايدئولوژيك رهبر جمهورى اسلامى روشن به نظر مى رسد، اما ما به جاى اينكه به سيره و مسير شخص او نگاه كنيم به احتمالات  و برداشت ها و حتى خبرهاى ناموثق حساب باز مى كنيم».

اکبرین گفت:‌ «آقاى خامنه اى هم نظر فقهى اش روشن است هم منظر سياسى اش؛ رهبر جمهورى اسلامى،در مبناى فقهى بر خلاف ديگر فقيهان، قائل به جهاد ابتدايى است يعنى اگر بقيه فقيهان مى گويند فقط جنگ دفاعى جايز است و شيعه تا قبل از ظهور امام دوازدهم، حق شروع جنگ ندارد آقاى خامنه اى مى گويد علاوه بر جنگ دفاعى، شروع جنگ هم جايز و مشروع است. به لحاظ پروژه سياسى در برابر غرب، او در سال ١٣٧٩، يعنى ١٢ سال پيش و در اوج دولت خاتمى، در سخنرانى معروفى كه دستور توقيف مطبوعات را در آن صادر كرد، به صراحت گفت كه اگر دشمن بيشتر فشار بياورد در ايران صلح امام حسن اتفاق نخواهد افتاد بلكه حادثه كربلا تكرار خواهد شد، در ماههاى اخير هم گفتند ما در شرايط بدر و خيبر (از جنگ هاى صدر اسلام) هستيم، پس  تكليف نظرى او در مسئله جنگ، روشن تر از تكليف عملى جهان در برابر ايران است».

وی در پایان گفت: «در اين شرايط، به نظر مى رسد اين چهار نكته، در صدرِ مسئوليت همزمانِ سياسى، مدنى و اخلاقى اپوزيسيون باشد: آموزش شهروندان در آمادگى براى جنگ، مذاكره مستمر و همه جانبه با غرب از سوى نهادهاى مدنى و سياسى، مفاهمه با نيروهاى خواهان تحول در داخل كشور و استفاده از تجارب تغيير در  خاورميانه و واقع بينى و اظهارات مستند درباره بهار عربى.  تقليل موضوع دستاوردها و دولت هاى برآمده از بهار عربى به چيزهايى مثل ثروت امير قطر، همان قدر معتبر است كه جمهورى اسلامى تمام تلاش هاى ما را به انجام سفارش هاى مالى موساد و سيا تقليل مى دهد».

 

 

 

علیرضا نوری‌زاده: ایران و روندهای سیاسی جاری در منطقه

علیرضا نوری‌زاده در چهارمین سخنرانی گفت: «میخواهیم به دومینوی جدیدی که در خاورمیانه بر اساس تقسیم جدیدی سیاسی جغرافیایی ایجاد شده، به شکل خلاصه نگاهی داشته باشیم؛‌ که در این میان نقش امیر قطر و کمک‌های مالی‌اش برجسته است اما جمهوری اسلامی ذوق زده فکر کرد تحولات دنیای عرب امتداد انقلاب است و در اولین قدم هم ورشکسته‌های اخوان مسلمین به جمهوری اسلامی رفتند که پرچم اسلام ناب بالا می‌رود و پول گرفتند. اما وقتی در میدان تحریر شعارهای ضد شیعه اوج گرفت و برخورد مرسی را با خود دیدند متوجه شدند بازی دیگری در جریان است و همین طور وقتی آتش به سوریه آمد فهمیدند طرح اسلام کرواتی سنی در برابر اسلام ناب محمدی شیعی در منطقه قرار گرفته است و اوباما هم به شدت دنبال همین طرح است و از شواهدش می توان به بیرون کردن تاثیربرانگیز حسنی مبارک اشاره کرد. همان بساط را در پاکستان دیدیم؛ اسلام به اسلام بن لادن تبدیل شد. آمریکا امروز که سفیرش در لیبی کشته شد به خود آمد که چه می توانست بکند اما جنبش های آزادمنش را به آغوش اسلامی‌ها هل داده و آنها را تقویت کردند. راشد غنوشی 25 سال در لندن آرزویش یکبار دیدار از تونس قبل از مرگش بود اما امروز حاکم تونس شد؛ کشوری مدرن با جامعه مدنی قدرتمند و زنان آزاده».

نوری‌زاده گفت: «آقای مرسی در مصر سیاستی به کار برد که آنجا را اخوانستان کرد. به جای این که اخوان جزئی از حاکمیت باشند شد اخوانستان. کشوری بنام قطر بازی زشتی در جریان اپوزیسیون سوریه انجام داد که من شاهد آن بودم. قطر نزدیکترین روابط را با اسرائیل دارد؛ اسرائیل و قطر دفتر نمایندگی در کشور هم داشتند و نخست وزیرها در رفت و آمد بودند. چطور این قطر که بزرگترین پایگاه هوایی آمریکا بعد از آمریکا است می شود حامی حماس و حرکت های اسلامی؟ روحیه عظمت‌طلبی یکی از دلایل آن است که کویت در دهه هفتاد هم همین روحیه را داشت و در دعوای شوروی چین و پادرمیانی کرد. امروز قطر که گاز و پول دارد می خواهد نقش های بزرگ بازی می کند. اما فراتر این قطر اجرای سیاستی را دارد که پشت آن امریکا و اسرائیل به نوعی بلسینگ آنهاست. این سیاست تقسیم منطقه بر مبنای نژادی است».

وی افزود: «در مورد حماس می گویند قطر آمد که حماس را از ایران جدا کند. یک سیاست تلخی در حال اجراست. شورای ملی سوریه از نخبگان و بهترین فرزندان جامعه سوریه بودند از دکتر برهان و جورج و باسط و … کرد و عرب و مسیحی و درزیی و علوی همه بودند. چرا شورا جلو نرفت زیرا در شورا اخوان مسلمین سلطه کامل نداشتند و ترکیه به نوعی بعد قطر به شدت جلوی کمک به شورا را گرفته بودند در نتیجه شورا فلج شد. کلینتون گفت شورا نمایندگی ندارد و ضربه نهایی را زد. طرح ریاض سیف را برای ایجاد اتحاد موقت گفت تصویب کنید و شورا قبول کرد و از اعضا 250 به 400 رسید و تنوع بیشتر شد و ترکیب کامل انسانی شد. جورج صبرای مسیحی رئیس شد و قرار بود طرح ائتلاف اتفاق بیافتد که امیر قطر وارد بازی شد. دولت سوریه 900 میلیون دلار پولش را ضبط کردیم این پول آزاد می شود اما به آن شرط که  معاذ الخطیب رئیس شود. تهدید کردند در غیر این صورت از کمک مالی خبری نیست».

وی در پایان گفت: «این تجربه تلخ باید درسی برای ما باشد اگر فردا در ایران زمینه هر حرکتی ایجاد شد تردیدی نکنید شیخ حمدها پیدا میشوند. ما نه پول داریم و نه امکانات. اگر به روز واقعه برسیم دسته چک ها رسید چه باید کرد. میخواهیم یک تلویزیون راه بیاندازیم که امیدوارم راه بیافتد اما باز هم چاره نیست و باید به دعواهای خودمان بیاندیشیم و به مرحله هایی بیاندیشیم که در آن مراحل چه باید کرد».

 

 

محسن خاتمی: خطر جنگ وجود دارد

محسن خاتمی در سومین سخنرانی صبح یک‌شنبه گفت: «با وجود آن‌که خطر وقوع جنگ میان ایران با غرب و اسراییل بسیار زیاد است، اپوزیسیون جمهوری اسلامی به این مساله به عنوان یک خطر جدی نگاه نمی‌کند. اپوزسیون مایل نیست که جنگ و صدمات مالی و جانی بسیار زیاد ناشی از آن را تصور کند. چون این مساله برای همه فاجعه است. جنگ جمهوری اسلامی و عراق، در ذهن همه ما وجود دارد و مایل نیستیم جنگی به مراتب سنگین‌تر از آن را در ذهن تصور کنیم».

وی افزود: «درباره ایران خطر دو نوع جنگ وجود دارد: جنگ بین کشورهای غربی و اسراییل با ایران و جنگ بین کشوهای مسلمان و بروز جنگ میان شیعه و سنی. یکی از دلایل بروز جنگ، در تصمیم رژیم برای به دست آوردن سلاح هسته‌ای نهفته است. هدف تمام سیاست خارجی جمهوری اسلامی، برقراری خلافت شیعه است و تصور می‌کند که برای این کار به سلاح هسته‌ای نیاز دارد. اگر خامنه‌ای و اطرافیانش تلاش برای رسیدن به بمب را ادامه دهند، وقوع جنگ حتمی است و مقصر این مساله نیز خود خامنه‌ای است. خطر دیگر برای بروز جنگ، سیاست استعماری کشورهای غربی است. اما جمهوری اسلامی همواره آتش بیار این معرکه بوده و در تنور این جنگ دمیده است. سیاست‌های جمهوری اسلامی، کشور را در شرایطی قرار می دهد که دنیا در برابر جنگ مقابل ایران بی تفاوت باشد».

خاتمی گفت:‌ «شکل جنگ در صورت شیعه و سنی، در ابعاد وسیع رخ خواهد داد و تعداد زیادی از کشورهای اسلامی را با خود درگیر خواهد کرد. در این صورت صنایع جنگی کشورهای غرب و شرق به کار خواهد افتاد و تمام پول‌های ملل ساکن در منطقه به دنبال سلاح جنگی خواهد رفت. مسبب این جنگ هم جمهوری اسلامی است که رژیم سوریه را مورد حمایت همه جانبه قرار داده است. از اشاره به خرابکاری در یمن و کویت و لبنان و … نیز می‌گذریم».

خاتمی در پایان گفت:‌ «اگر از این مقدمه عبور کرده و قبول کنیم دیر یا زود احتمال بروز جنگ وجود دارد، وطیفه اپوزیسیون است که این مساله را مدنظر قرار دهد. آسان‌گیری است که بدون توجه به سیاست‌های جمهوری اسلامی، اعلام کنیم در صورت بروز جنگ ما در جبهه جمهوری اسلامی و برای استقلال ایران خواهم جنگید. این مساله هیچ ارتباطی به منافع و استقلال ایران ندارد. این افراد، این مساله این را در نظر نمی‌گیرند که ایران با جمهوری اسلامی یکی نیست. نابود کردن اقتصادی و اجتماعی و ناامنی و … شیوه این حکومت است. ما این‌جا باید بتوانیم ضمن مخالفت با هر جنگی علیه ایران، از حالا مردم را به حالت دفاعی وارد کنیم. به آن‌ها رهنمودهای لازم را بدهیم، و برنامه‌ریزی‌های لازم را برای حالت دفاعی انجام دهیم».

 

 

مجید محمدی: تشکیل اتاق فکر

مجید محمدی، دومین سخنران صبح یک‌شنبه بود. وی گفت: «همان طور که جمهوری اسلامی در داخل کشور به دلیل بحران اعتماد مبتنی بر امپراتوری دروغ و تقلب است و بحران اعتماد در میان مردم دارد، اپوزیسیون هم دچار این بحران اعتماد، اما از نوعی دیگر است. بحران اعتماد یکی از بزرگ ترین مشکلات مخالفان برای بسیج مردم و کسانی است که در داخل کشور ناراضی‌اند. اعتماد صرفا با مخالفت با نظام سیاسی موجود به دست نمی‌آید. به نظر من دوره حاضر، دیگر زمان این‌که یک خمینی سوار بر هواپیما وارد ایران شود به سر آمده است».

محمدی گفت: «روشن‌ترین و اجرایی‌ترین وجه برنامه اپوزیسیون برای جلب اعتماد مردم، ایدئولوژی یا وجه سیاسی بدیل نیست. چون در این زمینه همه چیز عرضه شده و چیز بدیلی نمانده است. آن‌چه که ملموس است و می تواند به جامعه ایران عرضه شود، پالیسی است. ما به مجموعه‌ای از سیاست‌های اداره کشور در حیطه‌های مختلف نیاز داریم که می‌تواند باعث تغییر گفتمان در میان گروه‌ها و گفت‌وگوی آنان باشد. مردم زمانی که صحبت از مطالبات آن‌ها می‌کنید، می‌گویند که برنامه اپوزیسیون برای زندگی واقعی ما چیست؟ این یعنی آن‌که سیاست‌های اپوزیسیون چه تاثیری روی زندگی روزانه و روزمره مردم خواهد داشت. امروز نیاز به این داریم که به جای نوعی کنش سیاسی سنتی مبتنی برهویت و ایدئولوژی، کنش‌های سیاسی را موضوع محور کنیم. اگر سیاست‌محوری به عنوان محور اصلی مطرح شود، پروژه‌های خاصی از دل این مساله به وجود خواهد آمد که می‌تواند باعث فعالیت‌های بیشتر اپوزیسیون باشد. چون اپوزیسیون نیاز به مجموعه‌ای پروژه دارد. این پروژه‌ها که با کار کارشناسی هم به وجود آمده‌اند، می‌تواند افرادی از گرایش‌ها و ایدئولوژی‌های مختلف را کنار هم قرار دهند».

وی افزود: «مراحل این فعالیت بدین شکل خواهد بود که ابتدا گروهی سی یا چهل نفره که در حیطه‌های کارشناسی فعالیت دارند و می‌توانند در یک موضوع متمرکز باشند، ‌تشکیل می‌شوند. ما امروز ظرفیت مالی و اجرایی تشکیل اتاق فکر را کم داریم، اما این سیاست‌ها می تواند در نهایت منجر به تشکیل اتاق فکر شود. بدون این‌که جهت گیری ایدئولوژیک نقش چندانی داشته باشد، می تواند نقش پوششی برای اپوزیسیون فراهم کند. متون برآمده از اتاق فکر می‌تواند در اختیار گروه‌های سیاسی قرار بگیرد و مجموعه این‌ها ما را از سیاست هویت محور یا ایدئولوژیک محور دور و به سیاستبرنامه محور نزدیک می کند. آن‌گاه به جای بحث بر سر موضوعاتی که رابطه‌ای با زندگی روزمره مردم ندارد، درباره مسایلی می‌توان حرف زد که با مسایل روز مردم در ارتباط است».

 

 

 

کاوه آهنگری: دموکراسی یک منش است

صبح یک‌شنبه، دومین و آخرین روز از کنفرانس پراگ با سخنرانی از پیش تعیین‌شده برخی حضار شروع شد.

در نخستین سخنرانی، کاوه آهنگری گفت:‌ »اگر بخواهیم یکی از اشکالاتی که به تز انتخاباتی مطرح می شود را بیان کنیم باید به بعد معرفتی و بسترشناسی آن بپردازیم؛ زیرا تز انتخابات آزاد سنخیت کاملی با بستر ایران که رنگین کمانی و متفاوت از گونه های مختلف است، ندارد. نقطه حرکت من، قبول تکثر است. تکثر ویژگی ایران است پس شیوه اداره خود را می خواهد. هیچوقت به صراحت گفته نشده که سرزمین مشترک، اداره مشترک می خواهد. اداره مشترک در ایران معاصر اجرا نشده است. این اداره مشترک شاملیت و جامعیت دموکراسی را بیشتر خواهد کرد. اگر تنوع و رنگارنگی جامعه ایران را در نظر بگیریم، نمی توان به رای اکثریت معتقد بود و به نوع نوین دموکراسی پایبند بود، رای اکثریت به دیکتاتوری اکثریت خواهد انجامید. خصوصا در ایران که تجربه و تمرین دموکراسی را نداشته است. ما مهندسی سیاسی میخواهیم که احزاب و تشکل ها که پایه های اصلی دموکراسی هستند، وارد گفتگو شده و آن را تمرین کنند».

آهنگری افزود: «من بر اسم خاصی تاکیدی ندارم اما ویژگی خیلی مهم این است که با هم در گفتگو باشیم اما به شکل تشکیلاتی. نمی‌توان به سیستم سیاسی توجه کنی اما به تشکیلات نیاندیشی. بحث کم کردن نقش افراد نیست اما در وضعیت بحرانی امروز ایران تنها یک راه وجود دارد که باید برخورد تشکیلاتی عمیقی کرد. وقتی در ایران شیعه و سنی داریم، همیشه سنی به خاطر اکثریت شیعه حذف می شود. مساله مهم دیگر، بالانس قدرت است. وقتی به آرای عمومی مراجعه می کنید بالانس قدرت را از بین می بریم. قدرت نه فقط به معنای وزیر بودن یک کرد است، بلکه ایران یک مکانیزمی است که باید تمام طبقاتش امکان و شانس تولید و بازتولید سیاسی اجتماعی و فرهنگی را داشته باشد تا این قطعات با هم یک تولید ملی داشته باشند؛ اما این را در ایران نمی بینیم و نه به لحاظ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بالانسی را شاهد نیستیم».

وی گفت: «مساله دوم مراجعه به آرای عمومی برای حل و فصل مشکلات است. وقتی احزاب و گروه ها وارد گفتگو می‌شوند اگر به نتیجه نرسند، مشکلات را می نویسند و به رای عمومی میگذارند اما ما این را نداریم. این نوع عنوان کردن انتخابات آزاد نشان از عدم برخورد تشکیلاتی با بحران سیاسی ایران است. من با عنوان شخصی به این کنفرانس دعوت شده‌ام نه با عنوان عضو رهبری حزب دمکرات کردستان یعنی به نوعی اتمیزه کردن جریانات سیاسی. ایران در شرایطی هست که به لحاظ بین المللی و داخلی نیاز به برخورد تشکیلاتی دارد. راه حل انتخاب یک فعل است و نمی تواند استراتژی باشد بلکه استراتژی باید دمکراسی باشد. دمکراسی ظرفی است که امکان و شانس آزادانه و برابر را برای تمامی اعضای جامعه فراهم می کند و بیشتر از این هم برای ایران قبول ندارم. یک ایران بیشتر در جهان نداریم پس باید فرم سیستم و مدل خاص خودش هم ایجاد شود. سقوط رژیم و هر نوع انتخاب آزادانه دیگری منجر به دموکراسی نمی شود زیرا دموکراسی منش است. ما مشکل در منش داریم. ما چون دمکرات نیستیم متحد نمی شویم در حالیکه این اتحاد بوجود نمی آید برای دمکراسی تا وقتی که در درون ما این دموکراسی بوجود نیاید».

 

 

 

پیام باقر پرهام به نشست پراگ

هم میهنان عزیز سلام بر شما اجازه می خواهم نخست از همۀ شما ، که صلاح دیده اید من نیز ، هر چند از راه دور، صحبت کوتاهی با شما داشته باشم ، صمیمانه سپاسگزاری کنم. دلم می خواست با شما و در کنار شما می بودم، ولی افسوس که کمبود امکانات ، و از همه مهمتر سن و سال بالای من و دوری راه ، که مسافرت دور و دراز را برای من دشوار می سازد ، مانع از این توفیق برای من شده است.

کشور ما ، در لحظات خطیری بسرمی برد. با نظام و هیات حاکمه ای سروکار داریم که به استناد باصطلاح قانون اساسی ِ اش، هیچ حقی در تعیین سرنوشت و ادارۀ جامعه برای ملت خود نمی شناسد، زیرا قانون گذاری در این نظام ، مطابق اصل دوازدهم قانون اساسی اش، بر پایۀ" دین رسمی ایران ، اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است" ، و در همان اصل تاکید شده است که" این اصل الی الابد غیر قابل تغییر است".این اصل ِ ابدیِ کردن خود کامگی و استبداد مذهبی را کسی به عنوان تکلیف به خورد مردم ایران داد که خود ، در روز ورودش به ایران ، در بهشت ژهرا، به صدای بلند گفته بود " پدران ما چه حقی داشتند که برای ما قانون اساسی بنویسند؟" بدینسان ، ملتی که در بین ملت های جهان ، از پرسابقه ترین ملت ها بشمار می رود، چرا که در حماسۀ ملی اش ، شاهنامه ، حتی در دورترین ایام تاریخ اش ، یعنی دوران اسطوره ها ، از سرزمین اش با عنوان کشور یاد شده است ، تبدیل به امّتی شد که ، بنا به آنچه در مقدمۀ قانون اساسی جمهوری اسلامی ولایت مطلقۀ فقیه آمده است، وطیفۀ سپاه پاسداران اش هم این است که" بار رسالت مکتبی، یعنی جهاد در راه خدا و مبارزه در راه گسترش حاکمیت قانون خدا [که همان شرایع مذهب جعفری اثنی عشری است] در جهان را نیز عهده دار "شود. این آیا جز به معنای دخالت رسمی در امور همسایگان و دیگر ملت های جهان ، و فراهم کردن روزافزون شرایط بی ثباتی و ستیزه جویی و ، سرانجام ، جنگ با ملت های دیگر است که این روزها سایۀ آن برسر ملت و کشور ما هرچه تیره تر می شود؟

روشن است که صورت مسئلۀ ما از حدود سی و چهار سال پیش تا امروز ، این بوده که حاکمیت مردم ما بر سرنوشت خویش از آنان سلب شده و به دست یک تن یعنی " ولی مطلق فقیه" سپرده شده است. این مسئله ، مسئله ای ملی است که تمامی اعضای یک ملت را دربر می گیرد ، نه گروه یا گروه هایی خاص از آن را. به عبارت دیگر، به دنبال استقرار استبداد مذهبی ولایت مطلقۀ فقیه و در نتیجۀ عملکرد سی و چهار سالۀ آن ، کشور ما در وضع بسیار خطرناکی قرار گرفته است که چارۀ آن جز باهمکاری و اتفاق نظر تمامی اعضای این کشور، با همۀ گوناگونی های قومی ، مذهبی ، و سیاسی ِ شان، ممکن نیست. مردمی که سی و چهار سال پیش ، از خود نپرسیدند که منظور از" جمهوری اسلامی ، نه یک کلمه کمتر، نه یک کلمه بیشتر" ، که خمینی پذیرش آن را به آنان تکلیف می کند، چیست، اکنون دیگرآثار و عواقب فاجعه بارش را تجربه کرده اند و مسئولیتی ملی برای الغای این قانون و پس گرفتن حق حاکمیت خود دارند ، و برای این منظور، باید ، با حفظ مطالبات قومی، مسلکی و سیاسی ِ خود ولی با تشخیص اولویت مسئلۀ ملی، به عنوان اعضای یک ملت واحد ، دست در دست هم ، مبارزه ای ملی را به سامان برسانند.

اما ، با افسوس و دریغ ، تا همین اواخر شاهد آن بوده ا یم که حقیقت ساده ای که به آن اشاره شد ، دست کم از نظر انواع و اقسام گروه های سیاسی ِ خارج از کشور، مورد غفلت قرار گرفته ، و هر گروهی ساز ِ باورهای سیاسی خود را زده و به صورت مسئلۀ ملی توجهی نکرده است، یعنی حاضر نبوده در کنار مخالفان عقیدتی خود بنشیند و به عنوان اعضای یک ملت با دیگر اعضای آن همفکری ملی و همکاری کند.

کوششی که گروه شما در پیش گرفته است، خوشبختانه حکایت از آن دارد که جمعی از هم میهنان ما به این غفلت آگاهی یافته و درصدد چاره جوئی برای آن و به راه انداختن مبارزه ای ملی برای الغای نظام ولایت مطلقۀ فقیه و باز پس گرفتن حق حاکمیت ملت ایران اند. این طلیعه ای امید بخش برای رهائی ِملت ما از سلطۀ نظام ضد ایرانی ِ موسوم به ولایت مطلقۀ فقیه است که هر ایرانی دوستدار میهن و تاریخ خویش وظیفه دارد با همۀ توان خود به پیشبرد آن کمک کند.

در پایان این صحبت کوتاه، اجازه می خواهم شعری را که در همین مضمون بتازگی در سایت ایران امروز منتشر کرده ام، برای شما بخوانم :

 

بیا که بازشناسیم یکدگر ای دوست

مگر که باز گشاییم راز دهر ای دوست.

خود و دگر دو نمود از حقیقتی یکتاست 

چه گونه خود بشناسیم بی دگر ای دوست؟

تحمل دگری از لوازم بشری ست

بشر، بشر نشود جز ازین گذر ای دوست

زبان که رمز گشای نهاد و باطن ماست

حکایتی ست برآیند این دو سر ای دوست

حکایتی ز منیّت ، اثر گرفته ز غیر

در این میانه ببین راز این هنر ای دوست

تو گرچه جان جهانی ، جهان جدا از توست

که در جدائی ِجان هاست این اثر ای دوست

جداشدی که نبیند نهاد خود در جمع

اسارتی ست در اوهام بی ثمر ای دوست.

تو خود یکی ز دگر زادگان یک خاکی

بس است مغلطه در عالم نظر ای دوست.

خود و دگر، همه باشندگان یک جان ایم

به رغم خود همه محکوم یک سفرای دوست.

بیا کنار هم و جمله همسفر باشیم

سفر به همسفری هرچه بی خطر ای دوست.

سرفراز باشید ، ودر راهی که درپیش گرفته اید، پیروز.

 

 

 

پیام زن یارسانی بە کنفرانس پراگ

 

نسرین محمدی

 

به نمایندگی از کمسیون زنان

 

سازمان دمکراتیک یارسان

 

آقایان و خانمها، حضار محترم

قبل از هر سخنی ابتدا خواستم بە نام جامعە یارسان بویژە زنان تحت ستم این جامعە از شما دست اندرکاران این کنفرانس برای شرکت هیئت زنان یارسانی در این این گردهمایی تشکر کنم.

من نسرین محمدی بە نمایندگی از زنانی صحبت میکنم کە زمانی پرچمدار آزادی و صدر نشین مجلس و صاحب نظر بودند ولی متاسفانە شرایط استبداد و فرهنگ بیگانە ما را بە دورانی کشاند کە زن یارسانی نیز از حقوق بر حق خویش آنچە کە شایستەی مقام اوست بی بحرە بماند.

زن یارسانی در ٩٠٠ سال پیش در زمان نهضت شاەخوشین لرستانی در تمام تصمیمات دخیل و صاحب نظر بودند. خانم فاطمە لڕ کە در آن زمان یکی از پرچمداران نهضت شاخوشین بود و در مقام زن یارسانی در جایگاە والای خویش کە همانا مقام زن است، در تمام تصمیمات صاحب نظر و بدون مشورت با او هیچ تصمیمی اتخاذ نمیشد. در ٧٥٠ ساڵ پیش در زمان نهضت سلطآب سحاک خانم دایراک یا همان دایە رمزبار بە عنوان زن یارسانی دارای نقشی اساسی و صاحب نظر بود.

این مقدمە مرا بر آن داشت کە شما حضار محترم بدانید کە جایگاە زن در جامعە یارسان و در آیین یاری از جایگاهی ویژە و بالاتر از جایگاە مرد قرار دارد، ولی متاسفانە بدلیل تحمیل فرهنگ بیگانە بر این جامعە و ضلم و ستمی کە در طی دوران تسلط بیگانە بر مملکتمان ایران، زنان در جامعە یارسان نیز همانند دیگر زنان جامعە بزرگ ایران در بدترین شرایط قرار گرفتە و در نظامی مردم سالار کە از فرهنگ بیگانە بر ما تحمیل شدە است رنج میبرند.

‌آقایان و خانمها:

٣٣ سال از حکومت ننگین جمهوری اسلامی در ایران میگذرد، طی این ٣٣ سال زنان در بدترین شرایط دوران قرار گرفتە و از هیچ حق و حقوقی برخوردار نیستند. دوستان و یاران گرامی همانطور که مُطلعید خشونت و به ویژه اعمال انواع مختلف خشونت‌ها علیه زنان از معضلات جامعه‌ی امروز بشری در تمامی دنیاست. با این حال نوع و اعمال خشونت در بسیاری از کشورها بسته به شرایط اجتماعی و سیاسی متفاوت است. ایران هم از این قائده مستثنی نیست. در طول سال‌های مختلف بنا به شرایط موجود، اعمال خشونت در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی ادامه داشته است. اعمال خشونت سیستماتیک، گسترش خشونت‌های اجتماعی و همین‌طور انواع مختلف خشونت از جمله قتل‌های ناموسی، ضرب و شتم، آزار همسر و دیگر خشونت‌ها هم‌چنان در طول سال‌ها نه تنها بر فعالیت زنان، بلکه بر جایگاه آنها در سطوح مختلف اجتماعی و خانوادگی تأثیر منفی و فروکاهنده داشته است

حد اقل بعد از ١٥٠٠ سال و استبداد دینی حاکم،ایران یک جامعە کاملا سنتی بودە کە دربستر تاریخ نقش و جایگاە زن را بە میزان وابستگی و وفاداری او بە پدر، برادر، همسر و یا مردی کە سرپرستی او و خانوادە‌اش را بر عهدە دارد گرە زدە است. بە این معنا کە زن در بهترین حالت بهرەمندی از آزادی یا حقوق، تنها در چهارچوبی می‌تواند آزاد باشد کە مرد برایش تعیین میکند. بە گفتەای دیگر، جامعە سنتی ایران یک چارچوب اجتماعی چنان محدودی برای زن درست کردە است کە در آن یک زن موفق و متعهد کسی است کە در بهترین حالت تنها می‌تواند وظیفەاش را در برابر مردی کە قیم و یا یکی از بستگان نزدیک اوست بە خوبی انجام دهد و در مقابل از او طلب هیچ حقی نکند. انقلاب ٥٧ این دیدگاە را نهادینە کرد و جایگاە اجتماعی زن را بە گونەای پایین آورد کە زن را صرفا بە ابزاری برای ارضای خاطر مرد تبدیل کرد

جمهوری اسلامی با تکیە بە یک قرائت متکی بە دید دوران جاهلیت نسبت بە جامعە با زنان رفتار میکند و این برداشت و رفتار را در هالەی از تقدس ریایی پیچیدە است تا هرگونە صحبتی از آزادی زن را مترادف با سرپیچی از فرامین دینی قلمداد کند

بازگشت فضا و فرهنگ سیاسی کشور از استبداد بە تحجر در سالهای بعد از انقلاب ٥٧ باعث شد کە آزادیهای نسبی کە بخشی از زنان کشور در دوران شاە بدست آوردە بودند، کاملا از آنان سلب شود. در ابتدا قانون اساسی و بە تبع آن قانون قضا، قانون خانوادە، قانون کار، قانون مجازات اسلامی و دیگر قوانین ایران زن را بە عنوان انسان درجە دو و نیازمند بە سرپرستی یک مرد تلقی کردند. سرانجام حضور زنان در محافل عمومی، در بازار کار، در امر قضا و داوری و در نهادهای تصمیم‌گیری بە گونەای محدود شد کە بخشی از مردان در جامعە، نگەداشتن زن در چهارچوب خانە را بسیار طبیعی و یک امر دینی تلقی کردند. در سایە چنین قوانینی و با تقویت چنین فرهنگی، بسیار طبیعی است کە آن گروە از مردانی کە خود قربانی جاهلیت و زیردستی هستند، بیش از زاد و ولد و رسیدگی بە امور خانە و خانوادە نقش دیگری را برای زنان تصور نکنند و در نهایت سرپیچی زن از امر شخصی خود را بە معنای زیرپانهادن فرامین دینی قلمداد کنند

در این چارچوب فرهنگی، فرق چندانی بین دیدگاە و حتی رفتار زن و مرد نسبت بە نقش و جایگاە زن در جامعە نیست. چرا کە نسبت زنانی کە این دیدگاە ضد زن و ضد آزادی را می‌پذیرند و اصول آن را پیادە می‌کنند، چندان هم از مردان کمتر نیست. بنابر این مردان قبل از اینکە عامل اصلی خشونت علیە زنان باشند، خود قربانی جهالت و فرهنگ حاکم در جامعەای هستند کە بە احکام و رفتار خشن خود یک جنبە دینی بخشیدە است. در حالی‌کە هیچ دینی نمی‌تواند بی عدالتی و ستم نسبت بە فرد یا بخشی از جامعە را بە فرامین الهی مرتبط سازد. بنابر این تئوری خشونت چیزی نیست بجز یک دیدگاە خشونت‌زای مبتنی بر برداشتی متحجرانە از فرهنگ و اصول متداول در جامعە .

تئوری خشونت همراه با موارد و نمونه‌های عملی، مدام از طریق دستگاه‌های اجرایی ، رسانه‌ها و مجموعه‌ای از باورهای فرهنگ بومی تقویت می‌شود. گذشته از گسترش فرهنگ مردسالاری و سنتی که خود عامل اصلی اعمال خشونت علیه زنان می‌شود این خشونت در عادی‌ترین روابط اجتماعی نیز شکل می‌گیرد که حاکمیت همانا قدرت اجرایی جامعه ایران خود بخشی از این موضوع می‌باشد.

خانمها و آقایان

با توجە بە گفتەهای فوق و ناهنجاریهایی کە زنان در مملکت ایران با آن روبرو هستند و بە تبع نبود یک آلترناتیو مناسب برای جایگزینی این رژیم زن ستیز بایستی در صورت ادامە این وضع شاهد ستم بیشتری بر زنان باشیم. من بە عنوان ن زن یارسانی کرد از شما و تمام فعالین و آزادیخواهانی کە دلشان برای زن ایرانی میسوزد میخواهم کە برای یک جبهە فراگیر در بین اپوزسیون کە بتواند نمایندگی جامعە ایران را داشتە باشد کوشا و فعال باشیم، چونکە بدون در نظر گرفتن این واقعیت کە همە با هم برای رهایی زن ایرانی بکوشیم محال است کە تنها یک یا چند حزب و سازمان بتوانند بر این امر فائق آیند.

اگر بخواهیم در فردای ایرانی آزاد همە با هم برابر و در یک کشور بە نام ایران زندگی کنیم پس باید تمام ملیتها و گروهها را در این راستا شریک بسازیم. جامعە یارسان یک نمونە از اینهاست. ما بە عنوان جامعە یارسان دیگر نە میخواهیم و نە اجازە خواهیم داد کە در حاشیە باشیم بلکە بایستی در تصمیگیرهای مملکتی نقش داشتە  و خود را صاحب خانە بدانیم.

١٥٠٠ سال است کە بە عنوانهای گوناگون بر جامعە یارسان بویژە قشر زن در این جامعە ظلم میشود، اکنون زمان آن فرا رسیدە است کە در هر گونە بحث و یاهر تصمیم گیری برای فردای ایران با نمایندگی این جامعە مشورت شود، چونکە جامعە یارسان اکنون دارای نمایندگی سیاسی خود کە سازمان دمکراتیک یارسان است میباشد کە یک سوم رهبری این سازمان را زنان تشکیل میدهند. پس باید درک کنیم کە بە صورت تک حزبی عمل کردن و دیگران را بە هاشیە راندن نە بە آزادی ایران کمک میکند و نە ما را بە همدیگر نزدیک خواهد کرد. عمل کرد تک روانە بی شک ما را بە دوران دیکتاتوری سوق خواهد داد.

 

 

عکس: اختر قاسمی

 

بیانیه پایانی کنفرانس پراگ

کنفرانس پراگ (سومین نشست پیشبرد اتحاد برای دموکراسی) عصر روز یک‌شنبه بیست و هشتم آبان ـ هجدهم نوامبر با انتشار بیانیه‌ای به کار خود خاتمه داد. این بیانیه در پایان کنفزانس قرائت شده و توسط اکثریت حاضران تائید شد.

متن این بیانیه بدین شرح است:

ایران در زمره تمدنهای انگشت شماری است که به رغم حوادث روزگار همچنان استوار برجای مانده است. در درازای تاریخ بارها مرزهای جغرافیایی، وسعت سرزمینی، ساکنین، مذاهب و زبان های سرزمینمان تغییر یافته است. ایران بارها به تصرف دیگران در آمده و استقلال خود را از دست نداده است.

هر یک از آنچه گفته شد به تنهایی توانسه ملتی را برای همیشه به صفحات تاریخ بشر بسپرد. در این میان  آنچه که راز ماندگاری ایران است چیزی جز تمدن و فرهنگ متکثر این دیار کهن نیست. جاذبه این تمدن و فرهنگ هایش رمز تدوام تاریخ ما و غنانی آن سبب ماندگاری ماست. امروز ایران در یکی از حساسترین مراحل تاریخی خود قرار دارد. تقابل آشکار نظام حاکم با ملت ایران و دشمنی با جهان پیشرو و تمدن بشری و ماجراجویی های خطرناک بین الملی همراه با ظلم، فساد مالی و سوء مدریت، آینده تاریکی را پیش حکومتگران قرار داده است. پیش دیدنی است که دیر یا زود نا توانی در کنترل اقتصاد اکثر بخش های جامعه را ناراحت تر و عاصی تر در برابر حاکمیت قرار خواهد داد و فرهنگ ملی، که تبلور فرهنگ های گوناگون ایران است ما را شایسته انتخاب مسیر گذاری متمدنانه به سوی دمکراسی می کند.

هشدار که مبادا در این روزهای سرونوشت ساز، جنگ سالاران و خشونت باوران چه در حاکمیت و چه در بخش هایی از جامعه، موفق شوند که با تهییج احساسات خام و برانگیختن انگیزه خشم و انتقام، همه را در مقابل هم قرار خواهد داد.

هوشیاری زنان و مردان جامعه در برابر این خطر مهلک، یک منبع پربار الهام دارد و آن تکیه بر وجه صلح جو و مسالمت طلب فرهنگ ماست. هر یک از ما باید مسئولانه بکوشیم تا سرنوشت ما نه در میدانهای جنگ و کشتار هم وطنان که بر سر میزهای مذاکره و و صندوق های رای تامین شود.

ما شایسته انتخاب مدارا در برابر خشونت و خرد و در برابر غرایز غیر انسانی و احساسات کور هستیم. بکوشیم تا این بار در دوران گذار ایران به دموکراسی اشتباه نکنیم. آینده از آن ماست و فرهنگ ما،‌ چراغ ره ما. این چراغ را هر چه پرفروغ تر پیش روی خود نگاه داریم تا راه را گم نکیم.

اسامی شرکت‌کنندگان در کنفرانس پراگ:

  1. رامین احمدی
  2. فریدون احمدی
  3. جمشید اسدی
  4. هوشنگ اسدی
  5. محمدجواد اکبرین
  6. افشین الیان
  7. رویا امیرلطیفی
  8. جمشید امیری
  9. نوشابه امیری
  10. ناصر ایران‌پور
  11. کاوه آهنگری
  12. شهریار آهی
  13. سهیلا بابک
  14. فاریا بارلاس
  15. حسین باقرزاده
  16. حمزه بایزیدی،
  17. مهران براتی
  18. ناصر بلیده‌ای
  19. رحیم باندویی
  20. جوما بورش
  21. شهلا بهاردوست
  22. عصمت بهرامی
  23. کامیار بهرنگ
  24. آرش بهمنی
  25. ناهید بهمنی
  26. مهدی پرویز
  27. رامین پرهام
  28. سپیده پورآقایی
  29. رضا تقی‌زاده
  30. ژاله توکلی
  31. کیانوش توکلی
  32. رحمان جوانمردی
  33. رویا جهان‌بین
  34. اصغر جیلو
  35. جمشید چالنگی
  36. مهدی حاذق اعظم
  37. آرام حسامی
  38. رضا حسین‌بر
  39. شاهو حسینی
  40. ناهید حسینی
  41. لیدا حسینی‌نژاد
  42. فرهاد حیدری
  43. محسن خاتمی
  44. جواد خادم
  45. بهمن خانجانی
  46. مهدی خرازی
  47. مازیار خسروبیک
  48. زاگرس خسروی
  49. جمشید خون‌جوش
  50. صمد دژبان
  51. محسن ذاکری
  52. هدی ذوالفقاری
  53. احمد رافت
  54. دیلان رافیان
  55. علیرضا رضایی
  56. امین ریاحی
  57. اردشیر زارع‌زاده
  58. فتحیه زرکش
  59. محسن سازگارا
  60. فرامرز سجیم
  61. منیره سلیمانی
  62. گیتی سلیمی
  63. ماشالله سلیمی
  64. کریم شامبیاتی
  65. گلاله شرفکندی
  66. حسن شرفی
  67. حسن شریعتمداری
  68. سوسن شهبازی
  69. یزدان شهدایی
  70. کاوه شیرزاد
  71. بهمن صارمی
  72. علی صالح‌زاده
  73. کورش صحتی
  74. ضیا صدرالاشرافی
  75. جواد طالعی
  76. جمشید طاهری‌پور
  77. شهران طبری
  78. کریم عابدین
  79. هومن عسکری
  80. احمد عشقیار
  81. حسین علوی
  82. حسین علیزاده
  83. فرحناز عمادی
  84. علی فاتحی
  85. رضا فاری
  86. شیرین فامیلی
  87. علی فتوتی
  88. شهلا فرید
  89. اختر قاسمی
  90. پروین قاسمی
  91. آریا قجر، آیدا قجر
  92. ناهید قره‌خانی
  93. کاوه قریشی
  94. علیرضا کاظمی
  95. مژگان کاهن
  96. اکبر کریمیان
  97. حسن ماسالی
  98. فریبا محبی
  99. مجید محمدی
  100. محمد محمدی
  101. نسرین محمدی
  102. آزاد مرادیان
  103. محمد مصطفایی
  104. منوچهر مقصودنیا
  105. عبدالله مهتدی
  106. علی مهتدی
  107. ابراهیم مهتری
  108. جمشید نعمتی
  109. شروین نکویی
  110. علیرضا نوری‌زاده
  111. شاهرخ وزیری
  112. مهدی وزیری