جغد
در گذر
روزگاران/
سیما سلطانی /
به نقل از بخارا
75
von Bukhara Magazine مجله
بخارا, Dienstag, 16. Oktober 2012 um
18:14 ·
تقدیم
به آقای علی
دهباشی عزیز
جغد
پرندهای است
از تیرة
بوفدیسان؛
منزوی، بی
صدا، شکارگر،
شبرو، با چهرهای
خاص و بهیاد
ماندنی و
صدایی ویژه.
چشمهای جغد
بزرگند و در
حدقه ثابت، پس
او برای اینکه
بتواند منظرة
دید خود را
تغییر دهد،
ناچار است کل سرش
را بچرخاند.
اما برخلاف
آنچه شایع
است، جغد نمیتواند
سرش را کاملاً
بهپشت
بچرخاند، او
میتواند آن
را تا 135 درجه
بگرداند. چشمهای
جغد در صورتی
صاف قرار
گرفته است و
مانند چشمهای
پرندگان دیگر
در دو سوی
چهره قرار
ندارد، به
همین دلیل دید
جغدها برای
شکار، بخصوص
در نور کم،
بهتر از دیگر
پرندگان است.
همین صورت پهن
و چشمهای
قرار گرفته در
یک سطح، به
چهرة آنان
شیوهای
انسانوار
داده است. چشمهای
آنها از قدرت
دوربینی فوقالعادهای
برخوردار
است، اما
جغدان دید
نزدیک بسیار کمی
دارند، تا
آنجا که در
چند سانتیمتری
خود را نمیتوانند
دید. جغدها
شکارگران
تاریکیاند. نمونههای
اندکی از آنها
در روز هم
فعالند. در
کنار پرهای
جغد دندانههایی
وجود دارد که
به دلیل آنها
و همچنین نرم
بودن بیش از
اندازهی پر
جغد، پرواز
این پرنده بی
صدا انجام میگیرد.
رنگ غالب
جغدها تیره و
مات است و در شب
آنها را
نامرئی میکند.
از آنجا که
شیوة شکار
جغدان،
ناگهانی و بیصداست
و عمدتاً نیز
در شب صورت میگیرد،
پیداست که
حملة جغد برای
شکارش تا چه
حد خطرناک و
احیاناً وهمآور
است. جغدها
علاوه بر دید
خوب در
تاریکی، دارای
حساسههایی
روی منقار و
پاهایشان
هستند که شبیه
به پرهای کوچک
است و به آنها
در یافتن شکار
یاری میدهد.
صورت دیسک
مانند جغد این
امکان را به او
میدهد تا
صدای شکار را
بهتر بشنود.
جغدها صداهای
مختلفی دارند.
صدای جغد به
او کمک میکند
تا جفت خود را
بیابد و یا
حضور خود را
به چشم رقیبان
احتمالی بکشد.
جغدها اگرچه
با جفت خود
زندگی میکنند،
به عبارتی
زندگی خانوادگی
دارند؛ اما
خودشان لانه
نمیسازند.
غالباً لانة
خالیماندهای
را تصاحب میکنند
و یا در
سوراخی در
درختان ساکن
میشوند و یا
در زمین، ساختمان
ویرانهای،
انباری و یا
غاری میمانند.
آنها تعداد
کمی تخم میگذارند
و ماده و نر با
هم از جوجهها
مراقبت میکنند.
منقار جغد تیز
و بسیار
قدرتمند است.
جغدان با این
منقار، شکار خود
را پیش از
آنکه یکباره
او را ببلعند،
میکشند.
استخوان و پر
یا پشم
احتمالی شکار
بلعیده شده،
از آنجا که
قابل هضم
نیست، چون
گلولهای
فشرده و یکدست
که استخوانها
در دل آن است و
پر یا پشم
رویش را
گرفته، از راه
گلو، پس داده
میشود. شکار
جغد معمولاً
پستانداران
کوچک و حشرات،
موشها و
جوندگان و گاه
پرندگان دیگر است،
گونة بزرگ جغد
میتواند
خرگوش و سنجاب
نیز شکار کند.
به ندرت نمونههایی
از آنها ماهی
شکار میکنند.
جغدها به جز
نقاط بخصوصی،
در سرتاسر کرة
زمین وجود
دارند. جغدها
به دو خانوادهی
اصلی تقسیم میشوند
که در مجموع 220
تا 225 گونه از
آنها در این
دو خانواده موجودند.
جغد در
باورهای مردم
جهان
در
دایرهًْالمعارف
بریتانیکا
آمده است که
جغد به دلیل حضورش
در شب و صدای
جیغ وارش سمبل
رازآمیزی و آن
جهانی بودن بوده
است. عادات
مرموز جغدان، پرواز
بیصدا و آمد
و شد روحوار
است که آنها
را به موضوعی
برای خرافات و
حتی ترس در بسیاری
از نقاط جهان
تبدیل کرده
است. از سوی دیگر
همین آنجهانی
بودن جغد، این
باور را تقویت
کرده است که
جغد میتواند
پیشگویی
کند، به عبارت
دیگر به دلیل
ارتباط وهمآورش
با آن جهان،
دیدار او میتواند
خوشیمن و یا
بدشگون باشد.
به این ترتیب
جغدها مظهر هوشی
خاموش، دانشی
ویرانگر و یا
برعکس، مظهر
خوشیمنی
بودهاند.
آنان برای
انسان که در
سکوت به رفتار
و صدای ایشان
گوش میداده
یادآور شب،
ماه و حتی زن
بودهاند چه،
آنان رازآمیز و
دورویه مینمودهاند.
بسیاری در
جهان به قدرت
درمانگری
بزرگ جغد و دارویی
که از بدن و بهویژه
چشمهای او
تهیه میشود،
ایمان داشتهاند.
در
باور مردمان
یونان
باستان، الههای
به نام آتنا
وجود داشته که
همواره جغدی
کوچک تصویر او
را همراهی میکرده
است. این الهه
که ایزدبانوی
تمدن، خرد،
قدرت، فنون،
مهارت و
دادگری بوده،
موجب شده است
که جغد نیز به
نشانهی دانایی
در یونان
باستان تبدیل
شود. جغد و
آتنا چنان به
همراهی با
یکدیگر مشهور
بودهاند که
هم اکنون ضربالمثلی
در زبان
آلمانی وجود
دارد که میگوید:
کسی برای آتنا
جغد نمیبرد.
مشابهش در
زبان فارسی
همان زیره به کرمان
بردن است. در
حال حاضر بر
اساس همان باور
قدیمی یونانی،
تصویر جغد در لوگوی
بسیاری از
کتابخانهها
و یا دانشگاههای
جهان آمده است.
در روم
باستان،
مینروا شکل
دیگری از
ایزدبانوی
آتنا محسوب میشده
که همان
کارکردهای او
را داشته است.
او نگاهبان مردم
آتن بوده و
آتنیها پانتئون
آکروپولیس را
به نام او
ساختند، پس باورهای
یونانی در
مورد جغد که به
ایزدبانوی
آتنا بازمیگشت
در روم نیز
پذیرفته شد.
از سوی دیگر
رومیان جغد را
پرندهای در
ارتباط با
مراسم تدفین
میشناختند و
دیدن جغد را
در روز، بدیمن
میدانستند.
در کتاب
دوازدهم
آنائید
ویرژیل، پیش
از آن که ترنس به
سوی آخرین مبارزهاش
برود، جغدی
ظاهر میشود
که نشان از
مرگ وی در این مبارزه
دارد.
در بینالنهرین
باستان
اسطورة جالبی
در مورد لیلیث
وجود دارد. او
یک جور خدای
شب بوده است.
مؤنثی گاه خونآشام
که ظاهراً
بعدها هنگامی
که در اسطورههای
یهودی نقشی
مشابه حوا را
بازی میکند،
ارتباطی با
جغد نیز مییابد.
گویا در انجیل
شاه جیمز، از
لیلیث به عنوان
جغد یاد شده
است. بههرحال
میتوان گفت
که جغد در
میان یهودیان
قدیم نماد ویرانی
و متروکیت بوده
است و بر اساس
عهد عتیق گوشت
جغد حرام است.
(از دایرهًْالمعارف
جودائیکا، به
نقل از
دانشنامة
جهان اسلام)
در
میان اعراب
پیش از اسلام
چنانکه در
دانشنامة
جهان اسلام
آمده است، جغد
خرافات و
افسانههایی
ویژة خود و در
ارتباط با مرگ
داشته است. آنان
باور داشتند
که وقتی کسی
میمیرد
روانش به صورت
جغد بر بالای
گور او شیون میکند
(اشاره به
صدای مویهوار
جغد). اعراب پس
از اسلام نیز،
اگرچه نقل است
که پیامبر
اسلام ایشان
را از این
خرافات پرهیز
داده بوده
است؛ اما همچنان
به پرواز و
آواز پرندگان
بدیمن، چون کلاغ
و بوم، فال بد
(طیره) میزدهاند.
خرافة دیگری
در میان
تازیان که در
مقالة دانشنامه
به آن اشاره شده
است،
خونخواهی مقتول
است که اگر
کسی در پی آن
نباشد، «جغدی
از سر آن مقتول
درآمده چندان
فریاد میکند
که: اسقونی،
اسقونی»؛ به
من آب دهید،
تا این که
انتقام آن خون
گرفته شود.
مشابهت این داستان
با داستان
قطرات خونی که
از گلوی مرغ
حق (نوعی جغد)
میریزد و در
کتابهای
هدایت به آن
اشاره شده، قابل
توجه است.
در
اسطورههای
هندو، لکشمی،
الهة ثروت، بر
جغدی سوار است،
بر این اساس میتوان
گفت که جغد
پرندهای خوش
یمن محسوب میشده
است و اگر در
کنار خانهای
مسکن میگرفته،
نشان اقبال
خوب بوده است،
اما چنان که
در دایرهًْالمعارف
جهان اسلام
آمده است، در
اساطیر هند و
ایرانی، جغد
نمایندة یمه
(همان جم در
ایران باستان
و خدای مرگ در
میان هندیان)
بوده است. در کتاب
کلیله و دمنه
که ترجمة
آزادی از
پنچاتنترای
هندی است،
داستانی در
مورد جغد و
زاغ آمده که
بعدتر به آن
میپردازیم.
در مصر
باستان جغد
راهنمای
ارواح مردگان
به جهان
زندگان محسوب
میشده است،
پس مصریان او
را با پای
شکسته نشان میدادهاند
تا بدین ترتیب
از بازگشت
پرندة مرگ به
زندگی
جلوگیری کنند.
در هیروگلیف
مصری جغد
پاشکسته نشانگر
حرف«ام» بوده است.
در کنیا نیز
چون مصر بر
این باور
بودند که جغد نشانهی
مرگ است و اگر
کسی جغدی میدید
یا صدایش را
میشنید،
باور داشت که کسی
میمیرد.
در
قارة امریکا
نیز عموماً
جغد سمبل مرگ
محسوب میشده
است. در قبایل آزتک
خدای مرگ
معمولاً به
شکل جغد نمایش
داده میشد.
اما مردم
باستانی پرو جغد
را پرستش میکردند
و او را به
تصویر میکشیدند.
در
باور مردم
فرانسه جغد
گوش
دار(تالابی)
سمبل خرد بوده
و جغد بدون
گوش بدیمن
محسوب میشده
است. مردم ولز
در بریتانیای
کنونی اسطورهای
در مورد جغد
دارند که در
این اسطوره
جغد زنی
جفاکار محسوب
میشود که
توسط همسرش به
صورت جغد
درآمده است و
به عنوان
مجازات و پادافره
مورد نفرت
دیگر پرندگان قرار
گرفته است. در
کشور
اسکاندیناوی
فنلاند جغد
مظهر دو ضد
است هم خرد و دانایی
و هم کندذهنی.
در فرهنگ
ژاپنی نیز جغد
بسته به گونهاش
از هر دو جنبة
مثبت و منفی
دیده شده است.