دهمين
انتخابات و
جمهوري
چهارم
ابراهيم
يزدي
1-شوراي
نگهبان، با
تاييد نتايج
دهمين
انتخابات
رياستجمهوري،
پرونده اين
انتخابات را
عملا مختومه
اعلام كرد.
تاييد نتايج
در حالي صورت
گرفته است كه
بياعتمادي
گسترده و
اعتراضات
مردم به
مجريان و ناظران
رسمي
انتخابات
همچنان
ادامه دارد.
شوراي
نگهبان گام
موثري براي
ترميم يا كاهش
اين بياعتمادي
برنداشت.
هياتي هم كه
براي رسيدگي
به شكايات
منصوب شده
بود، كاري از
پيش
نبرد و قبل
از آنكه
بتواند كاري
انجام بدهد،
با موضعگيري
شوراي
نگهبان،
عملا
بلاموضوع
گرديد.
2- دهمين
انتخابات
رياستجمهوري
ويژگيها و
پيامدهايي
داشته و دارد
كه آن را
از تمامي
انتخابات
گذشته متمايز
ساخته است. بيترديد
اولين
انتخابات
آزاد،
منصفانه و
سالم و رقابتي
بود. دومين تا
هفتمين
انتخابات
رياستجمهوري
در يك
شرايط
سياسي خاصي
برگزار شدند
كه آزاد و رقابتي
و منصفانه
نبودند. اگرچه
ميتوان گفت
كم و بيش سالم
بودند. در
انتخابات سومين
دوره رياستجمهوري
آقاي
هاشمي، يك
پديده سياسي –
اجتماعي بروز
و ظهور پيدا
كرد. در
انتخابات
ریاست
جمهوری
دفعات قبل از
آن، يك
كانديداي
اصلي و رسمی
وجود داشت و
در كنار وي
چند نفري هم
كانديدا ميشدند
تا گفته نشود
كه فقط يك نفر
كانديدا بوده
است.
اين افراد در
كنار
كانديداي
اصلي، 200 تا 300
هزار راي هم
ميآوردند
اما در
انتخابات
دوره دوم
رياستجمهوري
آقاي هاشمي،
به احمد
توكلي، بيش از
4 ميليون
راي داده شد.
در برخي از
استانها،
نظیر
كردستان،
احمد توكلي
بيش از هاشمي
راي آورد.
معناي اين
راي چه بود؟
يك ناظر خارجي
بياطلاع
پنداشته بود كه:
احمد توكلي در
كردستان
محبوبتر است
از «هاشميرفسنجاني»
است.
اما اين يك
پندار
غيرواقعبينانه
بود. مردم
كردستان،به
هر دليل و
انگيزهاي
در
انتخابات
شركت كرده
بودند و به آن
كس كه ميدانستند
هاشمي نيست،
راي
دادند. اين
رفتار
سياسي مردم
عادي يك پيام
مهم داشت و آن
اينكه اگر
راهكاري
مطمئن و كم يا
بدون هزينه به
مردم ارائه
شود، مردم از
آن استفاده
ميكنند و
بهطور
سلبي يا
ايجابي عدم
اعتماد و
نارضایتی خود
را ابراز می
نمایند.
انتخابات
دوم خرداد
76، هم آزاد و
منصفانه
نبود، زیرا
كانديداهاي
واجد
صلاحيتي
بودند كه
ردصلاحيت
شدند، اما در
مقايسه با
انتخابات
دورههاي
گذشته
انتخاباتي
به معناي
واقعي
رقابتي و تا حدود
بسيار زیادی
سالم بود. آن
پديدهاي كه
به آن اشاره
شد در اين
انتخابات به
طور گستردهاي
ظاهر و
اثرگذار
شد. انتخاب
خاتمي يك راي
عدم كفايت
سياسي به حاكمان
و راي به
تغيير مديريت
كشور در
چارچوب
نظام
جمهوري
اسلامي و در
نهایت يك
پيروزي براي
جنبش
اصلاحطلبي
بود.
علاوه بر این
نشان داد که
انتخابات
ادواری و
مشارکت
آگاهانه مردم
می تواند
به آرامی
شیفتگان قدرت
را از مسند
صدارت پائین
بکشد .
شكست جريان
راست در
هفتمين
انتخابات
ریاست جمهوری،
موجب هشداري
شد براي اين
جريان و در
نتيجه برنامهريزي
براي «مديريت
يا مهندسي»
انتخابات، بهگونهاي
كه نتيجه
نهايي آن قابل
پيشبيني و
تعيين شده از
قبل باشد.
برای
دستیابی به
این هدف
تغييراتي در
آرايش نيروها
و مناسبات
دروني آنها
اعمال
گرديد. در
هشتمين
انتخابات
ریاست جمهوری
این برنامه
اعمال شد، اما
مناسبات بهگونهاي
بود كه هنوز
مديريت موثر
انتخابات
امكانپذير
نبود. نهمين
انتخابات
اگرچه رقابتي
بود، اما آزاد
و منصفانه و
سالم نبود.
جرياني ويژه و
نهادهاي
مربوط به آن
به طور بارز و
روشن انتخابات
را به نحو
مطلوب مديريت
كردند. شيريني
موفقيت اين
مديريت
آنچنان بود كه
در دهمين
انتخابات، آن
را
بهطور بيسابقهاي
علني و شفاف
اعمال كردند.
و کردند آنچه
به نفع منافع
و
مصالح ملي و
نظام نبود، و
نبايد ميشد.
3- دهمين
انتخابات،
اگرچه آزاد
و منصفانه
نبود، اما بيش
از هر دورهاي
رقابتي بود.
در اين
انتخابات
صفحه
جديدي-مناظره
تلويزيوني
ميان
كانديداها-
گشوده شد. اين
مساله می
توانست
ابتكار جالب،
و مثبتي باشد
اما از همان
آغاز
مناظره،
آقاي احمدينژاد
از تاكتيك
تهاجمی
استفاده کرد.
تاکتیکی که به
نظر
می رسد با
الگوبرداری
از شیوه
انتخابات آمریکا
توسط مشاوران
ویژه ایشان
الگوبرداری
شده باشد- در
این نوع
مناظرات اصل
بر این است که
حمله بهتر از
دفاع است
اما این
تاکتیک و
محتوای آن مسیر
مناظره را به
جاي تمركز بر
برنامهها،
بهسمت و سوي
خاصي هدايت
كرد. موضوع و
محتواي تهاجم
او تنها افراد
و دولت خاصي
نبود بلكه
کارنامه و
عملكرد كل نظام
را در دوره 26ساله
قبل از
خود هم در
دورههاي
گذشته و حال
را بهشدت
زيرسوال برد.
اين يك
خطاي استراتژيك،
يا يك
برنامه از
پيش تنظيم و
تدوين شده
بود.
رئيسجمهوري،
دومين مقام
بعد از رهبر،
در اين نظام
است. ميليونها
بيننده و
شنونده، در
ايران و جهان،
اين تهاجم را
ديدند و
شنيدند.
آيا اتخاذ
اين «تاكتيك»
محصول ويژگيهاي
شخصيتي و
انگيزههاي
شخصي خود آقاي
احمدينژاد
بوده است یا
عمل به
مشورتهای
مشاورین جدید
ایشان پوست
خربزه ای
بود زیر
پای رئیس
دولت. تا آن
زمان هیچ مقام
رسمی در چنان
سطح گسترده ای
کارنامه کل
نظام را به
چالش نکشیده
بود.
پيامدهای
مهندسی
انتخابات و
اين تاكتيك تهاجمي،
علني و عميقتر
شدن بيسابقه
شكاف ميان
شبكهها و
ساختارهاي
قدرت در نظام
جمهوري
اسلامي شده
است. مساله
اساسي اين
نيست كه ميان
كنشگران و
تصميمسازان
قدرتمند در
اين نظام اختلاف
نبوده است.
از همان
ابتداي بعد از
پيروزي انقلاب
اگر نگوييم
قبل از آن،
اختلاف و
شكاف هم در
شوراي
انقلاب، هم در
دولت موقت و
هم ميان شورا
و دولت
و هم ميان
روحانيان و
روشنفكران
بوده است اما
طرفين، به هر
دليل حتی
الامکان آن
را علني نميكردند.
آقاي احمدينژاد،
در مناظره
تلويزيوني
خود،
اين
اختلافات و
انحرافات و
اين شكافها
را روي صحنه
ريخت و علني
ساخت. به
نظر نميرسد
فردی يا
نهادي قادر به
ترميم آن
باشد. اين
شكاف که در
تمام
ارکان قدرت
و ساختارها
پدید آمده
است، به خودي
خود واجد پيامدهايي
است كه
بررسي آنها
براي شناخت
رويدادهاي
آينده ضروري
است.
حمايت از
احمدينژاد و
تاييد
انتخابات و
تبريك گفتن،
حتي قبل از طي
فرآیند
قانوني آن،
نظام را در يك
وضعيت دشوار
جديدي قرار
داده است.
دومین
پیامد
موقعیت
مقام رهبری
است.در تحليل
انتخابات
رياستجمهوري
دوره
گذشته،
نهضت آزادی
ایران به
«پروژه تنهاسازي
رهبري» و
پيامدهاي آن
اشارهكرده
بود. به نظر
ميرسد، اين
پروژه، در
دهمين
انتخابات
رياستجمهوري
به نقطه نهايي
خود رسيده
است.
سومین
پیامد،
مهندسي دهمين
انتخابات
رياستجمهوري
و رفتار
مجريان و
ناظران
آن عمیق
شدن بی سابقه
شكاف ميان
دولت – ملت است.
اگر در
انتخابات
خرداد
76، مردم با
آراي سنگين
خود،به
حاكمان راي
منفي دادند،
در دهمين
انتخابات
ميليونها
ايراني با
تظاهرات آرام
و قانونمند و
باشكوه خود،
اعتراض خود را
نشان دادند.
برخورد خشونتبار
و سركوب
قهرآميز
اعتراضهاي
مسالمتمحور
مردم،
نمكي بود
كه بر زخمهاي
آنها پاشيده
شد و راه
ترميم شكافها
را سختتر
كرده
است.
چهارمین
پیامد
انتخابات
اخیر شگاف در
میان جامعه
است . علاوه بر
تعميق شكاف
ميان دولت –
ملت،
انتخابات
اخير، جامعه
سياسي را نيز به
شدت پلاريزه و
قطبي
كرده است.
ادبياتي كه در
اين فضا، بهخصوص
از جانب رسانهها
و نشريات
وابسته
به جريان
حاكم به كار
ميرود، بهطور
بيسابقهاي
آكنده از
تحريف حقايق،
هتك
حرمت و حيثيت
افراد و
پروندهسازي
ميباشد.
پنجمین
پیامد هم
تزلزل جدی در
مشروعیت حقوقی،
اخلاقی،
سیاسی و دینی
نظام
است.
رفتار
حاکمیت
کنونی با هیچ
معیار قانونی و
مذهبی به
عنوان جمهوری
اسلامی
تطابق ندارد.
و این بحران
مشروعیت
پیامدهای بسیار
جدی کوتاه و
بلند مدت در
پی خواهد
داشت.
4- دهمين
انتخابات،صحنهاي
از تقابل
قدرت و حجت
بود. اگرچه
قدرت بازي را
برده است، اما
حجت بر آن
چيره شده است.
حجت اين
است كه
ميليونها
ايراني، از زن
و مرد، پير و
جوان، با
تنوعي از
گرايشها و
باورهاي
سياسي –
اعتقادي،
براي تغيير در
مديريت
اجرايي و
پيگيري
مطالبات
خود، در
چارچوب همين
نظام و
استفاده از
ظرفيتهاي
همين قانون
اساسي
و به رهبري
كساني كه خود
سالها از
اركان همين
نظام بودهاند،
در انتخابات
شركت كردند
و حماسه
آفريدند.
مشاركت فعال و
گسترده نسل
جديد در
انتخابات
نشان داد
كه اين نسل
تا چه ميزان
از ذهنيگرايي
و مطلقخواهي
نسل گذشته
فاصله
گرفته است
و با واقعگرايي
نسبیت در
سياست را
پذيرفته است.
اين يك
فرصت طلايي
براي حاكمان
نظام جمهوري
اسلامي بود تا
متقابلا از
مطلقخواهي
دست
بردارند و
با حسن
استفاده از
اين فرصت
امكان جابهجايي
مسالمتآميز
و
قانونمند
قدرت به نفع
منافع و مصالح
ملي و تحکیم
نظام را فراهم
سازند. اين
همان «املاء»
يا فرصتي
است كه
خداوند در قرآن
كريم به آن
اشاره دارد.
(اعراف 183)
تغييرات و
تحولات
اجتماعي –
سياسي تابع
قانونمنديهايي
هستند كه
از «آيات»
خداوندي
محسوب ميشوند.
خداوند می
فرماید:
"كساني كه
اين
قانونمنديها
را انكار
كنند، بهزودي
و به تدريج از
آنجایی که
هرگزتصورش را
هم نمی
کنند، گرفتار
می سازیم، اگر
موقتا پیروز
شدند نبايد
خوشحال
باشند،
اين فرصتي
است كه به
آنها داده شده
است، اما مكر
و تدبير خداوند
بسي سنگين
و محكم
است". در
این
انتخابات اين
مهلت از دست
رفت و نهتنها
اشتباهات،
خطاها و
انحرافها
جبران نشد،
بلكه بر
كارنامه
تخلفات افزوده
شد و معادله
روابط با
ملت به
نقطه
غيرقابل
ترميم رسيد.
پيامدهايي كه
لزوما
غيرقابل
اجتناب
نبود با عقل
و تدبير و
فرزانگي
سياسي يافتن
راهحلهاي
مناسب در
راستای منافع
ملی و نظام
امكانپذير
بود.
5- دهمين
انتخابات
فرصتي بود
براي بهبود موقعيت
ايران در
مناسبات
جهاني.
اين فرصت به
ضرر ايران از
دست رفت. بيترديد
دولتهايي
-نظير
اسرائيل-
بهبود
موقعيت ايران
در سطح جهاني
و منطقه را
برنميتابند.
همين دولتها
بيش از همه،
از انتخاب
مجدد آقاي
احمدينژاد
ابراز
خوشحالي
كردند. همزمان
و همگام با
اسرائيل
يكي از
سخنگويان
نيروهاي
تندرو ضد
ايران و اسلام
در (فاكسنيوز)
نوشت: «... پيروزي
موسوي تنها
موجب تغيير
كوچكي به سمت
آمريكا شده و
موجبات
به تعويق
افتادن اين
ارتباط را
فراهم ميآورد
و تنها موجب
تقويت وجهه
ايران
در سطح بينالمللي
خواهد شد. با
توجه به
ساختار قدرت
در ايران،
انتخاب مجدد
احمدينژاد
در ايران،
با توجه به
عملگرا بودن اين
چهره و همچنين
ارتباط
مستقيم با
مهمترين
مرجع تصميمگيري
در ايران –
مقام رهبري –
ميتواند
شرايط
را براي
دستيابي به
نتيجه رابطه
با آمريكا
سريعتر
فراهم آورد.
همچنين در
صورت عدم
حصول
هرگونه
توافقي، اين
گزينه امكان
ايجاد اجماع
جهاني عليه
ايران را نيز
آسانتر و
سريعتر
خواهد نمود.»
پيامد
انتخابات
اخير ايران و
تاثير آن بر روابط
ايران با جهان
بيرون نياز
به يك بررسي و
تحليل
جداگانهاي
دارد. اما
آنچه مسلم است
و از هماكنون
آثار
آن پيداست،
انسجام جبهه
جهاني عليه
ايران ميباشد.
6- رفتار
نهادهاي
امنيتي –
نظامي با مردم
در اين انتخابات،
نمونهاي از
خشونت
برهنه بود.
اين خشونت
برخلاف
پندارها، نه
علامت اقتدار
بلكه انعكاس
ضعف يا
احساس ضعف
دروني است.
درباره رفتار
«قدرت» ميگويند،
قدرتي كه بر
مذهب يا شبهمذهب
استوار
باشد، اگر احساس
ضعف كند، دست
به خشونت
برهنه
ميزند. يك
تفاوت
بسيار مهم
ميان «ضعف» و
ناامني و
«احساس ضعف و
ناامني»
وجود دارد.
«احساس ضعف»
ممكن است ذهني
و بياساس
باشد. دست زدن
به خشونت
برهنه در
واكنش به
«احساس ضعفی»
پندارگرایانه
باشد که خود
موجب نابودي
اقتدار و
تضعيف واقعي
قدرت ميگردد.
بيرون آمدن از
برج عاج ذهنيتها
و نگاه
واقعبينانه
به جامعه زوال
اقتدار
حاكمان را به
خوبي نشان ميدهد.
توضیح جناح
حاکم برای
اعماب خشونت
مقابله با خطر
انقلاب مخملی
توسط اصلاح
طلبان است.
انقلابات
مخملی که از
حوادث
اوکراین و
گرجستان وارد
ادبیات سیاسی
شده است .
بعد از
فروپاشی
شوروی سابق
کادرهای حزب
کمونیست حاضر
به تمکین به
خواست ملت
در انتخابات
نبودند در
نتیجه لجبازی
و قدرت طلبی
آنها مردمی که
فقط خواستار
تغییر
حاکممان و نه
تغییر نظام
بودند با مقاومت
مدنی خود آنها
را از قدرت
سرنگون
ساختند.
این نکته که
تا کنون هیچ
دولت ملی و
مردمی با
انقلاب سرنگون
نشده است
انقدر
بدیهی است که
نیازی به
اثبات دلیل
ندارد. و اگر
حکومتی خود را
ملی و مردمی
بداند نیازی
نیست تا از
خطر انقلاب
سرح و سفید یا
مخملین
بهراسد.
اما اين نميتواند
موجب خوشحالي
باشد. زيرا
تغييرات و تحولات
سیاسی هنگامي
مفيد و در
راستاي منافع
ملي خواهد بود
كه مهار شده و
گام به گام
صورت گيرد.
بستن راههاي
تغييرات
تدريجي پاك
كردن صورت
مساله است و
موجب از بين
رفتن
ضرورت
تغييرات نميشود
بلكه آنها را
به لايههاي
زيرين جامعه
ميراند و
متراكم
و فشرده ميسازد
كه دير يا
زود، منفجر
خواهد شد.
انفجاري كه
هيچ تضميني
براي
مفيد بودن
پيامدهاي آن
وجود ندارد و
آينده مبهمي
را ترسيم مينمايد.
این ابهام
ها و نگرانی
ها یکی از
دلایلی است که
ایجاد یک رهبری
واحد جمعی
برای جنبش
اصلاحات و
پیگیری
مطالبات مردم
را ضروری و
اجتناب
ناپذیری می
سازد.
اکنون که
مقامات رسمی
پرونده
انتخابات را بسته
شده می دانند.
کاندیدا های
اصلاح طلب و
سایر فعالان
سیاسی از گروه
های مختلف می
توانند و
ضروری است با
پشت سر
گذاشتن موانع
و ذهنیت های
گذشته، در راستی
ایجاد یک
رهبری واحد
گام
بردارند.
خوشبختانه
چنین تمایل
و توجهی در
بیانیه های
اخیر آقایان
کروبی و موسوی
دیده می شود.
7- دهمين
انتخابات،
ماهيت
جمهوري نظام
را به «حكومت
اسلامي» تغيير
داد.
بهخصوص كه
به سختي ميتوان
آن را همچنان
«جمهوري
اسلامي»
خواند. يا حداقل
بايد گفت
جمهوري
جديدي است كه
براي تمايز از
گذشته ميتوان
آن را «جمهوري
چهارم» خواند.
جمهوري اول از
بدو پيروزي تا
درگذشت
بنيانگذار
جمهوري
اسلامي
است. جمهوري
دوم از سال
1368 با
تغييرات در
قانون اساسي و
حذف مقام
نخستوزيري
تغيير در
شرايط رهبري
و... شروع شد.
انتخاب آقاي
خاتمي در
خرداد
76، تغيير در
برخي شرايط
بود كه آن را
از دو دوره
قبلي متمايز
ميسازد كه
ميتوان آن
را جمهوري
سوم ناميد.
فرآيندي كه با
انتخاب آقاي
احمدينژاد
در
نهمين
انتخابات
آغاز شده بود،
با ادامه ریاست
دولت توسط
ايشان، به اوج
خود
رسيده است.
همانطور كه
انتخابات اين
دوره بسيار
ويژه و
پراهميت بود،
خروجي
آن نيز
نشانهاي از
تغييرات
بسيار كليدي
در مناسبات و
ساختار قدرت
ميباشد.
بهطوري كه
ميتوان آن
را، متمايز از
گذشته،
جمهوري چهارم
ناميد. در
حالي كه
ماهيت
آن از
«جمهوري
اسلامي» به
«حكومت اسلامي»
از نوع تاریخی
آن تغيير
پيدا كرده
است.
Date: Tuesday, 7 July, 2009, 11:42 AM