گمشده ما موشک نیست اخلاق است
 روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود که بمناسبت هفته وحدت نوشته شده است به رفتار های سیاسی موجود درجامعه اعتراض کرد.
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود نوشت: ملت ها در جهان امروز گمشده ای به نام صنعت و موشک و هواپیما و ماهواره ندارند گمشده آنها اخلاق است. سوگمندانه باید اعتراف کنیم امروز در جامعه ما در رسانه های ما در مصاحبه های ما در اظهارنظرهای ما در کتاب های ما و در برخوردهای ما از انصاف و مدارا و حفظ حدود و حقوق دیگران خبری نیست. ما را چه می شود که به جای مبارزه با قاعده فاسد و مادیگرایانه و ماکیاولی «هدف وسیله را توجیه می کند» اکنون خودمان به آن عمل می کنیم و در صدر توجیه آن برمی آئیم چرا از تهمت زدن دروغ گفتن و پایمال کردن حق نمی هراسیم. آیا نام چنین جامعه ای را می توان جامعه اسلامی گذاشت 

 

 

 

عنوان «پاس‌ور» برای پلیس، یک روز هم دوام نیاورد
نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران با صدور اطلاعیه‌ای، جایگزینی واژه «پاس‌ور» به جای پلیس را پس گرفت و تاكید كرد كه پلیس همچنان پلیس است

مردمک

یک روز بعد از اعلام جایگزینی واژه «پاس‌ور» به جای پلیس، نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران با صدور اطلاعیه‌ای این تغییر نام را پس گرفت و خبر داد که پلیس، همچنان پلیس است.

در اطلاعیه مركز اطلاع رسانی نیروی انتظامی كه در پایگاه اطلاع رسانی ناجا منتشر شده، درباره علت لغو این جایگزینی آمده است که به دنبال اعلام جایگزینی واژه «پاس‌ور» به عنوان معادل واژه «پلیس» كه به پیشنهاد گروه «واژه‌گزینی نظامی» و با ابلاغ «ستاد كل نیروهای مسلح» انجام شد، فرهنگستان زبان و ادب فارسی در نامه‌ای به رهبری ایران، ایرادهایی درباره جایگزینی این واژه مطرح كرده است.

اطلاع رسانی نیروی انتظامی در اطلاعیه خود آورده است که براین اساس و بنا به نظر آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر ایران، این اقدام متوقف شد.

این در حالی‌ است که، سردار سرتیپ بهمن کارگر در نشستی با خبرنگاران در روز سه‌شنبه ۱۱ اسفند ماه گفته بود که واژه پاس‌ور «با در نظر گرفتن تسهیل در تلفظ، داشتن ریشه فارسی و دلالت بر مفهوم کنونی نیروی انتظامی» انتخاب شده و به تائید آیت‌الله خامنه‌ای هم رسیده‌است.

وی گفته بود که واژه پاس‌‌ور قرار است در لباس نیروهای انتظامی و نیز روی خودروهای این نیرو استفاده شود.

محمد‌‌باقر قالیباف در دورانی که فرماندهی نیروی انتظامی را به عهده داشت، تلاش‌های زیادی برای رواج دادن استفاده از کلمات پلیس و ناجا به جای نیروی انتظامی کرده‌بود.

کلمه پلیس ریشه یونانی دارد و از واژه‌ای به معنای شهر اتخاذ شده‌است. ماموران سیستم امنیتی ایران در دوره‌های مختلف تاریخی اسامی گوناگونی چون شهربان، نگهبان، واسطه، پولیس، شحنه، داروغه، کلانتر، گزمه و ژاندارم داشته‌اند.

در دوره اشکانیان، ماموران انتظامی ایران،‌ «پولیس» نامیده می‌شدند.

 

 

 

در انتقاد از هاشمی رفسنجانی واقع‌بین باشیم
در روزهای گذشته به ویژه پس از برگزاری اجلاس خبرگان، صدای انتقاد از اکبر هاشمی رفسنجانی بار دیگر از گوشه و کنار فضای مجازی بلند شده است. لب کلام این منتقدان این است که آقای هاشمی با ما نیست و بر ماست. یا گلایه آنان که مهربان ترند اینکه روشن نیست او با کیست. منتقدان در اثبات نظر خود به بیانیه پایانی خبرگان استناد می کنند -- و بعضا به برخی دیگر از اظهار نظرهای اخیر آقای هاشمی به ویژه در مورد رهبر. آنها می گویند که در نهایت اکبر هاشمی رفسنجانی به فکر جمهوری اسلامی است، نه مردم. گویی برای آن چند لحظه ای که متن را می نویسند فراموششان می شود که او رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است.

بسیار مهم است در همین آغاز روشن کنیم که این متن در دفاع آقای هاشمی نوشته نمی شود (گرچه قابل درک است اگر کسانی آن را چنین فهم کنند). دلیل اصلی نگارش این چند خط دفاع از نگاه واقع بینانه و توجه به زمینه و شرایط به هنگام بحث است. آنان که -- درست شبیه رهبر -- می خواهند کسانی مواضع‌شان را شفاف کنند، ظاهرا پیشتر خوب گوش نکرده اند، یا اساسا قابلیت شنوایی‌شان در میانه هیاهو جوابگو نیست.

در مورد آقای هاشمی کافی است همان چند کلمه را که سمت‌های او را تعریف می‌کند، با خود مرور کنیم: بله، او از شخصیت‌های این نظام است -- ولااقل روی کاغذ،‌ یکی از مهمترین ها. بله، او دغدغه بقای جمهوری اسلامی را دارد. مگر کسی در این زمینه توهمی دارد؟ سوی دیگر داستان هم اما به همین سادگی است. جمله صریح دخترش را که می گوید پدرش «سبز» است، فراموش کنید. مگر خود او در آن نماز جمعه معروف مواضعش را روشن نکرد؟ خواست زندانیان آزاد شوند و از آسیب دیدگان دلجویی شود. رو به همین امثال ما بود که گفت (نقل به مضمون) «اگر شعار ندهید، من دارم همین ها را بهتر می گویم.» از آن زمان به بعد هم این جمله از زبانش نیفتاد که «من حرف هایم را در نماز جمعه زده ام.»

در مقابل هر مثال برای اثبات «بر ما» بودن هاشمی، به احتمال بسیار می‌توان مثالی برای اثبات «با ما» بودن او هم آورد. اما نکته کلیدی از همینجاست که پدیدار می‌شود. موقعیت هاشمی جایی آن‌طرف‌تر از (نمی‌گوییم فراتر از) این پاره خطِ دو سر بسته است. موضوع همین است که جایگاه هاشمی، بخواهیم یا نخواهیم، جایگاهی ویژه است. او نه رهبر جنبش سبز است نه همراه کودتا و کودتاچییان.

او رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است. نظامی که به صراحت هرچه تمام‌تر در باره‌اش می‌گوید: «اگر مردم نخواهندش باید برود.» نکته اینجاست که هاشمی را باید آن‌گونه که هست دید. نه ردیف کردن مثال‌هایی در دفاع از او کار پیچیده ایست، نه یافتن نمونه‌هایی برای کوبیدنش. از قضا آنچه دشوارتر از هر کار دیگری است، همان ارزیابی هاشمی با نگاه واقع‌بینانه است.

نیازی نیست از او موسوی یا کروبی دیگری بسازیم، همانطور که نباید از او خامنه ای دیگری بسازیم. هاشمی نماد جمهوری اسلامی است، جمهوری اسلامیِ پرمشکل اما اصلاح پذیر.

به یاد بیاوریم یک بار دیگر خرداد ۷۶ را. وعده امانت‌داری در آرای مردم را. حتی اندکی پیش از آن. آنگاه که زمزمه‌هایی از تغییر قانون و برداشتن محدودیت دو دوره‌ای مقام ریاست جمهوری به گوش می‌رسید. چه کسی آن بحث را در نطفه خفه کرد؟

باز می‌گوییم.اینجا مقصود دفاع از هاشمی در برابر سبزهای منتقد و اثبات ناممکنِ سبز بودن او نیست. غرض بیشتر نقدِ نقد کردن در خلاء است. نقد بدون توجه به زمینه. آنچه یک بار پیش از این در سال ۷۸ با هاشمی کردیم (دستکم بعضی از ما) اشتباهی بود که در متن هر کتاب درسی علوم سیاسی نیز پیدا می‌شود:

نتیجه حمله نیروهای مترقی به نیروهای میانه رو و تضعیف آنها، احتمال میدان دار شدن تندروان جبهه ارتجاع را بیشتر می‌کند. باز موضوع به هیچ روی اخلاقی نیست. حتی اگر آنچه شد رواترین روا بود، با نگاهی عملگرایانه و رویکردی مبتنی بر واقعیات سیاسی، رفتاری بی موقع بود که دود آتشش بیش و پیش از هر کس به چشم فوت کنندگان رفت.

امروز شرایط با ده سال پیش قابل مقایسه نیست. اما واقع بینی در تحلیل ها و رفتاری که بر اساس آن تحلیل از ما سر می زند، دستکم به همان اندازه -- اگر نه بیشتر -- اهمیت دارد. می توان اکبر هاشمی رفسنجانی را دوست داشت یا نداشت. اما موقعیت ویژه اش را، و همه ملزومات و معانی موقعیتش را، در هیچ تحلیلی نباید نادیده گرفت.

 

 

 

رفسنجانی: وحدت با حرف به دست نمی آید
اکبر هاشمی رفسنجانی، می گوید که وحدت با حرف به دست نمی آید و برای حل بحران فعلی، به حمایت همه گروه های سیاسی کشور نیاز است.

اکبر هاشمی رفسنجانی، به مناسبت «هفته وحدت» در ایران  و در ارتباط با رویدادهای سیاسی اخیردر ایران گفت: «وحدت با حرف به دست نمی آید»

به گفته رفسنجانی، بدون «نقش آفرینی» آیت الله خامنه ای، رهبر ایران، و حمایت تمامی گروه های سیاسی این کشور نمی توان به حل بحران اخیر سیاسی در ایران امیدوار بود.

او در پاسخ به پرسشی درباره جوانان ایرانی گفت: «باید به سوالات آنها (جوانان) پاسخ داد و آنها را اقناع کرد و به جز این طریق هر راهی محکوم به شکست است.»

هاشمی رفسنجانی، در دیدار با امامان جمعه مساجد تهران، شمیرانات و کرج به خطر «تکرار حوادث مشروطه» در ایران اشاره کرد و تاکید کرد که روحانیون باید رابطه خود با مردم را حفظ کنند.

 

 

 

خوب است که با بهار بیایی
خوب است
خوب است اگر همراه بهار بیایی
و آمدنت قرین شود به مقدم مبارک مولود این روزها،جدت، جدمان، پیامبر خاتم، پیامبر عطوفت و مهربانی،رحمة للعالمین
می آیی
می دانم که می آیی و خوشنود خواهم شد که آمدنت با مناسبت هایی نیک قرین باشد.
بهار همیشگی عمر من! تو با شکوفه ها می آیی و با آهنگ قمریان عاشق و من همه مسیر آمدنت را از اوین خوشبخت تا خانه مان که نزدیک نه ماه بی تو نگذاشتم فروغش به خاموشی گراید، قدم به قدم بنفشه خواهم نشاند و شاخه های نرگس و سوسن و لاله  
آری لاله به یاد جوانان در خون خفته وطن در روزهای سختی که خوب شد نبودی و ندیدی
حالا که نوید آمدنت را داده اند و من هنوز در بهت و ناباوری در میان احساسات متناقض غوطه ورم، یاد ندا و سهراب و اشکان و بقیه شهدای سبز لحظه ای از ذهن مضطرب و مشوشم دور نمی شود. این روزها و همه روزهای دیگر یاد شهدا با ماست عزیزم
چشم انتظارت می مانم.
به این هر سه مادر زنگ زدم امشب
شب عید
به مادر ندا، سهراب و اشکان
و هر سه بعد از سلام سراغ تو را گرفتند
و نشان از آمدنت
وقتی تو بیایی شاخه گل سرخ را به دستت می دهم تا به آنان هدیه کنی گل سرخ من
و من بر دستانشان بوسه می زنم
بوسه مهر و وفا
بر دستان زنانی که مادر بهترین جوانان این سرزمین اهوراییند